بازخوانی گزارش‌های هیئت ویژه گزارش ملی سیلاب‌ها –۲۲

عضو کارگروه اجتماعی، فرهنگی و رسانه هیأت ویژه گزارش ملی سیلاب‌ها: نظام اجتماعی و حکمرانی، شهروندان را برای مواجهه با خطر آماده نکرده است / آموزش مهمترین مقوله‌ای است که برای مواجهه با بحران از آن غفلت شده است

۰۹ خرداد ۱۴۰۰ | ۱۰:۳۱ کد : ۲۱۴۳۳ اخبار دیدگاه / گفتگو هیئت ویژه گزارش ملی سیلاب‌ها
تعداد بازدید:۲۷۴
روابط عمومی دانشگاه تهران: یکی از مهم‌ترین مأموریت‌های محوله به دانشگاه تهران در سال‌های اخیر، مأموریت تشکیل هیأت ویژه گزارش ملی سیلاب‌های ۹۸-۹۷ است که پس از حدود یک سال فعالیت، با ارائه سه گزارش کلان، ۱۵ گزارش کارگروه‌ها و بیش از ۷۰ گزارش موضوعی به کار خود پایان داد. با توجه به اهمیت شکل‌گیری این هیئت و صبغه ملی آن، روابط عمومی دانشگاه تهران از طریق سلسله مصاحبه‌هایی با اعضای هیئت، رؤسا و دبیران کارگروه‌های مختلف این هیئت، اقدام به بازخوانی گزارش‌های تخصصی این هیئت نموده است.


بیست و دومین مصاحبه در این پرونده، گفتگوی حانیه چمنی، دانشجوی کارشناسی ارشد ارتباطات، با دکتر سید حسین سراج‌زاده است. ایشان عضو کمیته مدیریت کارگروه فرهنگی، اجتماعی و رسانه و همچنین رئیس کمیته اجتماعی و فرهنگی این کارگروه هستند. دکتر سراج‌زاده در این مصاحبه به تشریح مهم‌ترین مقوله‌های فرهنگی و آموزشی دخیل در سیلاب‌های ۹۷ و ۹۸ پرداخته است:

به عنوان اولین سوال، بفرمائید ادراک مردم از خطر سیلاب و واکنش به آن چه بوده است؟
ادراک خطر از متغیرهای تأثیرگذار بر کنش مردم در قبال رخدادهای طبیعی و سطح آمادگی آن‌ها برای مواجهه با خطر است. اهمیت متغیر ادراک خطر از آن جهت است که جهت‌گیری درازمدت، کنش فرد در قبال خطر را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد. اگرچه پرسش از ادراک خطر سیلاب به‌ظاهر مستقیماً با آموزش ارتباط ندارد، لیکن درواقع، درک خطر سیلاب تابعی از آموزش‌های دریافت‌شده به شیوه‌های مستقیم و غیرمستقیم است و از همین‌رو کارگروه ما در بخش آموزش‌های سیلاب به این موضوع مهم نیز پرداخته است.
نخستین پرسشی که در پژوهش‌ها دربارۀ ادراک خطر به آن پرداخته شده است این بود که: «مردم خطر سیلاب را در منطقه زندگی خود تا چه اندازه جدی تلقی می‌کرده‌اند؟» در پاسخ به این پرسش همۀ کمیته‌های استانی و گروه‌های تخصصی به این نتیجه رسیدند که در هیچ‌یک از هفت استان مورد مطالعه، مردم خطر سیلاب را پیش از وقوع آن جدی تلقی نکرده‌اند. حد این جدی‌نگرفتن خطر سیل در استان لرستان به‌اندازه‌ای است که حتی با مراجعه مستقیم برخی هشداردهندگان به در منازل، عملاً به برخی تذکرات وقعی نمی‌نهاده شده است. در استان گلستان نیز پس از اطلاع‌رسانی، وقتی مقرر شد که مردم در بعضی از روستاها و محلات شهری، سکونتگاه‌های خود را تخلیه کنند، در مقابل نیروهای امدادی، نظامی و انتظامی مقاومت کرده‌اند.
پیمایش انجام‌شده در مناطق سیل‌زده سه استان لرستان، خوزستان و گلستان نشان می‌دهد فقط ۱۷.۸ درصد پاسخ‌گویان گفته‌اند که هشدار سیلاب را جدی گرفته‌اند. وقتی از افراد پرسیده شده است که چرا هشدار را جدی نگرفته‌اند، ۵۸.۸ درصد ارزیابی اشتباه دامنه آسیب‌های سیلاب و ۱۵ درصد نداشتن تجربه قبلی از سیل را عامل تأثیرگذار دانسته‌اند. این نکته نیز شایسته ذکر است که عدم درک درست از خطر سیلاب، شامل برخی مدیران و مسئولان تأثیرگذار هم بوده است. ۷۶ درصد پاسخ‌گویان در استان ایلام نیز گفته‌اند خطر سیلاب را جدی تلقی نکرده‌اند و در بقیه استان‌ها هم وضعیت همین گونه است.
اکثریت مردم قبل از وقوع سیلاب نیز حساسیتی به خطر سیلاب نداشته‌اند. ۵۵.۶ درصد پاسخ‌گویان در پاسخ به این پرسش که «قبل از وقوع سیلاب‌های اخیر، به خطر بروز سیلاب در محل زندگی‌تان چقدر حساسیت داشتید؟» گزینه‌های کم و خیلی کم را انتخاب کرده‌اند. استان گلستان علی‌رغم سابقه سیل‌های ویرانگر شاهد وضعیتی تقریباً مشابه بوده است. ۳۴.۷ درصد نسبت جواب خیلی کم، ۲۰.۵ درصد گزینه کم و ۱۹.۹ درصد گزینه متوسط را انتخاب کرده‌اند و حاکی از حساسیت اندک اکثریت است. ۷۷.۸ درصد از پاسخ‌گویان سیل‌زده در مازندران خطر در سیلاب قرار گرفتن خانه خود پیش از سیلاب را منتفی می‌دانسته‌اند. وضعیت در خوزستان به دلیل آن‌که علیرغم خشک‌سالی یک دهه گذشته سیل‌هایی در سالیان گذشته تجربه شده‌اند، حساسیت وجود داشته (۵۴ درصد حساسیت به خطر سیلاب را زیاد اعلام کرده‌اند) اما منجر به آمادگی نشده است و ادراکی هم از شدت و گستره جاری شدن سیل نداشته‌اند. پاسخ‌ها در کرمانشاه نشان می‌دهد میزان حساسیت به دلیل تجربه سیل شیراز و گلستان، بالاتر از بقیه استان‌ها بوده است.

