بازخوانی گزارشهای هیئت ویژه گزارش ملی سیلابها – ۱۲
رئیس کارگروه کشاورزی و منابع طبیعی (بخش دوم– منابع طبیعی): شدت تخریب سیلاب به خاطر تخریب جنگلهای زاگرس و هیرکانی است/ مقدار خاک تخریب یافته حین سیلاب، ۶۴ برابر خاکسازی است/ حوضههای آبخیزداری جامعنگری و مدیریت پایدار نیاز دارد
با توجه به اهمیت شکلگیری این هیئت و صبغه ملی آن، روابط عمومی دانشگاه تهران از طریق سلسله مصاحبههایی با اعضای هیئت، رؤسا و دبیران کارگروههای مختلف این هیئت، اقدام به بازخوانی گزارشهای تخصصی این هیئت نموده است.
دوازدهمین مصاحبه در این پرونده، گفتگوی حانیه چمنی، دانشجوی کارشناسی ارشد ارتباطات، با دکتر حسن احمدی، رئیس کارگروه کشاورزی و منابع طبیعی هیئت ویژه گزارش ملی سیلابها و دکتر غلامرضا زهتابیان دبیر این کارگروه است. دکتر احمدی و دکتر زهتابیان، از اساتید دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران، در این مصاحبه به توضیح تأثیرات نابودی تخریب منابع طبیعی تجدید شونده بر وقوع و افزایش سیلاب پرداختهاند:
- با توجه به اینکه بخش دوم این مصاحبه بر حوزه منابع طبیعی متمرکز است، لطفاً در خصوص کانون اصلی سیلابهای ۹۸-۹۷ توضیح دهید؟
کانون و نقطه شروع سیلابهای اسفند ۹۷ و فروردین ۹۸ جنگلهای زاگرس و هیرکانی (جنگلهای شمال کشور) بوده است. شدت بارندگی در ایام استثنایی بوده است و بنابراین جاری شدن سیل غیرطبیعی نبوده است. اگر جنگلهای این منطقه تخریب نشده بود مسلماً شدت سیل کمتر بود و خسارتهای مالی و جانی آن محدودتر میشد. هر هکتار جنگل بین ۱۶۰۰ تا ۲۰۰۰ متر مکعب آب را در خود جذب میکند و رواناب را کنترل میکند. هر هکتار مرتع میتواند تا ۴۰ متر مکعب آب را در خود جذب کند. بنابراین علت جاری شدن سیل در تمام مناطق لرستان، گلستان، مازندران، ایلام و خوزستان از بین رفتن جنگل و مراتع بالا دست بود. و متأسفانه هنوز هم این تخریب ادامه دارد و اگر به پیشنهاداتی که ما در این گزارش دادیم عمل نشود، در صورت وقوع مجدد سیلاب، باز هم متحمل خسارات بسیاری خواهیم شد.
- کمیت اراضی و منابع طبیعی که تحت تأثیر سیلاب قرار گرفتند و نیز میزان خسارت وارده به این بخش چقدر است؟
در بخش اول این مصاحبه گفتیم که ما توانستیم خسارات وارده به بخش کشاورزی را از نظر ریالی مشخص کنیم. اما در بخش منابع طبیعی قادر به انجام این کار نیستیم. به دلیل چندبخشی بودن مسئله منابع طبیعی، در عمل ایدهها و نظرات موجود در این بخش، مختلف و چندبعدی است. برای روشن شدن موضوع باید گفت که خسارتهای حاصل از بلایای طبیعی به طور کلی در قالب دو گروه ملموس و قابل تبدیل به ارزش ریالی و غیر ملموس یا غیر قابل تبدیل به ارزش مادی قابل تقسیم است. خسارت نامحسوس در قالب تأثیرات روانی، منابع طبیعی، تغییر اکوسیستم و… وجود دارد. رابطه بین این دو خسارت در کشورها بر شرایط مختلف متفاوت است و متأسفانه در ایران تا کنون رقم و درصد مشخصی ذکر نشده است. به طور کلی رابطه بین این دو خسارت در دنیا به شکل زیر است:
۶۰ درصد خسارتها اثرات فیزیکی و ۸۰ درصد اثرات روانی دارد. یعنی وقتی یک خانه خراب میشود و یک خانواده بیخانمان میشود، یا یک زمین کشاورزی به عنوان منبع درآمد انسانها آسیب میبیند تأثیرات روانی آن بسیار بیشتر از اثر فیزیکی از بین رفتن آن سازهها است. همانطور که قبلاً گفته شد در خسارت ملموس در بخش کشاورزی عددی معادل ۱۳۷.۳۸۷ میلیارد ریال خسارت برآورد شده که این تقریباً ۳۹ درصد کل خساراتی است که در اثر سیل ایجاد شده است. اما در مورد اکوسیستمهایی مانند جنگل، مرتع، از بین رفتن خاک و… نامحسوس است و هنوز نمیتوانیم در کشور عدد و رقمیبرای برآورد آن به دست آوریم. و آنچه مسلم است در صورت از بین رفتن خاک در یک منطقه مرتعی و جنگلی، بین ۳۰۰ تا ۴۰۰ سال زمان میبرد تا مجدداً یک سانت از آن خاک تشکیل شود. در مناطق خشک این فرآیند ممکن است به ۱۰۰۰ سال نیز برسد. برای مثال خسارت وارده به اراضی منابع طبیعی و تخریب خاک در سیل اخیر به شرح زیر است:
بر پایه میانگیری از مقادیر فرسایش ویژه در حوزههای بزرگ مانند کرخه، کارون، دز و گرگانرود، میزان فرسایش کل برآورد شده و از بین رفتن خاک در یک هفته حدود ۱.۲۹۳.۳۴۸.۰۰۶ تن برآورد شده است. مقایسه نقش این مقدار تخریب بر شرایط اکوسیستمی این است که مقدار خاک تخریب یافته حین سیلابهای ۹۷ و ۹۸، ۶۴ برابر خاکسازی است.
با در نظر گرفتن عمق خاک کشاورزی (۳۰ سانتیمتر) این خاک هدر رفته معادل ۳۳۱۶۲۸ هکتار زمین کشاورزی است (تنها در یک هفته). اگرچه میتوان با داشتن ارزش یک هکتار زمین برآوردی از نظر ریالی انجام داد ولی آیا میتوان خاک را به جای اولش بازگرداند؟ نمیتوان. در شرایط اقلیم جنگلهای شمالی اگر اصلاً به خاک دست نزنیم بین ۳۰۰ تا ۴۰۰ سال طول میکشد تا این خاک بازسازی شود اما همانطور که گفتم در مناطق خشک شرایط بسیار سختتر و این فرآیند طولانیتر است. در سالهای دفاع مقدس ۸ سال جنگیدیم و یک متر مربع خاک از دست ندادیم. چگونه به این سادگی این حجم از خاک را از دست دادیم و دست روی دست گذاشتهایم؟ چه کسی پاسخگو است؟
- خسارات وارد شده در اراضی جنگلی جنگلهای شمال و زاگرس در اثر زمینلغزش در حوزههای آبخیز کرخه، دز، لرستان، گلستان، مازندران و ایلام چقدر است؟
برآورد اولیه نشان میدهد بیش از ۸۳ هزار هکتار از جنگلهای بلوط زاگرس واقع در بالادست حوزههای آبخیز کرخه و دز به ویژه در استان لرستان در سال ۱۳۹۸ درگیر زمینلغزش شده است. این زمینلغزش متأسفانه در استانهای لرستان و در زمینهای متأثر از فعالیت انسانی رخ داده است. بر پایه سنجشهای اولیه زمین و همچنین استفاده از تصاویر ماهوارهای متوسط سطح لغزشهای رخ داده برابر ۳۸.۴۲۰ متر مربع بوده است و مقدار اراضی تخریب شده توسط لغزش در این استان ۳۷۰۷ هکتار بوده است. برآورد اولیه حاکی از آن است که ۲۰۱ میلیون متر مکعب جابهجایی خاک در اثر زمینلغزش بوده است.
در استان گلستان تعداد ۴۲۳ مورد زمین لغزش به وسعت ۲۶۲ هکتار در اثر بارندگیهای اخیر در سطح استان رخ داده است که رقم بالایی را نشان میدهد. با توجه به توزیع این زمینلغزشها که تماماً در مناطق جنگلی و مرتعی و اراضی کشاورزی بوده است برنامه ریزی برای پایدارسازی اراضی کشاورزی باید در متن کار مدیران قرار بگیرد.
