دکتر آذین موحد، موسیقیدان و عضو هیأت علمی دانشگاه تهران:
موسیقی در مبنای فرهنگی خود عامل تفکر و اعتلای فرهنگی جامعه است/ ایران یکی از غنیترین و قویترین موسیقی اقوام را دارد/ نباید به موسیقی صرفاً بهعنوان ابزار و بهعنوان یک فرایند تفنن و مهارت و یا گذراندن اوقات فراغت توجه کرد
صغری داوری فرد، کارشناس روابطعمومی، درباره اهمیت موسیقی و جایگاه آن در جامعه با دکتر آذین موحد گفتوگویی انجام داده است.
- برای شروع، بفرمائید چطور شد که با موسیقی آشنا شدید و از موفقیتهای خود در این مسیر بگویید؟
من در کودکی در مدرسه بینالمللی تهران که توسط آمریکاییها مدیریت میشد درس خواندم و همینجا بود که با موسیقی و نوازندگی ساز فلوت آشنا شدم. از اوان نوجوانی موسیقی برای من رشتهای جدی شده بود و موسیقی نهتنها هنری بود که به آن علاقهمند بودم، بلکه علاقه بسیار به اصول صحیح نوازندگی، مبانی اندیشه، تفکر، تحول سبکها و اثرگذاری در شکلگیری تاریخ موسیقی داشتم؛ بنابراین در آن مدرسه این مسائل در درون من نهفته شد و نهایتاً من برای ورود به دانشگاه موفق شدم به آمریکا بروم و در دانشگاه کالیفرنیا و بعد از آن در دانشگاه ایلینوی تحصیلات خود را در رشته موسیقی ادامه دهم و دکترای خود را در رشته نوازندگی فلوت گرفتم و این شانس را داشتم که بعد از چند سال فعالیت در دانشگاه تهران یک بورس فوق دکتری در دانشگاه هاروارد برنده شوم.
- چطور شد که این بورس فوق دکتری به شما تعلق گرفت؟
در واقع این بورس به دلیل موضوع پروژه تحقیقاتی من و در ارتباط با پداگوژی تفسیر برای موسیقی کلاسیک غربی در کشورهایی بود که موسیقی کلاسیک غربی از ارکان بومی موسیقی آنها نیست، ولی همانگونه که میدانید در تمام نظامهای آموزشی دنیا و در تمام کشورهای دنیا موسیقی کلاسیک غربی تدریس و استفاده میشود و در کشورهای مترقی بهعنوان بنیان تعلیم و تربیت، رشد خلاقیت، مسئولیتپذیری و آموزش رویکردهای مدنی و دیسیپلین، آموزش موسیقی کلاسیک از همان اوان کودکی در نظامهای آموزشی آنها وجود دارد و آموزش داده میشود.
در اکثر کشورهای جهان موسیقی کلاسیک غربی بهعنوان رشته دانشگاهی ارائه میشود، بهویژه که اساساً تفکر آکادمیک در موسیقی با موسیقی کلاسیک غربی شکل میگیرد. بهرغم غنای موسیقی، در موسیقی اقوام و ملل میبینیم که در اصل، مبانی نظری و تفکر توسط کلاسهای مربوط به موسیقی کلاسیک غربی در همه دنیا آموزش داده میشود.