عوامل مؤثر در درک اندک از خطر سیلاب چیست؟
درک اندک از خطر سیلاب را هم در میان بخش‌های عمدۀ مردم و هم در میان مسئولان را به عوامل مختلفی بستگی دارد که در ادامه به ذکر آن‌ها می‌پردازم:
اول: حاکم شدن پارادایم خشکسالی و جدی‌نگرفتن وقوع سیل در مرحله پیش از سیلاب‌ها: تحلیل مصاحبه‌های مفصل و متعدد انجام‌شده با مدیران و مردم نشان می‌دهد پارادایم خشکسالی بر ذهنیت‌ها غلبه داشته است. منظور از پارادایم خشکسالی، مجموعه‌ای از ذهنیات، تفکرات، تصمیمات و کنش‌هایی است که محوریت و اولویت آن خشکسالی و مشکلات ناشی از آن است. این پارادایم توانایی پیش‌بینی، درک، آمادگی و جدی‌گرفتن بارندگی‌های گسترده و سیلاب‌های ویرانگر را از مردم و مدیران می‌گیرد. مدیران و مردم در این وضعیت ذهنی، حتی با پیش‌بینی‌های هواشناسی هم قانع نمی‌شوند که بارانی سیل‌آسا و ویرانگر در راه است. حاکمیت این پارادایم پیش از زمان وقوع سیلاب‌های اخیر همچنین سبب کم‌رنگی یا فراموشی خاطرۀ آخرین سیل‌ها در اذهان مردم و حتی مسئولان شد. بنابراین درک آنان را از خطر وقوع سیل در شرایط خشکسالی پایین آورده بود.
دوم: آگاهی از ابعاد خطر سیلاب حین وقوع سیلاب‌ها: چنانکه از تصاویر و فیلم‌های حین سیل، مثل سیلاب دروازه‌قرآن شیراز مشخص است، بسیاری از مردم با وجود این‌که حجم عظیم آب را مشاهده می‌کنند، اما همچنان در وضعیت عادی و در حال سلفی‌گرفتن و فیلم‌برداری از واقعه‌اند. سرنشینان خودروها و مردم حاضر در صحنه نه‌تنها درکی از خطرات سیل نداشته‌اند بلکه برای برخی از آنان واقعه هیجان‌انگیز، دیدنی و کم‌خطرتر از آنچه بوده، محسوب شده است. به این اعتبار، آنان گاه نشستن در خودرو را که بسیار خطرناک است بر هر کنش دیگر ترجیح داده‌اند.
سوم: نادیده گرفتن تغییر وضعیت طبیعی در تحولات پرشتاب شهری: سیل شیراز نشان داد به دلیل دستکاری‌های بیش از حد در مورفولوژی شهرها برای شهرسازی یا راه‌سازی، بسیاری از عوارض طبیعی همچون رودخانه‌ها و مسیل‌ها تغییر شکل داده‌اند و دیگر در معرض دید قرار ندارند. بنابراین بسیاری از مردم ساکن و رهگذر و حتی برخی مدیران شهری از وجود چنین عوارضی در محدودۀ زندگی خود، مسیر عبوری خود یا حوزۀ مسئولیت خود بی‌خبر مانده‌اند. برای نمونه بسیاری از مسافران و شهروندان در شهر شیراز -و مشخصاً در شهرک سعدی- اطلاع نداشته‌اند که در نزدیکی محل زندگی آن‌ها مسیلی بوده که اکنون پوشانده شده است. یا مسیر ورودی و خروجی امروز دروازه‌قرآن مسیلی بوده که اکنون تبدیل به یک کانال زیرسطحی به قطر ۱۵۰ سانتی‌متر شده است که در مواقع باران‌های شدید خطرآفرین می‌شود. درواقع مردم آن منطقه در «مسیل» یا در نزدیکی مسیل حرکت و زندگی می‌کنند، اما خود نمی‌دانند، بنابراین از خطر غافل می‌مانند. جدای از مسئله خاص سیلاب شیراز، مردم باید از مختصات جغرافیایی مؤثر بر زندگی‌شان نظیر قرار داشتن در معرض سیلاب‌ها مطلع باشند.
چهارم: بی‌‌سابقه بودن سیلاب‌های اخیر در ذهنیت کنونی شهروندان: سیل در زمانی به وقوع پیوست که چنین اتفاقی برای مردم تصورشدنی نبود. مثلاً حتی در استان‌هایی مثل مازندران، سیل پس از دوران طولانی خشکسالی و کم‌شدن عمق و عرض رودخانه اتفاق افتاده است. همچنین در استان فارس و سایر استان‌های سیل‌زده عمدۀ مصاحبه‌شوندگان از غافلگیرشدن خود یاد کرده‌اند. مهم نیست که این سیلاب‌ها در واقعیت چقدر سابقه داشته‌اند، مهم این است که ضعف آموزش سبب بی‌سابقه بودن سیلاب برای ذهنیت و حافظه مردم شده است.
پنجم: شکل‌گیری نگرش‌های قومی و منطقه‌ای متأثر از کاهش همبستگی‌های اجتماعی و ملی و رشد بی‌اعتمادی به سیاست‌های رسمی: کاهش سرمایه اجتماعی به‌ویژه اعتماد در سطوح کلان، میانی و خُرد و غلبه باورهای مبتنی بر بی‌اعتمادی نظیر عمدی دانستن برخی آب‌گرفتگی‌ها و افزایش آب پشت سدها در استان‌های خوزستان و لرستان ازجمله این مقوله‌هاست که از تحلیل مصاحبه‌های صورت گرفته مشخص شده است. با توجه به موارد گفته‌شده می‌توان گفت نظام اجتماعی و حکمرانی، شهروندان را برای مواجهه با خطر از نظر نگرش، دانش، مهارت‌های رفتاری، اعتماد به پشتیبانی نهادی و همیاری‌های جمعی آماده نکرده بود.
افزون بر این موارد زمینه‌ای، بی‌اعتمادی مردم به بیمه‌ها و پرداخت به‌موقع خسارت‌ها از سوی نهادهای رسمی نیز مواجهۀ درست مردم سیل‌زده را با خطرات سیلاب‌ها، هم حین و هم بعد از وقوع سیل دچار اختلال کرده بود. نبود اعتماد متقابل بین مردم، نهادهای رسمی و شرکت‌های بیمه و نیز عملکرد نامؤثر بخش دولتی نسبت به این بی‌اعتمادی، باعث شده بود که مردم عادی برای جلوگیری از آسیب‌های سیل و ایمن‌سازی زندگی خود کار مؤثری نکنند. بنابراین آحاد جامعه در مناطق بحران‌خیز طبیعی از سویی درکی واقعی از خطر سیلاب نداشتند و از سوی دیگر در زندگی روزمره خویش برنامۀ مشخصی برای مقابله با آن تدبیر نکرده بودند. برای نمونه در استان مازندران به سه دلیل مشخص مردم مناطق سیل‌زده تحت پوشش بیمۀ سیلاب نبودند: نخست اینکه تعرفه‌های شرکت‌های بیمه با درآمد مردم همخوانی نداشته است. دوم، اعتماد مردم به بیمه پایین است. سوم، مردم این تجربه را داشتند که در زمان پرداخت غرامت، بیمه سخت‌گیری‌های زیادی می‌کند. مردم در لرستان نیز بر اساس سازوکار دیگری، به بیمه‌ها بی‌اعتماد بودند. در لرستان، پیش از سیل، فرمانداری‌ها اقدام به بیمۀ منازل روستایی کرده بودند ولی با وقوع حادثۀ اخیر روستاییان متوجه شدند که بیمۀ منازل روستایی پوشش فراگیری نداشته است، به‌این‌معنا که دهیاران به‌صورت گزینشی واحدهایی را انتخاب کرده و همۀ ساکنان یک روستا را تحت پوشش کامل بیمه قرار نداده بودند.