در استان مازندران چیزی بالغ بر ۲۹۰۰ هکتار از اراضی این استان تحت تأثیر زمین لغزشها قرار گرفته است. لازم به ذکر است که این برآوردها بر اساس بازدیدهایی است که اغلب در مناطق صعب العبور بوده و همکاران ما به این مناطق دسترسی پیدا کرده بودند و به این نتایج رسیدهاند. در استان ایلام سطح زمینهایی که تحت تأثیر زمین لغزش قرار گرفتهاند ۶۰۰ هکتار بوده است که حدود ۳۰ درصد آن در اراضی کشاورزی و بالا دست روستا و ۷۰ درصد آن در اراضی ملی به وقوع پیوسته است.
- تغییر کاربری اراضی و توسعه کشت چگونه بر کمیت سیلاب و خسارات ناشی از آن تأثیر گذاشته است؟
در استان گلستان از سطح پوشش جنگل در سالهای ۱۳۸۱ تا ۱۳۹۵، ۴.۶ درصد کاهش یافته است. از سطح زمینهای کشاورزی ۳۲.۶ درصد کم شده و به دیمزار ۱۳۶.۴ درصد اضافه شده است. یعنی اراضی مرتعی یا کشاورزی تبدیل به دیمزار شدهاند. سطح شهرها ۵۰ درصد افزایش و مراتع ۱۰ درصد کاهش یافته و پیکره آبی این استان نیز ۲۳.۵ درصد کاهش پیدا کرده است.
در حوزه لار، آمارهای به دست آمده در فاصله ۱۳۹۳ تا ۱۳۹۸ نشان داده است که سطح جنگلها ۳ درصد کاهش پیدا کرده. اراضی کشاورزی آبی ۴۵ درصد افزایش یافته. کشاورزی دیم ۹ درصد افزایش پیدا کرده است. مناطق مسکونی ۱۷ درصد افزایش یافته. یعنی اراضی کشاورزی یا مراتع تبدیل به اراضی دیم شده و جنگل تبدیل به باغات شده است.
در حوضه تجن نتایج نشان میدهد که در سالهای ۱۳۹۳ تا ۱۳۹۸ سطح جنگل ۹ درصد کاهش پیدا کرده است.
در حوزه قره سو در سالهای ۱۳۸۱ تا ۱۳۹۳ سطح جنگل ۱۸.۹ درصد کاهش پیدا کرده است. کشاورزی ۴۱.۴ درصد کاهش پیدا کرده است. دیمزار ۳۰۵ درصد افزایش پیدا کرده است. مسکونی ۶.۴ درصد افزایش پیدا کرده است. مرتع ۱۱.۸ درصد کاهش پیدا کرده است. در واقع در این مناطق زمینهای مسکونی و کشاورزی به صورت دیم افزایش پیدا کرده است.
نکتهای قابل توجه اینکه، تخریب در جنگلهای شمال کشور به طور تصاعدی افزایش مییابد، بطوریکه از سال ۱۳۶۸ تا سال ۱۳۹۷ در مدت ۲۹ سال در جنگلهای گلستان، ۶۵.۸۹۲ هکتار سطح جنگل تخریب شده است؛ و بهمن و سیل در گلستان با سیل شدید مواجه شدیم.
در کل جنگلهای شمال سالانه ۸۱۰۰ هکتار جنگل تخریب میشود. این تخریب جنگل میتواند عوامل مختلفی داشته باشد، از جمله:
- دامداران بیش از حد مجاز دام در جنگل میآورند و چرای دام باعث میشود پوشش گیاهی خاک از بین رفته و خاک لخت شود.
- دامداران برای اینکه مراتع خود را توسعه دهند جنگلها را تخریب میکنند؛ خصوصاً گاوداریهایی که در سطح جنگل است.
- جادهسازیهای غیر اصولی، ویلاسازی و قاچاق چوب در جنگل و...
- درسآموختههای سیلاب در زمینه منابع طبیعی (جنگل و مرتع و …) چیست؟
این درس آموخته را میتوان به دو بخش تقسیم کرد.
درسآموختهها در بخش جنگل:
- طرح کاداستر در اراضی جنگل با قید فوریت اجرا شود و به پایان برسد،
- تمرکز طرحهای توسعهای در بخش جنگلداری باید از پروژههای کوتاه مدت و اغلب با دواماندک به پروژههای میان و بلندمدت و با سطح مشارکت بالاتر روستاییان سوق داده شود. در این خصوص سرمایهگذاری روی بالا بردن دانش منابع طبیعی اهالی محلی و آشنایی ایشان با روشهای نوین استفاده از جنگل مانند اکوتوریسم و طبیعتگردی، پرورش جانوران شکاری و استفاده از محصولات جنگلی از اهم واجبات است.