بنابراین، این بحث برای من جالب بود که در آغاز کارم در دانشگاه تهران با جوانانی مواجه شدم بیاندازه بااستعداد و نخبه در مهارت تکنیکی و فنی نوازندگی سازها، اما متأسفانه هیچگونه اندیشهای پشت صدایی که این نتها را به مینواختند نبود؛ بنابراین علامت سوال بزرگ برای من این بود که چرا این دانشجویان بااستعداد آنچه مینوازند به دل نمینشیند و چرا آن تجربه ارتباط و تعامل موسیقیایی را که سالیان سال تجربه کرده بودم، نوازندگی این جوانان برای من ایجاد نمیکند. همین باعث شد تا با مطالعه میدانی و روانشناسی که روی دانشجویان در کلاسهای ساز دانشگاه تهران انجام دادم متوجه این نکته شوم که در نظام آموزش موسیقی در ایران، موسیقی کلاسیک صرفاً بهعنوان فرایند فنی و مهارتی دیده میشود که همه به دنبال سرعت و حرکات عجیب و غریب انگشتان و حرکتهای محیرالعقول هستند و فراموش کردند که مبنای موسیقی تعامل با مخاطب است و مهمتر، مبنای سلوکی است که نوازنده پیدا میکند و توسط آن ارتباط با درون، تعالی و تلطیف روح شنونده و ایجاد فرصتهایی که با توجه به ظرافتهایی که در جریان انتزاعی موسیقی وجود دارد، افراد را به لایههای عمیقتر مغز میکشاند تا با تفکر بنیادیتر، سنجیدهتر و تعقل عمیق رابطه پیدا کنند. همین مسئله باعث شد که من به دنبال این باشم که چگونه میتوانم آموزش موسیقی کلاسیک را در دانشگاه تهران به سمت اندیشه و تعقل، استفاده از نگاه فلسفی و هنری به بیان موسیقی و زیبا کردن موسیقی برای مخاطب سوق بدهم و این شد که خوشبختانه پیشنهاد من برای پروژه مطالعات فوق دکتری با عنوان پداگوژی تفسیر؛ یعنی «روش آموزش» تفسیر موسیقی کلاسیک غربی در کشورهایی که موسیقی غربی از ارکان بومی موسیقی آنها نیست، مورد موافقت دانشگاه هاروارد قرار گرفت. این مطالعه فوق دکتری من بسیار جالب بود، چرا که این مطالعات زمانی انجام شد که در دانشگاهها و مراکز آموزش موسیقی در آمریکا، جهان غرب و نظام بینالمللی که متولی آموزش موسیقی کلاسیک غرب بودند، مسائل مربوط به تفسیر موسیقی و بهخصوص بیان موسیقی هنوز در بین استادان خارجی شکل نگرفته بود؛ چرا که غرب با این نوع موسیقی آشنایی دارد و فرهنگ موسیقیایی آنها با این صداها و نتها بهصورت خودجوش آشناست و با آن بزرگ میشوند، لذا وقتی وارد دانشگاه هم میشوند بهصورت خودجوش در وجود آنها نهفته و نهادینه شده است لذا نیازی به تفسیر به معنای واقعی ندارند، بلکه این تفسیر برای کشورها مثل ما که بهرغم اینکه موسیقی ما از غنایی بسیار بالایی برخوردار است، اما ساختار انگارههای آن و چرخشهای ملودیک و روابط نتها و تأثیرگذاری در راستای بیان موسیقیایی و بهویژه تأثیرگذاری بر شنود آنچه مخاطب برداشت میکند با موسیقی کلاسیک غربی متفاوت است؛ بنابراین این تحقیق به دلیل قوتی که در روش تدریس من ایجاد کرد توانست به جمع بزرگی از دانشجویان عزیزم در دانشگاه تهران کمک کند و باعث رشد و تعالی موسیقی کلاسیک در ایران شود. بورسی که دانشگاه هاروارد به من اعطا کرد، توسط پروفسور احسان یارشاطر، سالانه در اختیار مرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه هاروارد گذاشته شده است در سال ۲۰۰۱ به من اعطا شد.
- آیا میتوان گفت موسیقی و مادران در زندگی تأثیر و نقش مشابه دارند؟
آنچه من بهوضوح میدانم تأثیر موسیقی در رشد و تعلیم و تربیت انسانها است. موسیقی، مبانی مدنیت و مبانی دیسیپلین را در افراد توسعه میدهد. مبانی پایبندی به نظم و در کنار آن تفکر و خلاقیت در قالب نظم. شما نمیتوانید خلاقیت بیرویه و بیقاعده در موسیقی انجام بدهید، جایگاه خلاقیت در چهارچوب هر سبکی مشخص است؛ بنابراین دیسیپلین همواره در موسیقی نهفته است؛ موسیقی برای راهی برای فرافکنی انسانها، آزادمنشی و خلاقیت بسیار والایی است که مبتنی بر نظم و تفکر و چهارچوب اتفاق میافتد. این دقیقاً فرایندی است که میتوانیم بگوییم بانوان در نظام فرهنگی خانواده باید به آن آراسته باشند تا یک خانواده وزین، پایبند به کرامت انسانی شکل بگیرد که روابط انسانی والا و استقلال افراد در کنار اجماع، احترام متقابل و همکاری و مشارکت وجود داشته باشد.