آگاهی عمومی درباره سیلاب چگونه بوده است؟
بنا به مطالعۀ ملی کارگروه، آگاهی‌های عمومی دربارۀ سیلاب بسیار اندک بوده است. مردم و مسئولان آموزش‌هایی در این خصوص ندیده بودند و نمی‌دانستند در موقع سیل چه اقداماتی باید انجام دهند. بر اساس پژوهش اخیر کمّی در سطح ملی ۷۶.۷ درصد پاسخگویان تاکنون آموزشی دربارۀ خطرات سیلاب ندیده بودند و فقط ۲۲.۹ درصد افراد اعلام کرده‌اند که آموزش‌های مرتبط با راه‌های کاهش خطرات سیل به آن‌ها ارائه شده است. مردان (با فراوانی ۳۲.۳ درصد) نسبت به زنان (با فراوانی ۲۶.۸ درصد) بیشتر در معرض آموزش‌های مرتبط با کاهش مخاطرات سیلاب‌‌ها قرار گرفته بودند. در همۀ گروه‌های سنّی برای اکثریت پاسخگویان آموزش‌های مرتبط با خطر سیلاب‌‌ها و راه‌های کاهش آن ارائه نشده است و در بین آنان افراد گروه سنّی ۴۶ سال و بالاتر بیشتر اعلام کرده‌اند که در این زمینه آموزش ندیده‌اند. پاسخگویان بدون تحصیلات دانشگاهی (با فراوانی ۲۴.۸ درصد‌) نسبت به افراد دارای تحصیلات دانشگاهی (با فراوانی ۳۶.۴ درصد‌) کمتر در معرض آموزش‌های مرتبط با سیل قرار گرفته‌اند.
پیمایش انجام‌شده در مناطق سیل‌زده سه استان لرستان، خوزستان و گلستان نشان می‌دهد ۸۵.۶ درصد سیل‌زدگان هرگز آموزش یا هشداری درباره خطر سیلاب در منطقه زندگی‌شان دریافت نکرده بودند. ۹۲.۲ درصد نیز گفته‌اند هیچ‌گاه درباره حوادث و پدیده‌های طبیعی و روش‌های امداد و نجات در این‌گونه مواقع آموزش ندیده‌اند. ۸۱.۸ درصد در پنج سال اخیر هیچ برنامه‌ای در تلویزیون و ۸۸.۳ درصد هیچ برنامه‌ای در رادیو درباره سیلاب ندیده یا نشنیده‌اند. ۸۴.۴ درصد گفته‌اند خانه‌شان در برابر سیلاب بیمه نبوده و ۹۳.۱ درصد نیز گفته‌اند سایر دارایی‌های‌شان در مقابل سیلاب بیمه نبوده است. ۶۶.۸ درصد سیل‌زدگان پیمایش‌شده در سه استان پیش از وقوع سیلاب‌ها خطر سیلاب برای خود را جدی نمی‌دانسته‌اند.
پیمایش انجام‌شده در مناطق سیل‌زده سه استان لرستان، خوزستان و گلستان نشان می‌دهد وقتی از پاسخ‌گویان پرسیده شده چقدر درباره خطرات سیلاب و کارهایی که باید هنگام سیلاب انجام دهند آگاهی داشتید، فقط ۱۰.۱ درصد گزینه‌های زیاد و خیلی زیاد را انتخاب کرده‌اند.
۴ درصد پاسخ‌گویان شیرازی گفته‌اند قبل از وقوع سیلاب آموزش‌های مرتبط با سیل دریافت کرده‌اند. ۷۷ درصد پاسخ‌گویان سیل‌زده در مازندران نیز آگاهی‌های خود درباره سیلاب را کم و خیلی کم دانسته‌اند. این عدد در ایلام ۸۵.۶ درصد است. ۸۴.۱ درصد پاسخ‌گویان در مازندران نیز گفته‌اند هیچ وقت آموزش یا هشداری درباره خطر سیلاب در منطقه زندگی‌شان دریافت نکرده‌اند.
یک نکته بسیار مهم این است که آموزش‌های مرتبط با خطرات طبیعی بر اساس برنامه‌ای متمرکز مبتنی بر ادراک سازمان‌ها در تهران از خطر که عمدتاً بر محور زلزله است به استان‌ها ابلاغ می‌شود و از همین روست که برای مثال مانور زلزله در عمده شهرها برگزار می‌شود حال آن‌که برخی بیشتر در معرض سیلاب هستند. این یافته که ۱۱ درصد پاسخ‌گویان در خوزستان منطقه سیلاب‌خیز ایران گفته‌اند در گذشته آموزش‌هایی درباره سیلاب دریافت کرده‌اند، میزان نقصان در آموزش عمومی را نشان می‌دهد. خانه‌های هلال نیز که ذیل هلال‌احمر آموزش‌هایی را ارائه می‌کنند (نظیر آنچه در مازندران مشاهده شده است) با کمبود شدید امکانات روبه‌رو هستند.
نکته بسیار مهم آن است که متغیر آموزش را نباید منفک از سایر عوامل در نظر گرفت. آموزش مؤثر است اما در تعامل با زیرساخت‌های مناسب، مدیریت سازه‌ای و سایر ابعاد مدیریت غیر سازه‌ای می‌توان از آن انتظار اثربخشی داشت. پیمایش انجام‌شده در قالب مطالعات کارگروه نشان می‌دهد پوشش کمّی آموزش‌ها اندک بوده است. مصاحبه‌ها نیز نشان می‌دادند کیفیت آموزش‌های ارائه‌شده به همان گروه‌های اندک نیز پایین بوده است. بنابراین در اثربخش بودن معدود آموزش‌های داده‌شده نیز تردید جدی وجود دارد.
پیمایش ملی تلفنی انجام شده نیز نشان می‌دهد ۷۰.۲ درصد پاسخگویان تاکنون با آموزش‌هایی دربارۀ حوادث طبیعی و امداد و نجات حین حادثه به آن‌ها مواجه نبوده‌اند. از سوی دیگر فقط ۲۹.۴ درصد پاسخگویان گفته‌اند دربارۀ حوادث طبیعی و امداد و نجات در زمان حادثه آموزش دیده‌اند. از این میان زنان (۷۳.۲ درصد‌) نسبت به مردان (۶۷.۷ درصد‌) بیشتر اعلام کردند در خصوص حوادث طبیعی و امداد و نجات حین حادثه آموزش ندیده‌اند. در بین گروه‌های سنی نیز افراد ۴۶ سال به بالا نسبت به سایر گروه‌های سنی کمترین آموزش مرتبط با حوادث و پدیده‌های طبیعی را دریافت کرده‌اند. پاسخگویان بدون تحصیلات دانشگاهی (با ۲۴.۸ درصد‌) در قیاس با افراد دارای تحصیلات دانشگاهی (با ۳۶.۴ درصد‌) کمتر آموزش‌های مرتبط با حوادث طبیعی را فراگرفته‌اند. بنابراین در مخاطرات طبیعی به‌طور کلی و سیل به‌طور خاص، زنان و افراد بدون تحصیلات دانشگاهی بیش از سایر اقشار جامعه به دلیل ضعف آموزش در معرض خطر قرار خواهند داشت.
در پژوهش‌های کیفی نیز مشخص شد اطلاعات مردم در زمینۀ سیلاب‌ها بسیار سطحی و ناکافی بوده است. بر همین اساس، با وقوع سیل، نه اقدامات پیشگیرانه‌ای انجام شده بود و نه چشم‌انداز روشنی از راهکارهای مقابله با آن وجود داشت. سرگشتگی در آموزش و آماده‌سازی عمومی معرف کلی سیاست‌های رسمی و اجتماعی بوده است. درواقع فقدان رویکرد جامع بلندمدت و برنامه‌های مشخص و مستمر برای ایجاد آمادگی در مردم سبب شده است تا پیش از وقوع سیل، آگاهی مردم دربارۀ آن شکل نگیرد.
مصاحبه‌هایی که در استان لرستان انجام شد به‌خوبی نشانگر آگاهی اندک مردم از مسئلۀ سیلاب است. علاوه بر آن عوامل دیگری موجب تشدید این وضعیت شده بود که مهم‌ترین آن‌ها به این شرح هستند:
اول: اینکه دربارۀ ریشۀ وقوع سیل نگرش‌هایی مبتنی بر «توطئه» بین بخش‌هایی از جامعه شکل گرفته بود. به این معنا که برخی از مردم سیل را «دولت‌ساز» می‌دانستند و تصور می‌کردند دولت به دلیل برخی سیاست‌های منطقه‌ای و آبی تعمداً آب را در این منطقه مهار نکرده است. این در حالی است که به میزان بارش باران در مناطق بالادست و فرسایش خاک و ضعیف شدن پوشش گیاهی در مناطق مسیر رودخانه کمتر اشاره می‌شد. این مسئله در درجه اول به کاهش شدید سرمایه اجتماعی در ایران، و بالاخص انباشت مسائل بحرانی بالاخص در خوزستان، ارتباط دارد، اما این واقعیت را نیز آشکار می‌کند که دانش افراد محدودیت‌های زیادی برای درک ماهیت سیلاب‌های مهارشده به کمک سدها، جلوگیری از سیلاب‌های طغیانی و جاری شدن سیلاب مدیریت‌شده توسط سد و سازه‌های آبی ایجاد کرده است.
دوم: اینکه، بخش‌هایی از مردم لرستان به اطلاعات و آگاهی‌هایی که از رسانه‌ها و منابع رسمی دربارۀ سیل منتشر می‌شد اعتمادی نداشتند. بنابراین آموزش‌های رسانه‌ها را نیز چندان جدی نمی‌گرفتند. در خوزستان نیز فهم قومیتی از سیل و سدسازی و مصطلح شدن واژۀ «سیل وُلومی» به معنای برنامه‌ریزی رسمی بر اساس سیاست‌های منطقه‌ای برای شکل دادن به سیل در شهرها و روستاهای خاص در زمان وقوع سیل و بعد از آن درخور توجه است.
سوم: تمایل نداشتن عمدۀ مردم به آموزش‌پذیری مسئله‌ای مهم در حوزۀ آموزش‌های پیش از سیلاب است. در پیمایش تلفنی ملی در سؤالی از پاسخگویان پرسیده شد: «آیا مایل هستید در کلاس‌های آموزشی دربارۀ حوادث طبیعی و راه‌های افزایش آمادگی در برابر آن‌ها شرکت کنید؟» در پاسخ به این پرسش ۵۳.۶ درصد افراد تمایلی به حضور در کلاس‌های آموزشی دربارۀ حوادث طبیعی نداشته‌اند و ۴۴ درصد آنان برای شرکت در این دوره‌های آموزشی اظهار تمایل و آمادگی کرده‌اند. اکثریت پاسخگویان در همه رده‌های سنی تمایلی به حضور در دوره‌های آموزشی مرتبط با حوادث طبیعی نداشته‌اند. بااین‌حال افراد گروه سنی ۳۰ تا ۴۵ سال بیشتر از سایر گروه‌های سنی اعلام کردند متمایل به شرکت در این دوره‌های آموزشی بوده‌اند. همچنین پاسخگویان بدون تحصیلات دانشگاهی نسبت به افراد دارای تحصیلات دانشگاهی بیشتر اظهار داشته‌اند که تمایل به حضور در دوره‌های آموزشی مرتبط با حوادث طبیعی ندارند. این نکته‌ای کلیدی است که در امر سیاست‌گذاری باید به آن توجه کرد، زیرا در سیل و حوادث طبیعی نقاط روستایی و دورافتاده‌تر آسیب‌پذیر هستند و با توجه به سطح پایین تحصیلات عمومی در این مناطق، پیگیری سیاست‌های آموزشی برای آن‌ها امری ضروری‌تر است. علاوه بر این با توجه به عدم تمایل اکثر مردم به آموزش، کار برای سیاست‌گذاری‌هایی چون آموزش داوطلبانه سخت است. اقناع مردم برای شرکت در دوره‌های آموزشی مرتبط با سیلاب فراتر از برنامه‌های رسانه‌ای برای کشوری که اکثریت مناطق آن در دهه‌های گذشته با خشکسالی، کم‌آبی و مسائل مرتبط با آن مواجه بوده است، مسئله‌ای دشوار است.
حاکم شدن پارادایم خشکسالی و به محاق رفتن آموزش‌های مرتبط با مقابله با سیلاب آن‌چنان تأثیرگذار بوده که به‌زعم برخی از مسئولان شهری، «ارائه آموزش‌های مرتبط با سیل تمسخر مردم را برمی‌انگیخت، مردم می‌گویند ما آب برای خوردن نداریم، آن‌وقت شما به فکر آموزش سیلاب هستید؟» بنابراین خشکسالی‌های متمادی و ناکارآمدی آموزش‌های رسمی و رسانه‌ای، عامل مهمی برای عدم استقبال از آموزش‌های عمومی و بی‌توجهی به آن در کشور بوده است. این واقعیت را هم باید مد نظر داشت که بی‌توجهی به آموزش فقط ناشی از تمایلات مردم نیست، بلکه واقعیت حکمرانی و کردارهایی که دستگاه‌های سیاست‌گذار و اجرایی انجام می‌دهند نیز تصور مردم از سیل را شکل می‌دهد. بی‌توجهی دستگاه‌ها به رعایت استانداردها در ساخت سازه‌ها و هر اقدام دیگری که با سیل مرتبط است، اهمیت سیلاب در ذهنیت مردم را کاهش می‌دهد.
در این زمینه توجه به الزامات رسانه‌ای و آموزش‌پذیری مردم ضروری است. ناکارآمدی منبع هماهنگ و یکپارچه برای آگاهی‌رسانی‌های لازم به مردم موجب شده است تا دریافت و تفسیر مردم در استان‌های مختلف ناهماهنگ و غیرواقعی شود. سوگیری‌های سیاسی و رسانه‌ای در اطلاع‌رسانی و فعالیت رسانه‌ای نیز از کارآمدی این‌گونه اقدامات میکاهد. افزون بر این، گسترش دامنه اخبار جعلی و شایعات رسانه‌ای و فعالیت رسانه‌های بی‌مرکز و شبکه‌ای خارج از کشور، آگاهی‌های عمومی مردم را هدف گرفته و بر بی‌اعتمادی جامعه به دولت و نظام، حین و پس از وقوع سیلاب‌ها دامن زده است. امروز بالا بودن آگاهی‌های کاذب و غیردقیق جامعه دربارۀ سیلاب‌ها و شکل‌گیری ذهنیت عمومی مبتنی بر بی‌اعتمادی به مانعی برای ادراک خطر مردم در خصوص سیلاب‌های بعدی و بحران‌های طبیعی دیگر تبدیل شده است. در این مورد به‌خصوص استان خوزستان وضعیت به‌شدت آسیب‌پذیرتری دارد.