- ضروریترین اقدام برای حفظ و احیا جنگلهای زاگرس در کوتاهترین زمان این است که عوامل تخریب و فشار در این جنگلها شناسایی و مدیریت شود که این عوامل به شرح زیر است:دامداری عشایر و روستایی، قطع درختان برای سوخت، قطع درختان برای استفاده از چوب، جمعآوری میوه بلوط و سایر میوههای جنگلی، جادهسازی، عبور لولههای نفت و گاز، کشاورزی روی دامنههای غیرمجاز، کشاورزی زیر اشکوب جنگل، ویلاسازی، باغداریهای نامناسب، توسعه بیرویه شهر و روستاها، ایجاد سازههای نامناسب در جنگل، معدن کاری، ایجاد آتشسوزی عمد و غیرعمد، تملک و تغییر کاربری عرصههای منابع طبیعی. لازم به ذکر است که بیشترین اولویت کاهش فشار دام و قرق میباشد.
درسآموختههای بخش مراتع:
- تقویت پوشش گیاهی،
- تقویت سیستم نظارتی جهت حفاظت از مراتع،
- احیا و اصلاح مراتع تخریبشده با استفاده از گونههای گیاهی مناسب و ترجیحاً بومی،
- استفاده از دانشآموختگان مرتع در اجرا و نظارت بر طرحهای مرتعداری،
- تبدیل تدریجی مرتعداری سنتی به مرتعداری نوین و بهرهگیری بیشتر از دانش و تکنولوژی در بهرهبرداری،
- تقویت درآمد مرتعداران برای افزایش انگیزه مشارکت ایشان و ارتقا سطح تابآوری آنها در برابر بلاهای طبیعی،
- باقی گذاردن بیشتر پوشش گیاهی با بهرهبرداری کمتر در مراتع شیبدار و اجتناب از دخالت بیمورد انسان در این اراضی به منظور حفظ آب و خاک و کاهش رواناب،
- سپردن درازمدت سامانهای عرفی به مردم جهت احساس مسئولیت بهتر در حفاظت،
- انجام شدن یا نشدن آبخیزداری چگونه و در چه مقیاسی بر سیلاب و خسارات آن تأثیر گذاشته است؟
بنده قبل از اینکه وارد این بحث شوم باید حوزه آبخیز را تعریف کنم. تعریف حوزه آبخیز در کشور ما هنوز آن مفهوم واقعیاش را پیدا نکرده است. من حوزه آبخیز را به عنوان مفهوم کلیدی منابع طبیعی در ایران مطرح میکنم. حوزه آبخیز محدوده توپوگرافی است که تمام جریانات آبی به یک بستر اصلی وارد و از آن خارج میشود. در این مجموعه اکوسیستمهای جنگل، مرتع و بیابان قرار گرفته است. اکوسیستم دستساز کشاورزی در این محدوده استقرار پیدا کردند و در هر منطقه با توجه به شرایط اقلیمی، قومی، فرهنگی و سیاسی مردم در آنجا زندگی و امرار معاش میکنند.
بنابراین آنچه مسلم است این است که یکی از مشکلات فعلی در بخش منابع طبیعی و آبخیزداری تعریف حوزه آبخیز است. ما در گزارش خود ذکر کردهایم که حوزه آبخیز باید واحد کاری منابع طبیعی باشد. در شرایط فعلی در یک حوزه آبخیز در بالادست آبخیزداری کار میکند، در قسمت میانی مرتع و پایین هم بیابان؛ آن هم با سه مدیریت مختلف. حوزه آبخیز باید یک مدیر و یک سیاست واحد داشته باشد. باید یک طرح از بالاترین نقطه ارتفاعی تا پستترین نقطه را دربر گیرد. غیر از این صورت منابع طبیعی ما دچار مشکلات زیادی خواهد شد که بعضاً قابل جبران نخواهند بود.
بنابراین مفهوم آبخیزداری به طور جدی از آنچه که در شرایط کنونی تحت عنوان آبخیزداری انجام میشود متفاوت است. آبخیزداری مدیریت حوزه آبخیز است که مجموعه اقدامات مدیریتی برای حفظ، احیا و بهرهبرداری از منابع طبیعی موجود در یک حوزه اجرا میشود. در صورتی که این اقدامات در قالب مدیریت جامع حوزه آبخیز از نقطه بالادست تا نقطه پایین اجرا شود میتواند از بازدهی مناسبی برخوردار شود. اما در بیشتر موارد به سمت عدم پایش و ارزیابی در حین اجرا و پس از اجرا موجب گردیده تا رسیدن به اهداف فاصله زیادی داشته باشد.