- اگر ممکن است کمی درباره جایگاه زنان در تاریخ موسیقی ایران توضیح دهید؟ آیا حضور کمرنگ زنان در تاریخ موسیقی ناشی از تاریخنگاری است؟
بدون شک همینطور است و تاریخنگاری همیشه مردانه بوده است، ولی بحث جنسیت در موسیقی مختص جامعه ایران نیست، گرچه در جامعه ایران این نادیده گرفتنها و فرصت نداشتنها به دلیل دیدگاهی که نسبت به صدای بانوان وجود دارد، محدودیت بیشتری برای بانوان ایجاد کرده است. در تاریخ موسیقی جهان همیشه این محدودیتها برای بانوان وجود داشته است و بهطور مثال حتی در ارکستر سمفونیک برلین که یکی از قدیمیترین ارکسترهای سمفونیک در جهان است در تاریخ متأخر خود، بانوان را بهعنوان نوازنده به استخدام درآورده؛ بنابراین تبعیضهای جنسیتی در رشته موسیقی صرفاً محدود به ایران نیست، هرچند همانگونه که گفتم این محدودیتها از نظر قوانین اجتماعی در ایران بهمراتب بیشتر بوده است، اما در خصوص جایگاه زنان در موسیقی ایران در درجه اول میخواهم به این نکته اشاره کنم که در موسیقی دستگاهی ایران که در قرن گذشته و در دوره قاجاریه بهوفور نقش اجتماعی میابد و بخشی از فرهنگ روزمره مردم ایران میشود، در اصل در اندرونی خانهها توسط مادران به فرزندان آموزش داده میشده پس بدون شک تاریخ موسیقی ایران مملو از داستانهای مختلف و نقشآفرینی بانوان است مثلاً خانم قمرالملوک وزیری را نمیتوان بیتأثیر و نامشان را کتمان کرد، ولی کمتر بانوانی این فرصت برایشان پیش میآمد که نامشان در عرصه اجتماع مطرح شود. لذا با توجه به محدودیتهای مذهبی و عدم درک صحیح از مبانی فرهنگی موسیقی که به آن بهعنوان لذت و تفنن نگاه میشود این باعث میشده که جایگاه زنان و عملکرد آنان در عرصه موسیقی مخدوش شود.
- شما به دوره قاجار و نقش پررنگ موسیقی در این دوره اشاره کردید. لطفاً بفرمائید آیا منابعی وجود دارد که نشاندهنده جایگاه و حضور زنان در عرصه موسیقی ایران باشد؟
متأسفانه بهصورت دقیق که تاریخ زنان را در موسیقی ایرانی مطالعه کرده باشند، خیر، ولی در کتب اصلی که در زمینه موسیقی داریم چنین موضوعی نیست، ولی بدون شک در طول تاریخ مواردی بودهاند و شاید رسالهها و پایاننامههایی باشد که من مطالعه نکردهام، البته در تحقیق یکی از دانشجویان عزیزم که مطالعات بسیار خوبی در سنت نوازندگی سنتور انجام دادهاند، متوجه شدیم بخش عمدهای از میراث استاد حبیب سماعی که بسیار در نوازندگی سنتور تأثیرگذار بودند، توسط بانویی گردآوری شده که نام ایشان را هیچکدام از ما نشنیده بودیم. ایشان تمام نگارشهایی که از کلاسهای خود با جناب حبیب سماعی داشتند را جمعآوری کرده که یک منبع تحقیقاتی بسیار غنی مربوط به سنتور است و تا چندی پیش در ایران ناشناخته بوده و در تحقیقات ده سال اخیر مشخص شده است. خانم طلیعه کامران و نقش این بانوی هنرمند کاملاً روشن است. اگر توسط نوشتهها و یادداشتهای ایشان نبود ما امروز این گنجینه گرانبها را نداشتیم. این گفته نشاندهنده این است که متأسفانه مطالعات در تاریخ موسیقی زنان اندک است و اگر این تحقیقات دقیق و علمی ادامه پیدا کند، چهبسا موارد دیگری هم باشد، حتی در بررسی سفرنامه و داستانها، البته باید کار دقیق علمی و تحقیقاتی انجام شود.