نقاط قوت و ضعف دستگاه‌های مسئول آموزش چه بود؟
دستگاه‌های مختلف عملکردهای متفاوتی پیش، حین و پس از سیلاب داشته‌اند. ابتدا به مهم‌ترین نهاد رسمی مسئول در خصوص آموزش سیلاب سازمان مدیریت بحران کشور- می‌پردازم. بر اساس آیین‌نامۀ تشکیل سازمان مدیریت بحران کشور، وظیفۀ آموزش در زمینۀ حوادث طبیعی و سیل بر عهدۀ کارگروه آموزش و اطلاع‌رسانی سازمان مدیریت بحران است. این کارگروه باید طبق قانون از طریق صداوسیما آموزش‌های لازم قبل، حین و پس از وقوع سیلاب را به مردم ارائه دهد. بررسی‌های مستندات و فعالیت‌های سازمان مدیریت بحران کشور نشان می‌دهد که این سازمان پیش و پس از وقوع سیلاب، آموزش‌های مناسب در خصوص سیلاب به مردم ارائه نکرده است. بااین‌حال، حین وقوع سیلاب‌ها اطلاعاتی را دربارۀ مکان‌های مناسب برای پناهگیری و اقدامات لازم حین وقوع سیلاب، آموزش‌های محدودی در مناطق آسیب‌دیده عرضه داده است. ارسال پیامک‌های هشدار و ارائه آموزش‌هایی در زمینۀ اقدام برای زمان گرفتار شدن شهروندان در سیلاب ازجمله سازوکارهای پیشبرد این سیاست بوده است.
دومین سازمان پراهمیت سازمان صداوسیما است. پژوهش‌های کیفی نشان داد که سازمان صداوسیما گسترۀ آموزشی بیشتری به هنگام وقوع سیلاب‌ها داشته است. با توجه به اینکه سیل اخیر در کشور به‌صورت مرحله‌ای و پلکانی و در استان‌های مختلف با فاصلۀ زمانی مشخصی رخ داده، صداوسیما این فرصت را داشته است که به‌صورت محدود از امکانات رسانه‌ای برای آموزش برخی اقدامات لازم در زمان وقوع سیل استفاده کند.
پیمایش انجام‌شده در مناطق سیل‌زده سه استان لرستان، خوزستان و گلستان نشان می‌دهد ۸۱.۸ درصد در پنج سال اخیر هیچ برنامه‌ای در تلویزیون و ۸۸.۳ درصد هیچ برنامه‌ای در رادیو درباره سیلاب ندیده یا نشنیده‌اند. پیمایش ملی تلفنی نیز مشخص کرد که ۵۲.۵ درصد پاسخگویان طی چند سال گذشته برنامه‌ای با محتوای سیل و آموزش دربارۀ آن از تلویزیون تماشا نکرده‌اند، این در حالی است که ۴۵.۵ درصد افراد اعلام کردند برنامه‌های تلویزیونی مرتبط با سیل و آموزش آمادگی در برابر آن را دیده‌اند. بر اساس نتایج این نظرسنجی افراد گروه سنی ۴۶ سال و بالاتر نسبت به دیگر گروه‌های سنی بیشتر برنامه‌های آموزشی تلویزیون مرتبط با سیل و آموزش در برابر آن را تماشا کرده‌اند. افراد بدون تحصیلات دانشگاهی (۴۱.۶ درصد‌) نیز در قیاس با پاسخگویان دارای تحصیلات دانشگاهی (۴۹.۸ درصد‌) بیشتر برنامه‌های آموزشی تلویزیون را دیده‌اند. این آمار در خصوص رادیو نیز با کثرت آموزش‌ندیدگان همراه است. اکثریت پاسخگویان (۸۴.۷ درصد‌) برنامۀ مرتبط با آموزش آمادگی در برابر سیل را از رادیو نشنیده‌اند و تنها ۱۳.۱ درصد آنان اعلام کردند طی یکی‌دو سال اخیر از طریق رادیو برنامه‌های آموزش در برابر مخاطرات سیلاب را پیگیری کرده‌اند. ۸۴.۱ پاسخ‌گویان در مازندران نیز گفته‌اند در پنج سال قبل از سیلاب هیچ برنامه‌ای در تلویزیون درباره سیلاب مشاهده نکرده‌اند. این میزان در شیراز ۸۷.۱ درصد بوده است.
یکی از ضعف‌های سازمان صداوسیما آموزش‌های محدود آن دربارۀ اقدامات و ملاحظات بهداشتی بوده است. بر اساس بررسی‌های انجام‌شده آموزش‌های بهداشتی لازم به‌صورت گسترده از طریق صداوسیما به مردم داده نشده است. احتمال شیوع بیماری‌های عفونی و ضرورت فاصله گرفتن از مکان‌های آلوده شده به خاطر سیل برای جلوگیری از بیماری ازجمله مواردی هستند که باید از طریق صدا‌و‌سیما در مناطق آسیب‌دیده از سیل به مردم داده می‌شد، اما اقدام گسترده‌ای در این خصوص انجام نشده و به‌صورت مقطعی و کوتاه و پراکنده مواردی در صداوسیما مطرح شده است. هرچند عمدۀ مردم آسیب‌دیده آموزش‌های پس از بحران دربارۀ مشکلات بهداشتی را به‌صورت رودررو دریافت کرده بودند.
سومین نهاد شایستۀ بررسی جمعیت هلال‌احمر بود. بر اساس مطالعات کیفی مشخص شد که در دوره‌های آموزشی هلال‌احمر برنامه‌هایی دربارۀ سیل و آمادگی‌های لازم در مقابله با سیلاب ارائه شده، اما گستردگی و فراگیری آن‌ها در حدی نبوده است که سیلاب را به موضوعی مهم در افکار عمومی و برنامه‌ریزی‌ها تبدیل کرده باشد. شواهد برآمده از مصاحبه‌ها و پیمایش نیز نشان می‌دهد که فقط زلزله به خطر احساس‌شده توسط مردم تبدیل شده است. مصاحبه با متصدیان این سازمان درباره این پرسش که «خطر سیلاب در برنامه‌ریزی زندگی مردم چه نقشی یافته است؟» نشانگر نقش نداشتن سیلاب در برنامه‌ریزی زندگی مردم و یا نقش اندک آن بوده است. علاوه بر این بیشتر آموزش‌های هلال‌احمر به‌سوی آموزش‌های عام و گاه غیر مرتبط به رسالت هلال‌احمر، مثلاً در حوزۀ آسیب‌های اجتماعی، رفته است. این سازمان سالانه به گروه‌های زیادی از جامعه در قالب دانش‌آموزان، کانون‌های نونهالان، طلاب و دانشجویان آموزش می‌دهد. هلال‌احمر همچنین طرح‌هایی در قالب خانه‌های هلال روستایی و طرح خادم (جلوی در خانه‌ها) دارد که اگر دامنه آن‌ها گسترش یابد می‌تواند نتایج عملی بیشتری در پی داشته باشد. اجرای چنین طرح‌هایی در ابعاد گسترده‌تر مستلزم نوسازی شیوه‌ها و ابزارهای آموزشی و تجهیزات اولیۀ نجات و امداد و نیز همکاری و هم‌افزایی سازمان‌های دیگر همچون شهرداری‌ها و صدا‌و‌سیما است که اکنون در وضعیت مناسبی قرار ندارد.
نقش آموزش و پرورش نیز به‌عنوان نهادی اساسی در مطالعه کارگروه بررسی شد. بر اساس مطالعات کیفی مشخص شد پیش از وقوع سیلاب‌ها برنامۀ مدونی نه در کتاب‌های آموزشی و نه به‌صورت فوق‌برنامه در استان‌های آسیب‌دیده از سیل وجود نداشته است. برخی دوره‌های آمادگی در مقابل مخاطرات به‌صورت محدود آموزش داده شده، اما علاوه بر اینکه مدارس مناطق خطرخیز را در بر نمی‌گرفته، به سیل نیز به‌عنوان موضوعی حاشیه‌ای پرداخته است. در استان‌های سیل‌خیز و بحرانی مثل خوزستان اطلاعات مرتبط با شرایط اقلیمی و جغرافیایی محلی در کتاب‌ها و برنامه درسی وجود ندارد. شناخت سیل، سد، شبکه‌های آب‌رسانی و جریان رودخانه‌ها در استان و شناخت مسیرها و ارتباط آن‌ها با زندگی مردم این منطقه، حائز اهمیت بسیار است. با توجه به شرایط اقلیمی و جغرافیایی استان خوزستان و سایر استان‌های سیل‌خیز بهتر است که به مسئله سیلاب و آب در برنامه‌های درسی این مناطق بیشتر پرداخته شده و آموزش‌های رسمی و فوق‌برنامه متناسب با محیط‌زیست هر استان ارائه گردد. مسئله افزایش «سواد آبی» برای عموم جامعه ایران که علاوه بر مسئله خشکسالی نیازمند توجه به سیاست‌های توسعه‌ای «کم‌آب‌بر» است، مسئله‌ای ضروری است که جایگاه اصلی تمرکز بر آن در سطوح مختلف آموزش رسمی و نیز آموزش عمومی است.