واکاوی عملیات آبخیزی
الف: سازههای احداث شده کمتر بر شرایط فنی، اکولوژیکی و اجتماعی حوزه آبخیز منطبق بودهاند. این امر مستلزم شناخت بسیار دقیق از شرایط پایه حوزههای آبخیز میباشد. این مسئله به شرح خدمات اولیه زمان تهیه طرح برمیگردد که باید بازنگری شود.
ب: سازههای انتخابی و پیشنهادی با رعایت اصول فنی طراحی اولیه نبودهاند و از سویی دیگر منطبق بر استاندارهای رایج نیستند و تنها سلیقه ناظر در زمان اجرا مؤثر بوده است. در این زمینه باید مسئله تغییرات اقلیمی رخ داده به همراه در نظر گرفتن روشهای مناسبتر برای دبی طرح مورد نظر مد نظر باشد. معمولاً سازههای آبخیزداری با دبیهایی با دوره برگشت کمتر از ۵۲ سال ساخته میشوند. در بررسیهای انجام شده مشخص شد که بیشتر سازههای تخریب شده از نوع گابیون بودهاند. این مسئله از یک سو به دلیل زیاد بودن دوره برگشت بارش و سیلاب رخ داده میباشد و از سوی دیگر به دلیل طراحیها و ساخت غیر اصولی آنها، با در نظر گرفتن عمر مفید ۲۵ سال مقدار احتمال رخداد سیلاب با دوره برگشت ۱۰۰ و بیشتر در این دوره معادل ۲۲ %خواهد بود.
مطابق با مطالعات بانک جهانی و از نظر اقلیی نرخ عدم موفقیت این سازهها باید ۱۵ درصد باشد ولی متأسفانه ما نتوانستیم آمار دقیقی را از آبخیزداری به دست آوریم که مطالعه ما بتواند دقیقتر پیش برود. به عنوان مثال در استان ایلام طی ۶ سال گذشته ۲۲۳۹۰۲ متر مکعب (کلیه انواع عملیات سازهای مکانیکی) انجام شده است و طبق نظر اداره کل منابع طبیعی استان در سال ۹۸ مقدار خسارت مربوط به سازهها و مرمت آنها معادل ۹۱۳۰۰ مترمکعب بوده است. این مقدار مبین تخریب حدود ۴۰ درصد عملیات در سیل اخیر است.
در اینجا میتوان چند پیشنهاد کاربردی داشت:
الف: اینکه نیاز است تا در فرمهای ارزیابی خسارت، مسئله خسارت وارد شده به سازههای آبخیزداری و همچنین اکوسیستم در نظر گرفته شود،
ب: لزوم بازنگری در شرایط مطالعات پایه و طراحی و تعیین لایل شکست و موفقیت عملیات آبخیزداری در محدوده بالادست حوزههای آبخیز.
با توجه به اینکه بر روی دامنههای حوزه آبخیز که منبع اصلی رواناب است پروژههای بیولوژیک کمتر انجام میشود بنابراین در عمل دبی ورودی به آبراهها ثابت خواهد بود و با کاهش شیب و کاهش طول مسیر پیمایش جریان در آبراهها سطح مقطع و عمق جریان افزایش مییابد و این منجر به فرسایش کناری و یا سرریز شدن جریان از کنارههای سازه در حین وقوع بارش خواهد شد.
بخش اعظم تخریب ایجاد شده در سازها در قسمتهای کناری بوده است. این مسئله از یکسو به دلیل رسوبگذاری در پشت سازها در دورههای جریانهای قبلی است و بنابراین مقطع رسوبات در پشت سازهها به صورت محدب بوده است. بنابراین در سیلابهای بعدی جریان بیشتر متمایل به کنارها خواهد بود و این موجب تخریب کنارها و دستکها خواهد شد.
بنابراین لزوم انجام اقدامات نگهداری ضروری است. در عمل سازههای گابیونی یکی از سازههای مناسب برای استهلاک انرژی سیلاب میباشند و در بندهای انحرافی و همچنین بندهای اصلاحی استفاده میشود. سنگها و توریهای فلزی، مصالح اصلی این سازه را تشکیل میدهند. این امر باعث شده تا این سازه از نظر هزینهها و تطابق مناسب با محیط زیست پیرامون خود از اهمیت بالایی برخوردار باشد.