دریافت من از فرمایشات شما این است که ما در تاریخنگاری موسیقی شاید دچار ضعف هستیم، آیا برداشت من از سخنان شما درست است؟
اساساً تاریخنگاری موسیقی ایران یکی از حوزههایی است که هنوز روی آن کار میشود. درست است که ما دو کتاب بسیار مهم در زمینه موسیقی داریم یکی کتاب استاد حسن مشحون و یکی مربوط به استاد روحالله خالقی، اما هنوز این کتب به سبک کتاب دانشگاهی بهروز نیستند اتفاقاً یکی از پروژههای مهمی که استادان موسیقی ایرانی بهویژه بخش موسیقیشناسی دانشگاه تهران با دانشجویان خود در حال انجام است مطالعات در زمینه تاریخ موسیقی ایران است و پایاننامهها و رسالههای زیادی است که تاکنون در زمینه تاریخ موسیقی در ایران انجام شده است. بهطور نمونه موسیقی دوره صفویه را آقای دکتر میثمی انجام دادند و این یکی از نکتههای مثبت در زمینه موسیقی است که در نظام دانشگاهی به آن پرداخته میشود و امیدوارم در سالهای آتی بتواند کتابهایی با الگوهای معاصر و معیارهای دانشگاهی در این زمینه داشته باشیم.
- شما مسیر فعلی موسیقی ایرانی چگونه ارزیابی میکنید. آیا در مسیری هست که به قول خودتان آثار فاخر تولید کنند؟
متأسفانه پاسخ منفی است. به دلیل اینکه وقتی صحبت از مسیر موسیقی میکنیم، از تأثیرگذاری موسیقی در جامعه صحبت میکنیم. شاید بتوانم بگویم در نظام دانشگاهی بهویژه دانشگاه تهران، دانشگاه هنر و دو دانشگاه گیلان و کردستان که اخیراً رشته موسیقی در آنها ایجاد شده، بر اساس رویکرد آکادمیک موسیقی که مبنای فرهنگی و هنری و اصول زیبای شناختی و نقشآفرینی درست موسیقی را آموزش میدهند، این اتفاق در جریان باشد اما برای اینکه موسیقی در نظامهای اجتماعی مسیر پیدا کند نیازمند حمایت و نیازمند سیاستگذاری است که حاکمیت با این رویکرد زیباییشناسی و معرفتشناسی در راستای اعتلای فرهنگی از موسیقی استفاده کنند اما نمیکنند و به همین دلیل است که پاسخم به سوال شما منفی است، چرا که متأسفانه با سیاستهای غلط صداوسیما و همچنین بخش عمدهای از سیاستهای وزارت ارشاد، نحوه برگزاری کنسرتها، کنترل مؤسسات آموزش آزاد هنری، برنامهریزی در استفاده از سالنهای موسیقی توسط هنرمندان، سیاستهای آموزشی در هنرستانها، همچنین رانتهای که در بازار موسیقی و تبلیغات عجیب و غریب که در ارتباط با برخی هنرمندان صورت میگیرد و عدم حمایت از هنرمندانی که به لایههای عمیق و زیبایی شناسانه موسیقی میپردازند ازیکطرف و از طرف دیگر دیدگاه اقتصادی و نگاه تفننی داشتن به موسیقی که در سالهای اخیر نسبت به موسیقی شده، اینها سیاستهای اشتباهی هستند که تا زمانی که نظام سیاستگذاری در ارتباط با رشته موسیقی توسط ارگانها و مؤسسات مسئول را به سمت کاربرد موسیقی در راستای اعتلای فرهنگی و تعلیم و تربیت قدم برندارد ما با همین سراشیبی در ارتباط با اجراهای موسیقی در کشور روبهرو خواهیم بود و در این میان دانشگاهها باید تلاش کنند تفکر فرهنگ موسیقی را به نظام بیرون و جامعه بکشانند و سبکهای مختلف با توازن درست به جامعه معرفی شوند و باید این نکته را اینجا بگویم اگر من و همکاران در گروه موسیقی دانشگاه تهران نبودیم، مطمئن باشید که امروز حتی دانشگاه تهران هم مکانی برای توسعه همان موسیقی بیاندیشه بود.