خصیصه‌های فرهنگی چگونه می‌توانند بر سیاست‌گذاری‌های کلان تأثیر داشته باشد؟
یکی از پدیده‌های بسیار باشکوه و افتخار آمیز پس از سیل شیراز، کمک‌های بی چشم‌داشت و خالصانه مردم شیراز به مسافران نوروزی آسیب دیده در سیل دروازه قرآن و همشهریان شأن در شهرک سعدی بود. آنچه در همان ساعات اولیه سیل تا حدی غم اندوه از دست دادن هموطنان را تسکین داد، مهر و محبت و مهمان نوازی مردم شیراز نسبت به آسیب دیدگان و مهمانان بود. از خصیصه‌های مردم جنوب ایران و ازجمله فارس و شهر شیراز، خونگرم بودن و بطور خاص مهمان نوازی آنهاست. این خصیصه فرهنگی پس از بحران سیل شیراز نه‌تنها بسیاری از کمبودها و نقصان‌های دستگاه‌های دولتی را پوشش داد، بلکه توانست حس تعلق و هویت ملی را تقویت کند. مردم شهر شیراز با ارائه منازل خود به مهمانان نوروزی که از سیل آسیب دیده بودند و یا به دلیل شرایط بد جوی نمی‌توانستند از شهر خارج شوند بسیاری از مشکلات موجود را کاهش دادند، به گفته جانشین فرماندار در شورای مدیریت بحران شیراز، با وجو اسکان دادن ۴ تا ۵ هزار مسافر در کمپ‌های اسکان موقت، حسینیه‌ها، مدارس و… ۷۰ درصد مهمانان نوروزی در خانه‌های شهروندان ساکن شدند. مردمی که با فرستادن اعضای خانواده خود به منازل اقوام محل سکونت خود را در اختیار مهمانان قرار دادند. هتل بزرگ شیراز در همان دقایق اولیه بعد از سیل با باز کردن درهای خود به روی سیل زدگان به آن‌ها خدمات ارائه داد. خانمی از شهرک سعدی که با غرور از کمک‌های همشهریانش می‌گفت و حتی معتقد بود مردم بیشتر از دولت کمک کرده‌اند بیان داشت که:
«ما مردم شیراز همیشه خوب بودیم الان هم خوبیم، دلمون برا همدیگه می تپه، نمی تونیم غم همدیگه رو ببینیم»
لذا در نظر گرفتن خصیصه‌های فرهنگی هر منطقه در مدیریت و سیاست‌گذاری بحران بسیار راهگشا خواهد بود. چنین خصیصه‌هایی را در جامعه باید تقویت کرد و از آن برای سایر بحران‌ها و مناطق الگو گرفت.
در این حادثه، نحوه کمک رسانی مردم عادی در کنار سازمان‌های مسئول منجر به بهت و حیرت مسافران و مردم کشور شد. مهمان نوازی و کمک‌های مردمی، اصناف و هتلداران و بازنمایی آن در شبکه‌های اجتماعی یکبار دیگر خونگرمی و مهمان نوازی مردم شیراز را به عنوان خصیصه‌ای فرهنگی پایدار و انسان دوستانه نشان داد. این امر نقش خصیصه‌های فرهنگی هر منطقه که می‌تواند در مدیریت و کنترل بحران‌ها کمک کننده و یا حتی آسیب زننده باشد را به سیاست‌گذاران گوشزد می‌کند که باید جدی گرفته شود.

بایدها و نباید‌های آموزش‌های قبل از وقوع سیل چیست؟
شواهد و قرائن نشان می‌دهد که قبل از وقوع سیل هیچ آموزشی و یا آمادگی قبلی وجود نداشته است. تنها کاری که به نظر می‌رسید به فکر بعضی از افراد رسیده بود استفاده از کیسه‌های شن در جلو منزل بود که آن هم بعضاً در سیل ششم فروردین بوده است و زمانی که برای بار دوم اعلام کردند که بارندگی دیگری در راه است که احتمال سیلاب مجدد وجود دارد این اقدام توسط عده بسیار معدودی جهت جلوگیری از ورود آب به منزل انجام شد.
مقاوم سازی ساختمان‌های یکی دیگر از آموزش‌هایی است که در محل‌هایی که احتمال وقوع سیل در آن‌ها زیاد است باید داده شود اما باید دید در محله‌ای مثل سعدی که محله‌ای کم برخوردار است و از نظر اقتصادی مردم در وضعیت خوبی به سر نمی‌برند و ساخت‌و‌سازهای غیر مجاز و گاه ناایمن اتفاق می‌افتد، حتی در صورت ارائه چنین آموزش‌هایی، چقدر کاربردی و توسط مردم قابل اجرا خواهند بود.
آموزش اقدامات پیشگیرانه مانند چگونگی استفاده از موانع و یا آموزش تمهیداتی جهت جلوگیری از بازگشت آب سیل از طریق مجاری فاضلاب به داخل خانه نیز اهمیت زیادی دارد. در منطقه سعدی سیستم فاضلاب دارای اشکالات عدیده‌ای است. مشاهدات میدانی و امدادرسانی به منازل سیل‌زده، گویای آن است که ورود سیلاب به بعضی از خانه‌ها از طریق همین فاضلاب‌ها بوده که آب سیل از راه حمام و دستشویی بالا زده و به منزل ورود کرده و متأسفانه همراه با فضولات و آلودگی‌های خاص تمام فضای خانه و اثاثیه را در برگرفته بود. در حالی که اگر آموزش‌هایی در این خصوص وجود داشت لااقل آب گرفتگی منازل از این طریق اتفاق نمی‌افتاد. داده‌های پیمایشی در محل وقوع سیل نیز نشان می‌دهد تنها ۴‌درصد از پاسخگویان اظهار داشته‌اند که پیش از وقوع سیل آموزش‌های مرتبط با سیل را دریافت کرده‌اند و ۹۲.۱ درصد هیچ آموزشی در این خصوصاً دریافت ننموده‌اند.
در خصوص اقدامات حین سیل و یا بعد از وقوع سیل نیز آموزش‌هایی وجود نداشته است. بسیاری از مردم حتی درک و برداشت درستی از قدرت سیلاب نداشتند. این مسئله را به خوبی از رفتارهای آن‌ها در مواجهه با سیل می‌توان دریافت. خیلی از افرادی که از سیل و بویژه سیل‌های ناشی از باران‌های رعد آسا آسیب می‌بینند کسانی هستند که یا به تماشای سیل می‌پردازند و یا با وسیله نقلیه خود از سیلاب‌ها عبور می‌نمایند. آن‌ها شدت و قدرت سیل را دست کم می‌گیرند. این نکته مهمی است که باید در آموزش‌های عمومی مربوط به سیل به مردم داده شود و مردم نیز باید آن را جدی بگیرند. بعضی از افراد در مصاحبه‌ها و یا در فیلم‌ها و تصاویر موجود از سیل شیراز به گونه‌ای صحبت و یا رفتار می‌کردند که به نظر می‌رسید نمی‌دانند عمق آب تا چه حد باشد می‌تواند ماشین را حرکت دهد و به همین خاطر از ماشین‌هایشان پیاده نشدند و در سیل گرفتار شدند و بعضاً جان سپردند. بنابراین آموزش در مورد قدرت سیلاب و افزایش آگاهی در این خصوص بسیار مفید است. برنامه‌ای در بخش خبری تلویزیون در این باره پخش شد که برای بسیاری از افراد جذاب بود و اذعان می‌داشتند که نمی‌دانستند این عمق از آب می‌تواند ماشین را از جا بلند کند. در ضمن داده‌های پیمایشی نشان می‌دهد که تنها ۱۲.۹ درصد از مردم سیل‌زده عنوان کرده‌اند که طی ۵ سال گذشته شاهد برنامه‌های مرتبط با آموزش‌های امادگی در برابر سیلاب از تلویزیون بوده‌اند و آمار برای رادیو تنها ۱‌درصد بوده است. احتمالاً نگاه اقتصادی سازمان صداوسیما به برنامه‌های آموزشی پیشنهاد شده توسط نهادها و سازمان‌ها یکی از عوامل این کم کاری در آموزش‌های عمومی مرتبط با حوادث است.