در عمل بخش اعظم سازههای گابیونی تخریب شده فاقد هر گونه پلکان در قسمت سریز و پایاب بودهاند. در صورتی که این سازهها با شرایط سرریز استاندارد ساخته شوند مقدار تلفات انرژی آنها تا حد ۱۵ الی ۲۰% بیشتر از سازههای صلب خواهد بود. به طوری که در نهایت موجب تلفات انرژی تا حد ۸۰% در آبراهههای کوچک خواهد شد.
ج: عملیات مکانیکی پیشنهادی باید در کنار عملیات بیولوژیک باشد. در بخش اعظم پروژههای اجرا شده عمر مفید سازهای بند اصلاحی تا حد ۸ سال است و پس از ۸ سال از بین خواهند رفت. بنابراین در عمل عمر مفید سازها کمتر از ۱۲ سال میباشد. پس از دوره فوق اثر بخشی سازها در کنترل رسوب بسیار کم میشود. بنابراین تنها راه تداوم اثر بخشی آنها تلفیق با فعالیتهای بیولوژیک و ایجاد پوشش گیاهی است.
د: ساماندهی مکانی حوزه آبخیز برای کاهش دبی سیلاب بسیار مهم است. بواسطه خصوصیات مختلف حوزه آبخیز، عکسالعمل زیرحوضههای مختلف نسبت به بارندگی متفاوت خواهند بود. به منظور کنترل سیلاب در مناطق منشأ و افزایش توان تابآوری حوضه در ممانعت از رخ داد سیلاب، همزمانی حوزههای آبخیز بسیار حائز اهمیت خواهد بود. در چیدمان سازهها در حوزه آبخیز به مسئله همپوشانی زمان تمرکز هیچ توجه نشده است. بنابراین مقدار تأخیر در زمان تمرکز یک آبراهه در عمل تحلیل هزینه اثربخشی مبین این است که استفاده از ترکیب سازههای متوسط (گابیون) و کوچک در سرشاخههای رتبه اول تا سوم نسبت به دیگر روشها اثربخشی بیشتری خواهد داشت و دبی سیلاب به طور محسوس کمتر خواهد شد.
علاوه بر این، نتایج نشان داد که احداث سدهای سنگ ملاتی بزرگ در مسیر آبراههای سیلاب بیشتر منجر به کاهش پیک سیلاب میشود. بنابراین نقش سازههای بزرگ آبخیزداری اساساً در تنظیم روند سیلاب است و حجم آب را تغییر نمیدهد در حالی که سازههای کوچک و متوسط همزمان هم حجم سیلاب و پیک سیلاب را کاهش میدهد.
جمعبندی نهایی در زمینه ارزیابی اثر بخشی پروژههای آبخیزداری و حفاظت آب و خاک مبین این است که تا زمانی که دسترسی آزاد و بیطرفانه به اطلاعات و دادههای همه طرحهای اجرا شده در مناطق حوزههای آبخیز دچار سیلاب شده در دسترس نباشد نمیتوان بر پایه موارد موردی قضاوت نهایی انجام داد. یکی از تجربههای ارزنده در زمینه ارزیابی، نقد طرحهای مرتع و آبخیزداری توسط دفتر تحقیقات و معیارهای فنی سازمان برنامه و بودجه وقت (۱۳۶۶- حسن احمدی) اقدام به ارزیابی چندین طرح آبخیزداری مهم گردید. تجربه فوق مبین نکات ارزنده بسیاری بود از جمله:
- عدم ارتباط میان بخشهای مختلف مطالعاتی پروژه.
- ضعف مبانی تئوریک.
- کاربرد روشهای ناهماهنگ و استانداردهای متفاوت به دلیل اعمال سلیقه فردی،
- عدم وجود ارتباط بین پژوهشهای بنیادی و مطالعات کاربردی به همراه،
- ضعف بنیادی در لحاظ کردن مسائل اقتصادی و اجتماعی منطقه در پروژه اجرا شده.