البته این نکته را صریح بگویم که من مخالفتی با موسیقی پاپ و مردمی ندارم. آنها هم جایگاه خود را دارند، بلکه میخواهم عرض کنم سیاستهایی که توازن اجرا و فرصتهای شنیدن مساوی این موسیقیها را برای جامعه ایران ایجاد کند وجود ندارد و تا زمانی که سیاستهای فرهنگی بر اساس دادههای اجتماعی و معیاری هنری تدوین نشوند من امیدی به تولید موسیقی که موجب تفکر و اعتلای فرهنگی شود ندارم.
- لطفاً بفرمائید موسیقی نواحی ایران (مثل موسیقی خراسان بزرگ) چه تأثیری در غنای موسیقی ایران داشته است و آیا ما در کشورهای دیگر هم شاهد این تنوع و تکثر در موسیقی اقوام و نواحی هستیم؟
سوال بسیار خوبی است، چرا که تأثیر موسیقی نواحی ایران بر هویت موسیقی ایران بهشدت بالاست و همه میدانیم که ردیف دستگاه موسیقی ایرانی شدیداً تحت تأثیر لحنها و آواهایی است که در موسیقی اقوام و نواحی ایران است و ردیف دستگاهی اساساً در خود گوشههایی را دارد که رسماً با نام موسیقیهای نواحی در ایران ثبت شدهاند و در اینکه آیا تأثیر داشته است که شکی وجود ندارد. در پاسخ به بخش دوم که آیا کشورهای دیگر هم این موسیقی نواحی را دارند باید بگویم ایران یکی از کشورهایی است که غنیترین و قویترین موسیقی اقوام را دارد و این منبع خلاقیت و الهام نه تنها برای موسیقی، بلکه منبع الهام برای ادیبان، شاعران، نویسندگان و حتی رنگ و نقاشی و در واقع پیوند خورده و آغشته شده با هنرهای دیگراست. امیدوارم بهزودی موفق بشویم در نظام دانشگاهی موسیقی نواحی ایران را بهعنوان یک رشته ایجاد و ارائه کنیم. خوشبختانه، همکار عزیزم خانم دکتر قرهسو، با مطالعات گستردهای که در موسیقی اقوام داشتند، امروز، متولی کلاسهای موسیقی نواحی ایران هستند و من بسیار خوشحالم که در دوره مدیریت من در گروه موسیقی استخدام شدند و تلاشهای بسیاری برای آموزش آکادمیک موسیقی نواحی با دعوت از استادان محلی این نوع موسیقی انجام میدهند و امیدوارم دانشگاه تهران اولین دانشگاهی باشد که گروههای همنوازی موسیقی اقوام در آن شکل بگیرد و با حضور استادان از تمام نواحی موسیقی ایران بتوانیم این نوع موسیقی را هم در دانشگاه آموزش بدهیم.