به‌طور کلی آگاهی‌های عمومی در مورد سیل به قدری پایین است که حتی مردم نمی‌دانند چگونه باید به افراد گرفتار در سیلاب کمک کرد. چند نفر از درگذشتگان سیلاب دروازه قرآن کسانی بودند که برای کمک به بقیه وارد جریان سیلاب شدند و به دلیل عدم آشنایی با شیوه‌های امدادونجات در سیل، جانشان را از دست دادند.
افزون بر این، ما نیازمند آموزش‌هایی در خصوص اقدامات و تمهیدات لازم بعد از وقوع سیل نیز هستیم. پس از وقوع سیل احتمال انتشار بیماری‌ها وجود دارد لذا برای حفظ سلامت افراد، باید آموزش‌هایی داده شود مثلاً آموزش در خصوص احتمال آلوده بودن آب آشامیدنی و یا حتی آلوده بودن آب سیل. تصاویر، فیلم‌ها و مشاهدات میدانی در زمان وقوع سیل نشان می‌دهد مردم در این خصوص اطلاعات کمی داشتند و حتی فکر می‌کردند توزیع آب معدنی در مناطق سیل‌زده بخاطر احتمال گل آلود بودن آب‌هاست در حالی که در خصوص سایر آلودگی‌های موجود در آب و بخصوص آب سیل اطلاعات چندانی نداشتند.
به دلیل تجربه طولانۀ مدتی که در مورد خشک‌سالی وجود داشته است مردم از میزان بارش‌های صورت گرفته ذهنیت مثبتی داشتند و انتظار سیل از نظر ذهنی را نداشتند و به دلیل همین خشکسالی مسئولین هم دوره‌های آموزشی در خصوص سیلاب برای عموم مردم برگزار نکردند و حتی آن را ضروری و جز اولویت‌ها نمی‌دانستند. شهردار منطقه ۱۱ شیراز در این خصوص بیان داشت که:
«در شرایط عادی آموزش‌های سیل در اولویت آموزشی نه برای مردم و نه برای مسئولین نیست. وی بیان داشت که برای مردم اولویت چیزهای دیگری مثل جمع‌آوری زباله‌ها اهمیت دارد.»
درواقع اقدام آموزشی خاص و قابل توجهی درباره سیلاب که بخش زیادی از مردم و گروه‌های مختلفی را در بر گیرد و اینکه در زمان سیل چه اقداماتی باید انجام دهند، از طرف سازمان‌های رسمی به‌صورت عمومی صورت نگرفته است. در کنکاش محققین در یافتن مواردی استثنایی از آموزش‌ها، یکی از دانشجویان اعلام کرد که در دبیرستان برخی از آموزش‌ها را دیده‌اند. در برنامه‌ای که توسط دانشگاه علوم پزشکی شیراز با همکاری آموزش پرورش انجام شده بوده برخی از آموزش‌ها به شکل پوستر (نگاه کنید به ضمائم) به دانش آموزان داده شده بوده است. البته این آموزش‌های محدود از نظر تعداد مدارس و تعداد دانش آموزان بوده است که تأثیر چندانی در آگاهی‌های عمومی نداشته است. این برنامه‌ها باید مداوم باشد و گروه‌های مختلف بطور خاص مناطق در موضع خطر را در بر گیرد. البته چنین آموزش‌هایی باید در دستور کار دستگاه‌های مختلف قرار بگیرد و دولت بودجه‌هایی را برای آن ترتیب دهد. از سوی دیگر، هشدارهای کلی ستاد مدیریت بحران مبنی بر اینکه «از حضور در معابر یا حاشیه رودخانه‌ها و مسیل‌ها پرهیز کنید» به دلیل عدم اشاره به مناطق مخاطره آمیز از یکسو، و از سوی دیگر نبود آگاهی در مورد مورفولوژی شهر چندان تأثیری نداشته است. بر اساس گفته ساکنین شهرک هشدارهایی که قبل از سیل از سوی رسانه رسمی اعلام‌شده است به‌طور مستقیم به وقوع سیل اشاره نداشته است به‌طور مثال یکی از ساکنین گفته است:
«تلویزیون می‌گفت آب‌گرفتگی معابر ولی به‌عنوان سیل نه. شما از همین‌جا هم که نگاه کنید، کل شیراز هم که آب ببرد هنوز محله سعدی بالا است…».
بنابراین مردم علاوه بر مواجه‌شدن با سیلی ناگهانی با کمترین آگاهی ممکن با این پدیده روبرو شدند. به‌عنوان‌مثال یکی از اعضای بسیج حوزه سلمان که خود در همان شهرک ساکن است؛ گفت:
«در زمان وقوع سیل ما چون غافلگیر شده بودیم و آب به‌سرعت داشت وارد محله و محل سکونت ما می‌شد من در جوی آب خوابیدم و تلاش کردم با بدنم مسیر جریان ورود آب به کوچه را عوض کنم…»
این واکنش بیانگر کمترین میزان آمادگی ممکن برای مواجه با سیل است. البته یکی از ساکنین به دلیل شغلش که بنایی بود گفت:
«من وقتی متوجه آب‌گرفتگی در کوچه‌های اطراف شدم پشت وانتم کیسه و گونی داشتم؛ به‌سرعت آن‌ها را پر کردم و جلوی کوچه گذاشتم و این تا حدی مانع از آب‌گرفتگی کلی خانه‌ها شد.»
اما به‌طور عمومی کمترین آگاهی و آمادگی ممکن بین شهروندان مناطق سیل‌زده مشاهده می‌شد. یافته‌های ما نشان می‌دهد که چنانچه سطح آگاهی مردم در ارتباط با سیلاب بیشتر باشد اقدامات پیشگیرانه و یا مواجهه‌ای مانند تخلیه راحت‌‌تر و سریع‌تر انجام می‌شود. به‌طور مثال بر اساس اظهارات اعضای جمعیت امام علی (ع)، که برای تخلیه سه رو روستای انتهای رودخانه خشک (خلجو، ماه فیروز و منطقه کفترک) اقدام کرده بودند با مشکلاتی از قبیل عدم آگاهی مردم و نبود درک مناسب از سیل روبرو بوده‌اند، بنا به گفته یکی از اعضای جمعیت امام علی:
«رودخانه در ماه فیروزان لب تا لب بود ولی برای مردم جدی نبود. در روستای خلجو هم یک نفر گفت که قبلاً سیل آمده کمی آب‌گرفته است و چیزی پیش نیامده است…»
به همین دلیل در متقاعد کردن مردم روستا برای همکاری با مشکلاتی مواجه بوده‌اند. همچنین گفته‌شده است که مردم بیشتر دغدغه امنیت روستا را داشته‌اند و نگران اموال و احشام خود بوده‌اند و درنهایت نیز مردان اکثراً در روستا باقی مانده‌اند وزنان و کودکان به کمپ‌های اسکان موقت منتقل شده‌اند.
به‌طور کلی می‌توان گفت پارادایم خشکسالی حاکم بر اذهان مردم و مسئولان و هشدارها و پیش بینی‌های نادقیق گذشته و مکرر باعث شده بود که وقوع سیل محتمل به نظر نرسد و لذا برنامه‌ریزی، آموزش و یا مقاوم سازی در برابر سیل و… چه برای مردم و چه برای مسئولین به امری بی‌اهمیت تبدیل شده بود. این عوامل باعث شده بود که آموزش‌های عمومی سیلاب از اولویت مردم و مسئولین خارج گردد و هزینه کردن برای آموزش و یا انجام تمهیدات در این خصوص را اتلاف سرمایه و دور ریختن پول و وقت شأن بدانند.