با وجود راهگشا بودن ارزیابی فوق برای هدایت پروژهها در برنامه توسعه اول و دوم در دهه ۱۳۷۰ ،۱۳۸۰ و ۱۳۹۰ هرگز چنین مطالعهای به طور مجدد انجام نشد. لذا در این مرحله یکی از توصیههای جدی در زمینه بهبود و افزایش سطح تابآوری حوزههای آبخیز در برابر سیلاب و دیگر مخاطرات طبیعی مرتبط، انجام مطالعات ارزیابی توسط سازمان برنامه و بودجه کشور با همکاری دانشگاهها و مراکز پژوهشی بیطرف است. نتایج حاصل از این ارزیابیها میتواند در بهبود سطح پروژههای اجرایی در سالهای بعد مفید به فایده واقع شود. در انجام این توصیه مباحثی همچون آیندهنگری برنامههای حفاظت آب و خاک و آبخیزداری نیز باید مورد توجه قرار گیرد تا سناریوهای برتر مدیرت سیلاب و حفظ خاک تعیین شوند.
تأثیر عملیات آبخیزداری در حوزههای بزرگ مانند کرخه، کارون و گرگانرود به دلیل ماهیت بزرگمقیاسی و کم شدن اثر نسبی از یک سو و تأثیر تغییر کاربری اراضی دچار ابهام است. بنابراین باید طی بررسیهای دقیقتر و مدلسازی مبتنی بر در نظر گرفتن اثر مقیاس و کاربری اراضی بر شرایط بارش اثر آنها به طور کمی مورد ارزیابی قرار گیرد.
با وجود اهمیت رهیافتهای مدیریت یکپارچه حوزه آبخیز و اهمیت آن برای کاهش سیلاب در مناطق پاییندست متأسفانه توجه کافی به اجرای آن نشده است. طرحهای آبخیزداری به صورت موضوعی و موردی به اجرا درمیآیند، بعد از اجرا نیز هیچگونه پایش و ارزیابی در مورد سلامت آن انجام نمیشود. علیرغم اعلام مشکل تأمین بودجه باید گفت ذکر دلیل عدم تعیین بودجه توسط سازمانهای متولی به عنوان تنها ضعف اجرایی آنها کافی نیست. رویکرد آبخیزداری به جای اجرای پروژه آبخیز در آبهای اصلی منفرد باید به انجام پروژههای تلفیقی زیست مهندسی (بیولوژیک) در سطح دامنهها و مسیر آبها تغییر کند. لازم است تا قبل از اجرای هرگونه پروژه آبخیزداری به استفاده از تحلیل اثربخشی هزینهها (دستاورد-هزینه) نسبت به مقایسه بین گزینههای اجرایی مختلف بیولوژیک، سازههای، مدیریتی اقداماتی انتخاب شود که اثربخشی بیشتری دارد.
در ادامه نیز دکتر غلامرضا زهتابیان، دبیر این کارگروه نکاتی تکنیکی در خصوص «مدیریت منابع طبیعی» اضافه کردند که به شرح ذیل میباشد:
دکتر زهتابیان: ببینید ما یک علت داریم یک معلول. ما باید علتی که باعث میشود سیل تولید شود را مشخص کنیم. سیل خودش هم یک معلول است. معلول چیست؟ معلول یک علتهایی است. این علتها را باید در فرادست و در ارتفاعات جست که یکی از معلولهای اینها سیل است. ما باید یک مقدار گذشته و یک مقدار حال و یک مقدار هم آینده را مدنظر قرار دهیم. یک سری نانوشتههایی در سیل سال ۹۸ وجود دارد که به نظر من خیلی شکافته نشده است و این باید در قالب طرحهای مطالعاتی انجام شود.
یاد یک شعری افتادم که میگوید:
مزرع باغ فلک دیدم و داس مه نو یادم از کشتهی خویش آمد و هنگام درو
طبیعتاً ما وقتی باد میکاریم باید طوفان برداشت کنیم. این سیل معلول علتهای زیادی در بالا دست است که آقای دکتر احمدی کامل به آن اشاره فرمودند. این سیل را اگر در بالادست بتوانید با بیل جلویش را بگیرید در پاییندست با فیل هم نمیتوانید. تفاوت ماجرا در اینجاست که وقتی آب راه میافتد باید در خاک نفوذ کند و به صورت جریانهای زیرزمینی پیش برود به جای اینکه به صورت روانابهای سطحی برود. در کنار این مطالبی وجود دارد که علتش سیل است و معلولهای دیگری دارد. یعنی مشکلات بالادست منجر به راه افتادن سیلاب میشود و خود این سیل در پایین دست مشکلاتی را ایجاد میکند. این نکته که فرمودند جامعنگری و مدیریت پایدار حوضه آبخیز باید وجود داشته باشد یک طرح مستمری است که دائماً باید بر روی آن کار کنند. الان این ۱.۲ میلیارد نهشتههایی که از بالا کنده شده و پایین آمده است سبب شده که بالادست ضعیف و و فقیر شود، و سیلی که به خاطر کمبود پوشش گیاهی در بالادست به پایین دست رسیده تمامی اراضی کشاورزی را تخریب کرده است.