به طور کلی درس آموخته‌های سیلاب برای سیاست‌ها، برنامه‌ها و اقدامات اجتماعی و فرهنگی توسعه تاب‌آوری کشور در مقابل سیلاب چیست؟
مطالعات انجام‌شده از سوی کارگروه اجتماعی، فرهنگی و رسانه معطوف به ضرورت‌های ذیل است:

  1.  برجسته کردن ذهنی اهمیت الزامات اجتماعی و غیر سازه‌ای در مدیریت سیلاب‌ها و غفلت عملی از آن‌ها: در گذشته تأکید اصلی بر انجام اقداماتی برای محافظت در مقابل سیلاب نظیر احداث دایک یا سیستم زهکش بوده است تا احتمال سیلاب کاهش یابد که همین رویکرد تأکیدات سازه‌ای در مدیریت سیلاب را افزایش داده بود. در مقابل رویکردهای غیر سازه‌ای به مدیریت سیلاب - که حیطه‌ای فراتر از علوم اجتماعی را نیز در بر می‌گیرد - در دهه‌های گذشته قوت بیشتری یافته‌اند و از آگاهی‌رسانی و توسعه آموزش‌های مربوط به سیلاب گرفته تا امور مربوط به استفاده از سمن‌ها، بانک‌های اطلاعاتی حمایت اجتماعی، ارائه خدمات روان‌شناختی و نظام‌های ارزیابی خسارات مبتنی بر نظام‌های بیمه‌ای برای جبران صدمات وارده به سیل‌زدگان گسترش یافته است. مطالعات کارگروه نشان داد که این الزامات جدید غیر سازه‌ای و اجتماعی در کشور یا در سطح بسیار بالایی مغفول‌اند یا به‌صورت بسیار سطحی و کم‌اثر به آن‌ها پرداخته می‌شود.
  2.  تقویت سازوکارهای غلبه بر پارادایم‌های ذهنی غالب و معمول در سیلاب‌ها: نظام حکمرانی مجهز به سازوکارهای غلبه بر پارادایم‌های ذهنی متعارف و مسلّط نیست (برای مثال، پارادایم خشکسالی). مدیران و تصمیم‌گیران با بیش از یک دهه خشکسالی کنار آمده بودند و هیچ تصوری دربارۀ امکان بارش‌های شدید نداشته‌اند. رویه‌های سازمانی و نظام تصمیم‌گیری با شرایط خشکسالی تنظیم شده و نظام حکمرانی ظرفیت مناسب نداشته است که هم‌زمان هم در شرایط خشکسالی باشد و هم از طریق آموزش عمومی، تقویت رسانه‌ها، توسعه تعاملات با سمن‌ها و بسط سمن‌های تخصصی فعال در زمینه مدیریت بحران، آماده مواجهه با شرایط سیلاب باشد.
  3.  ترمیم بی‌اعتمادی و گسستگی ارتباطات میان سازمانی: آنچه در خلال مطالعات کارگروه مشهود است، میان وزارت جهاد کشاورزی، وزارت نیرو، سازمان هواشناسی، سازمان محیط‌زیست و سایر دستگاه‌ها، سازمان‌های رسمی و مردم، و دولت و سمن‌ها، در شرایط پیش، حین و بعد از سیلاب‌ها شکاف‌های سازمانی وجود دارد. در عمل سازمان‌ها براثر سال‌ها عدم تعامل یا تعامل نامؤثر برای یکدیگر کم‌اعتبار شده‌اند؛ دولت و سمن‌ها نسبت به یکدیگر بدبین هستند؛ و مردم نیز در مدت چند دهه نسبت به وعده‌ها، کردارها و هشدارهای نهادهای رسمی کم‌اعتماد شده‌اند. این کم‌اعتمادی بر ارکان مختلف مدیریت غیر سازه‌ای سیلاب در مراحل پیش، حین و پس از سیلاب اثر منفی گذاشته است. مهم‌تر آن‌که، نقصان در برآوردن وعده‌ها، شفاف نشدن علل و ارزیابی عملکرد نهادهای رسمی در جریان سیلاب و جبران نشدن خسارات بر شدت بی‌اعتمادی خواهد افزود.
  4.  کم کردن فاصله میان روایت‌های مردم و حاکمیت از سیلاب: علاوه بر تفاوت‌های استانی در روایت‌های مردم از سیلاب، این مطالعات کارگروه نشان می‌دهد که روایت‌های مردمی گاه تا عمدی تلقی‌کردن سیلاب (عمدتاً در خوزستان) یا کوتاهی در مدیریت سیلاب توسط سدها (در گلستان) پیش رفته است و با روایت‌های رسمی در خصوص زیاد بودن بارش‌ها بسیار فاصله دارد. پر نشدن شکاف بین روایت رسمی و مردمی از سیلاب، عمق بی‌اعتمادی را بالاخص برای سیل‌زدگان خسارت‌دیده بیشتر خواهد کرد.
  5.  نهادی کردن حاکمیت جامعه نسبت به ایمنی: جامعه ایرانی که پیش از سیلاب جایگاه مهمی برای ایمنی قائل نبوده است، پس از سیلاب بر اهمیت ایمنی، مهندسی رودخانه و مدیریت غیر سازه‌ای سیلاب واقف شده است. این فرصت اگر به ظرفیت تبدیل نشود، به‌سرعت از دست می‌رود.
  6.  بهره‌برداری از توان و نقش مؤسسات مردم‌نهاد و تقویت زمینه‌های عملی در استفاده از این ظرفیت: در خلال سیلاب‌ها نقش اجتماعی سمن‌ها برجسته شد اما مطالعات میدانی کارگروه نشان می‌دهد که عزمی سیاسی در حاکمیت برای حداقل وارد ساختن سمن‌ها به مدیریت بحران از پیشگیری تا پس از بحران ضروری است. شواهد نشان می‌دهند که سمن‌ها و سایر تشکل‌های مردمی ازجمله خیریه‌ها، گروه‌های جهادی و تشکل‌های مذهبی نقش مثبتی در مدیریت سیلاب ایفا کرده‌اند. نکته مهم این است که این گروه‌های جامعه مدنی عمدتاً پیش از سیلاب جدی گرفته نمی‌شده‌اند و برنامه‌هایی مشخص برای دخیل‌کردن آنان در مراحل مختلف مدیریت حوادث طبیعی از پیش از بروز تا پس از آن، وجود نداشته است.
  7.  تداخل نقش سمن‌ها با نهادهای امدادی و مدیریتی: سمن‌ها می‌توانند نقش مهمی در مدیریت سیلاب ایفا کنند اما این به معنای وجود ظرفیت مناسب در سمن‌ها برای جایگزین‌شدن به‌جای نهادهای اصلی مدیریت سیلاب سازمان‌های رسمی امدادگر نظیر هلال‌احمر نیست. سطوح بالاتری از هماهنگی و تقسیم کار میان سمن‌ها و این دسته از سازمان‌ها لازم است. سمن‌ها به همه دانش‌ها، مهارت‌ها، امکانات و منابع لازم برای مدیریت سیلاب‌ها مجهز نیستند و عملکردهای متنوع و ناهماهنگ آن‌ها می‌تواند بر مشکلات بیفزاید، اما بالا بردن سطح هماهنگی و آمادگی سمن‌ها، آن‌ها را به نیرویی مؤثر در مدیریت حوادث تبدیل می‌کند.
  8.  اصلاح روایت‌های محلی قوم‌مدارانه از سیلاب‌ها: مطالعات منطقه‌ای کارگروه نشان می‌دهد که سیلاب‌های مناطق به روایت‌های قومی آغشته شده است و باید این مسئله را اساساً حل کرد. این مسئله به‌خصوص در خوزستان بسیار جدی بوده است. عمده مناطق سیل‌زده، محل زندگی هم‌وطنان عرب‌زبان بوده و ذهنیت جمعی در بستر کم‌اعتمادی، تشتّت شبکه‌ها و رسانه‌های داخلی، جهت‌گیری‌های سیاسی رسانه‌های خارجی و معاند، و ویژگی‌های متفاوت سیلاب سال ۱۳۹۸ که بیشتر تحت تأثیر سدها و مدیریت آن‌ها بوده شکل گرفته است. روایت‌های قومی و مذهبی از سیلاب‌ها در استان گلستان نیز تقویت شده است.
  9.  رفع تبعیض از مالکیت‌های عرفی و گروه‌های حاشیه‌ای: در معرض تبعیض بودن مالکیت‌های عرفی (کسانی که بدون اسناد مالکیت و طبق عرف محلی در اراضی کشت می‌کرده‌اند یا دسترسی به برخی اموال داشته‌اند) و گروه‌های حاشیه‌ای (نظیر مهاجران افغانستانی که فاقد اسناد هستند) مسئله مهم سیلاب‌های اخیر بوده است. ضرورت دارد که در این زمینه سازوکارهای مناسب پرداخت خسارت به این گروه‌ها تدوین شود تا بر اثر فقدان دسترسی به اسناد اثبات مالکیت یا بروز خسارت، طرد اجتماعی و اقتصادی در خصوص آن‌ها شکل نگیرد.
  10.  ایجاد نظام حمایت هدفمند اجتماعی از شهروندان: عدم آمادگی نظام حمایت اجتماعی برای شناسایی و حمایت هدفمند از شهروندان (مبتنی بر اطلاعات دقیق از وضعیت اقتصادی و اجتماعی افراد) مسئله مهمی است که در فقدان بانک‌های اطلاعاتی قابل اتکا برای شناسایی سطح رفاه و نیازمندی‌های افراد خسارت‌دیده، شکل گرفته است.
  11.  رشد همبستگی بیشتر میان مردم به مردم، در کنار توسعۀ بی‌اعتمادی نهادی: مطالعات کارگروه نشان داد که انسجام شیعه و سنی (در گلستان)، فارس و سایر گروه‌های قومی با اعراب خوزستان، و انسجام ملی به‌طور کلی بر اثر فراگیر‌شدن فرایند کمک‌رسانی و حتی حضور هم‌میهنان از نقاط مختلف در مناطق سیل‌زده بیشتر شده است اما برخی کاستی‌ها، نقصان‌های رسانه‌ای، دمیدن بر انتظارات، رقابت‌های سازمانی و سیاسی میان دستگاه‌های کمک‌رسان، و بالاخص عملکرد صداوسیما در نقد شدید دولت و بزرگ‌جلوه‌دادن خدمات سایر دستگاه‌ها در مقابل عملکرد دولت، و نقیصه‌های ساختاری مدیریت سیلاب که سبب تشدید خسارات شده، بر بی‌اعتمادی مردم به دستگاه‌های رسمی افزوده است.
  12.  نزدیک کردن تصور عمومی از «خدمات دولتی» به اقدامات انجام شده: نهادهای دولتی بنا به گزارش‌ها، و بالاخص هلال‌احمر، بیشترین خدمات تاریخ خود را به مردم ارائه کرده‌اند، اما بی‌نظمی، تقابل رسانه‌ای، ناآگاهی مردم از پروتکل‌های امداد، و سابقه بی‌اعتمادی، این میزان کمک را ناچیز جلوه داده است. ضروری است اقداماتی برای آگاه ساختن مردم و نزدیک کردن ذهنیت ایشان به میزان خدماتی که ارائه شده است انجام گیرد.