این تخریبها را به صورت جامع آقای دکتر گزارش دادند اما فرصت نشد بگوییم که تمامی این ۱.۲ میلیارد تن در اراضی پایین دست تبدیل به گرد و غبار میشود، اراضی حاصلخیز کشاورزی تقریباً از بین میرود. قیمت این اراضی که تخریب شده با میزان زمانی که طول میکشد که این اراضی دوباره تشکیل شود و به قوت خود بازگردد به هیچ عنوان قابل مقایسه نیست.
در واقع خاکی که بین ۳۰۰ و بعضاً تا ۱۰۰۰ سال طول میکشد تا احیا شود به هیچ عنوان قابل جبران نیست. بیماریهای پوستی بعد از وقوع گرد و غبار متوجه اهالی سیلدیده میشود، نفوذپذیری خاک کم میشود، زمین زهدار، باتلاقی و شور میشود. همهی اینها دوباره معلول سیل است که خود سیل معلول عدم توجه به مراکز بالادست است. بنابراین نانوشتههایی در سیلاب وجود دارد که باید به آنها پرداخته شود. گذشته برای ما حال را ترسیم میکند و امروز ما مسئول سالهای آتی خواهیم بود که در آینده چه اتفاقاتی خواهد افتاد.
نکتهی دیگری که وجود دارد کثیفی و بیاستفاده بودن آب سیل در پاییندست است. ما در بالادست آب آبی و پاک را داریم وقتی به پایین دست میرسد به آن آب خاکستری میگویم زیرا با خود رسوب به همراه دارد حتی بعضاً از فاضلابها نیز میگذرد و مواد کثیفی به آن اضافه میشود و در نهایت در پایین دست یک آب سیاه تحویل میگیریم که به درد هیچ کاری نمیخورد. یا مثلاً درباره سازههایی که آقای دکتر فرمودند؛ سازه خوب است اما باید موقعیت مکانی آن به دقت بررسی شود و ارزیابیهای لازم انجام شود اما در جریان سیلاب ۹۸ میبینی که سدها وقتی که پر شدند از یک جایی به بعد مجبور هستند باز شده و در شهرها رها شود.
اگر در بالا دست توجه لازم و اقدامات موردنیاز انجام میشد خب این مسائل پیش نمیآمد. اینها اهمیت موضوع سیلاب و بین رشتهای بودن آن را نشان میدهد. توجه به مسائل علمی، آکادمیک، فنی و تخصصی بسیار بسیار مهم است. در واقع تصمیمگیریها باید بر مبنای تصمیمسازیهای فنی باشد که در آینده با این مشکلات کمتر مواجه شویم. همچنین در جریان این سیلابها میتوان به عنوان ریشهای ترین علت به منابع طبیعی اشاره کرد. اگر به منابع طبیعی توجه نشود سیلاب اتفاق میافتد آن وقت محیط زیست و حتی زیرساختها و سازههای انسانساز دچار ضرر میشوند، گروههای امداد و نجات و مدیریت بحران به مشکل برمیخورد و سایر سازمانها و نهادهای دولتی درگیر میشوند.
اینها همه معلول عدم توجه به سیاستگذاریهای مهم و مدرنِ ناشی از تجارب بینالمللی است. مهمترین استانداردهای جهانی در حال حاضر مقولههای بیولوژیک هستند یعنی شما در ابتدا باید سعی کنید بحرانی همچون سیلاب را با پوشش گیاهی طبیعی کنترل کنی و در وهله دوم به سازهها روی آوریم. منابع طبیعی همچون نقشه و پازلی است که نمیتوان تنها یک قسمت آن را در نظر گرفت بلکه باید از بالا تا پایین و در همهای ابعاد برنامهریزی شود تا با بحرانهای این چنینی مواجه نشویم. در واقع عظمت کارهای عمرانی، بیولوژیک و مکانیکی و این دست برنامهریزیهایی که باید انجام شود باید با حجم و عظمت سیلاب همخوانی داشته باشد.
نظر شما :