  13.  توجه به مدیریت پیش از سیلاب‌ها: اساسی‌ترین مسئله مدیریت سیلاب‌‌ها، در مرحلۀ پیش از وقوع سیل است، یعنی مرحله‌ای که مستلزم ارزیابی مخاطره، تدوین راهبرد و سیاست‌گذاری، آگاه‌سازی و آموزش و نیز فراهم‌سازی زمینه‌های ارتباط بین کنشگران مختلف است. آماده‌سازی مردم برای وقوع سیلاب کمتر از مرحلۀ وقوع سیلاب و مرحلۀ پساسیلاب، قابلیت رؤیت‌پذیری دارد ولی اهمیت آن به اندازۀ مراحل بعدی است. ظرفیت‌سازی و آماده‌سازی جامعه برای وقوع سیلاب به زمان زیادی نیاز دارد و معمولاً اهمیت زیادی به آن داده نمی‌شود. دستگاه‌های مرتبط با سیلاب نیز فاقد برنامه‌ها و اقدامات فراگیر و مؤثر در زمینۀ آموزش‌های مرتبط با آمادگی برای مواجهه با سیلاب هستند.
  14.  انجام اقدامات پیشگیرانه در برنامه‌های توسعه مناطق سیل‌خیز: اصولاً در مناطقی که مستعد وقوع سیلاب‌های تکراری هستند، مثل مناطقی در استان مازندران یا استان‌های گلستان، لرستان و خوزستان باید اقدامات مربوط به آماده‌سازی مردم و اقدامات پیشگیرانه در برنامه‌های توسعه‌ای این مناطق دیده شود. این به‌معنی ضرورت توجه به مدیریت جامع خطر سیل در طرح‌های جامع شهری و طرح‌های هادی روستایی است. ساخته‌شدن سکونتگاه‌ها در مناطق پرخطر نشانۀ آشکار بی‌توجهی به این مهم است.
  15.  توجه به برنامه‌ریزی فضایی: بی‌توجهی به نقش برنامه‌ریزی فضایی در مدیریت سیلاب و عدم توجه به وارد نمودن ملاحظات مربوط به مخاطرۀ سیلاب در برنامه‌ریزی فضایی مناطق مستعد سیلاب کاملاً آشکار است. در حالی‌که باید در برنامه‌ریزی فضایی این مناطق هم به تقویت راهبردهای مربوط به پیشگیری از سیل پرداخت و هم به اقدامات مربوط به کاهش تأثیرات سیلاب. وظیفۀ برنامه‌ریزی فضایی سازمان‌دهی به تقاضاهای فضایی جامعه است. در این برنامه‌ریزی باید به‌صورت توأمان به فعالیت‌های اقتصادی، نیاز سکونتگاهی و حفظ محیط‌زیست توجه صورت گیرد. این مهم اگرچه در زمره نکات مرتبط با زیرساخت‌ها و امور شهرسازی است، لیکن نهادهای دولتی به آگاه‌سازی، اطلاع‌رسانی و جلب مشارکت مردمی برای تحقق اصول این امور بالاخص در مناطقی که قبلاً بی‌توجه به این موارد شکل گرفته‌اند، نیاز دارند.
  16.  تدوین نظام ارتباط‌گیری کارآمد و تعاملی میان مدیران و متخصصان با شهروندان آسیب‌پذیر: شهروندان دانش و اطلاعات کافی دربارۀ پیامدهای احتمالی سیلاب بر اموال خود، و همچنین در مورد احتمال وقوع سیلاب در منطقه خود، و اقدامات ضروری به هنگام سیلاب ندارند. زبان فنی مدیران و کارشناسان (نظیر دورۀ بازگشت سیلاب، بستر و حریم، دشت سیلابی و.....) به سختی برای مردم عادی قابل فهم است و به‌نظر می‌رسد مشکل ارتباطی در این زمینه بین مردم و مدیران جدی است. دستگاه‌های متولی امور تخصصی سیلاب، به نظام ارتباط‌گیری کارآمدی برای تعامل با شهروندان، ارائه آموزش‌ها و اثرگذاری بر کنش‌های ایشان نیازمند هستند.
  17.  آموزش مسئولیت‌های اجتماعی شهروندان در سیلاب‌ها: بخش‌های بزرگی از مردم تمایل دارند تا مسئولیت مواجهه با سیلاب را بر دوش مسئولان دولتی قرار دهند که با ابزارهای مهندسی راه‌حل دفاعی در مقابل سیلاب پیدا کنند. نگرش عموم مردم این است که کاهش خطر سیلاب وظیفه دولت است نه مردم. مردم باید مسئولیت‌های خود در قبال سیلاب را بدانند و برای پذیرش این مسئولیت تجهیز شوند. شدت خسارات سیل به اندازه‌ای است که در مناطق تحت تأثیر خطرات آن باید تعامل دائمی بر محور تبیین خطر، پذیرش مسئولیت، همکاری همه‌جانبه و آمادگی همیشگی صورت گیرد.
  18.  جلب مشارکت بخش‌های خصوصی و عمومی و سمن‌ها در بهبود تاب‌آوری: ضعف مشارکت عمومی مردم در جلوگیری و کاهش آسیب‌های سیل، مانع بزرگی برای بهبود وضعیت تاب‌آوری جامعه در مقابل سیلاب است. برای اینکه این توازن مسئولیتی برقرار شود لازم است تا این موضوع در معرض گفتگوی باز عمومی قرار گیرد. ضروری است برنامه‌های محلی مدیریت سیلاب با مردم به اشتراک گذاشته شده و حتی مشارکتی تهیه شوند. مشارکت مردم در مراحل اولیۀ مدیریت سیلاب سبب افزایش مشروعیت کل این فرایند خواهد شد. این به‌معنی ضرورت مشارکت بخش دولتی، بخش خصوصی، بخش عمومی، سمن‌ها و شهروندان در حکمرانی مخاطرۀ سیلاب است.
  19.  هدفمند کردن آینده‌نگرانۀ جبران خسارت‌ها: مانع اساسی در حوزۀ جبران خسارت این است که فقط به فکر بازگرداندن جامعه به حالت عادی خود است. درحالی‌که باید کاری کرد تا جامعه پس از وقوع سیلاب صرفاً به فکر بازگشت به حالت عادی و نرمال نباشد، بلکه جامعه باید از رویداد سیلاب درس‌آموزی داشته و بتواند خسارات آتی را به حداقل ممکن برساند. این کار می‌تواند از طریق سیاست‌ها و اقدامات بخش جبران خسارت سیلاب رخ دهد. نهادینه‌‌کردن درس‌آموزی از سیلاب در رویه‌های عملکردی دستگاه‌ها مشهود نیست.
  20.  جامعیت‌بخشی به سیستم هشدار سیلاب‌ها: سیستم هشدار سیلاب، هم فرایندی مهندسی و هم فرایندی سازمانی است. سیستم هشدار فراتر از فن‌آوری است و شامل ارتباطات انسانی، مدیریت و تصمیم‌گیری هم می‌شود. درواقع، مراحل مختلف واکنش مردم به هشدار سیلاب عبارت‌اند از شنیدن هشدار، فهمیدن محتوای پیام هشدار، باور به معتبر و دقیق‌بودن هشدار و در نهایت واکنش به هشدار از طریق انجام کنش محافظتی. هر چهار مرحله در سیلاب‌های اخیر دچار نقص‌های زیاد بوده است. انواعی از بی‌اعتمادی، عادت‌کردن به پارادایم خشکسالی، نقصان رسانه‌ها، فقدان آموزش‌های کافی به مردم برای درک نشانه‌های اطلاع‌رسانی، نقصان در عملکرد سمن‌ها و زیرساخت رسانه‌ای کشور بر نقصان در هشدار سیلاب و جدی گرفته‌شدن آن اثر گذاشته است.
  21.  جلب مشارکت اجتماعات داوطلبانه و شبکه‌های محلی در هشدار: فقدان سیستم هشدار مبتنی بر اجتماع محلی در سیلاب اخیر کاملاً مشهود بوده است. اثربخشی هشدارهای رسمی حتماً باید با استفاده از کانال‌های محلی داوطلبانه هم تقویت شود. وجود سیستم هشدار سیلاب در سطح محله‌ای بسیار ضروری است. به دلیل سطح پایین اعتماد به سیستم هشدار رسمی، خود اجتماع محلی باید فرایند مشاهدۀ رودخانه و سیستم اطلاع‌رسانی از طریق افراد قابل اعتماد را دنبال نماید. این گروه محله‌ای در مراحل بعدی می‌تواند در مورد نحوۀ فعال‌سازی اجتماع محلی و نوع واکنش اجتماع محلی به سیلاب، تصمیمات لازمه را اتخاذ کند. جالب توجه این‌که در فقدان اثربخشی رسانه‌های رسمی، سمن‌ها و گروه‌های امدادرسان محلی از رسانه تلگرام در قالب‌های مختلف با سازوکاری شبیه به اطلاع‌رسانی محلی استفاده کرده‌اند.
  22.  تنظیم پروتکل‌های بازدید: پروتکل مشخصی بر بازدید مقامات سیاسی از مناطق سیل‌زده و کمپ‌های اسکان موقت حاکم نیست. حضور متعدد مسئولانی که گاه کمترین ارتباط با مسئله سیل را در ایام بحرانی آن دارند، علاوه بر آن‌که مقامات استانی و درگیر در سیلاب را وادار به تغییر برنامه‌های اصلی خود می‌کند، انتظارات گسسته را در حادثه‌دیدگان افزایش می‌دهد و به تدریج این دیدگاه را در آنان تقویت می‌کند که مقامات برای نمایش سیاسی از این مناطق بازدید می‌کنند و بر بی‌اعتمادی می‌افزاید.
  23. مشکلاتی که در کمپ‌های اسکان موقت تجربه شده عمدتاً عبارت بوده‌اند از:
  •  عدم وجود مدیریت واحد در اردوگاه‌ها و محل‌های اسکان
  •  سردرگمی مردم در مراجعه و پیگیری خواسته‌ها
  •  مداخله افراد غیرمتخصص در امور مختلف اردوگاه‌ها و مناطق سیل‌زده
  •  حضور غیرضروری گروه‌های متعدد در اردوگاه‌ها
  •  هدایت امور بر اساس نظرها و خواسته‌های گروهی
  •  عدم توجه کافی به وضعیت روان‌شناختی سیل‌زدگان توسط مدیریت اردوگاه‌ها
  •  در اولویت بودن اهداف سازمانی و تهیه مستندسازی سازمانی در مقایسه با مسائل سیل‌زدگان در کارهای برخی سازمان‌ها و گروه‌ها.
  •  حضور نمایشی مقامات و با هدف تهیه مستندات در اردوگاه‌ها که باعث ایجاد جو بی‌اعتمادی در اردوگاه‌ها می‌شد.

۲۴. آموزش کارشناسان روان درمان پیش از وقوع حوادث و ضرورت پیش بینی مداخلات روانی-اجتماعی: در این خصوص ۱- داشتن پروتکل مشخص برای غربالگری و ارائه خدمات درمانی در حوزه سلامت روان، ۲- هماهنگی و همکاری بین ارائه دهندگان خدمات سلامت روان به‌ویژه اداره سلامت روان معاونت‌های بهداشتی دانشگاه‌های علوم پزشکی، بهزیستی و هلال احمر، ۳- یکپارچه و یکدست شدن ارائه خدمات و آموزش‌ها و شفاف شدن شرح وظایف هریک از دستگاه‌های ذی‌ربط، ۴- توجه و اولویت دادن به کودکان و ارائه خدمات سلامت روان و بازی درمانی به آن‌ها، ۵- استفاده از ظرفیت سمن‌ها و بخش خصوصی با توجه به کمبود نیروی ارائه دهنده خدمات سلامت روان، از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است.

 

کد تحریریه : ۱۰۰/۱۰۱/۱۱۱

کلید واژه ها: سیلاب‌ها هیأت ویژه گزارش ملی سیلاب‌ها


نظر شما :