- شما اقدامات مهمی در جهت آموزش آکادمیک موسیقی داشتید لطفاً قدری دراینباره توضیح بدهید و اینکه این تلاشهای شما چه نتایجی در هنر موسیقی داشته است؟
من در آغاز دهه هفتاد و با توجه به مسائل و بحرانهایی که ایران پشت سر گذاشته بود مثل انقلاب فرهنگی، جنگ و هرجومرجهایی که در نظامهای آموزشی با آن روبهرو بودند به ایران برگشتم و این در حالی بود که رشته موسیقی به شکل اسطوره درآمده بود. من تصمیم گرفتم خودم باشم و کار علمی و آکادمیک انجام دهم و موسیقی که تعامل با انسانها نقش اصلی این رشته است را در تعامل واقعی با مردم و دانشجویانم ارائه دهم، لذا با حفظ احترام و کرامت دانشجو و استقلال فکری و خلاقیت در دانشجو به تبیین نظریهها و استانداردها در دانشگاه پرداختم و در حقیقت، این استقلال فکری و پایبندی به استانداردها، قضاوت هنری کردن و نقش هنری ایفا کردن را مبتنی بر مسئولیتهای هنری و فرهنگی در دانشجویان تأثیر گذاشت، باید اذعان کنم که معیارهای آموزش موسیقی با حضور من در دانشگاه تهران تغییرات زیادی کرد و من در این راه و برای اعتلای موسیقی در دانشگاه و آموزش درست آن در دانشگاه مبارزات زیادی کردم و بارها مورد سوال و گزینش قرار گرفتم، اما مبارزه کردم تا نشان دهم موسیقی یک جریان فرهنگی است که باید در راستای توسعه و تعالی انسانی نقش داشته باشد. ما نمیتوانیم موسیقی داشته باشیم، ولی نقشی را که موسیقی باید ایفا بکند نادیده بگیریم. تمام تلاش بنده در دوره مدیریتم این بود که استادان صاحب سبک و اندیشه موسیقی را جذب و استخدام کنیم. بازنگری دروس یکی از کارهایی بود که بعد از سالها دوندگی بالاخره در دوره مدیریتم انجام شد. اصلاح فضاها و کلاسهای موسیقی که تا حدی در مطابقت با استاندارد باشند، تشویق خیرین برای خرید سازهای جدید و بازسازی سازهای قدیمی که سرمایه دانشکده هستند، حتی چارچوبی برای در نظر گرفتن فعالیتهای هنری استادان موسیقی در پرونده ارتقای آنان. من این فشارها را تحمل کردم تا تعامل درست با موسیقی و اعتلای درست موسیقی را در دانشگاه رقم بزنیم تا دانشجویان با جایگاه فرهنگی و انسانی موسیقی آشنا شوند. فکر کنم فارغالتحصیلان رشته موسیقی کلاسیک مؤید این مطلب هستند، چرا که اکثراً تمایل به ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر در بهترین دانشگاههای موسیقی جهان با بورس جذب میشوند و این یعنی این دانشجویان درست تربیت شدهاند. من برای اعتلای موسیقی دانشگاهی تلاش کردم و امروز نتیجهاش این شده که بهترین استادان موسیقی در دانشگاه تهران تدریس میکنند. سالها به من گفته شد خانم حرف نزنید، اگر اعتراض کنید همین را هم که داریم از دست میدهیم، ولی من تلاش کردم و امروز شاهد تغییر و تحول بودیم. بالاخره مسئولان دانشگاه پذیرفتند که گروه موسیقی باید رسمی تلقی شود چرا در برنامههای دانشگاه دانشجویان و اساتید اجرای موسیقی جدی و صحیح نکنند این باعث تقویت دانشگاه میشود، سختیهای زیادی در این راه و در راه تغییر و تحول در گروه موسیقی کشیدم، ولی نتیجه داد و اینکه میگفتند اگر تکان بخوریم، آنچه را هم که داریم از ما میگیرند، محقق نشد، بلکه آنچه خواستم با لطف همکارانم البته با تلاش بسیار و با تحمل سختیها انجام شد. تعلل و تنبلی خواسته بعضی از آدمهاست، چرا که وقتی تحول ایجاد میکنید، مطالبات دانشجویان بالا میرود و بعضیها این اتفاق را دوست ندارند، ولی خوشبختانه اتفاق افتاد.
- لطفاً بفرمائید موسیقی چه تأثیری میتواند بر سلامت جامعه و اجتماع داشته باشد.
اگر موسیقی در مبنای فرهنگی خود در نظامهای اجتماعی استفاده شود به تلطیف روح انسانها میپردازد و به تقویت قدرت اندیشیدن و ظرافت بینی منجر میشود و نهایتاً موجب میشود افراد به تعقل بیشتر پایبند بشوند، چرا که موسیقی لایههای عمیقتر ذهن را درگیر میکند و افراد متعهد به یک نوع اصول فکری و منش معقول و اینکه تعاملات خود را با اجتماع و با محیط پیرامون خود انسانی انجام بدهند، موسیقی واقعاً تأثیرات اجتماعی در مدنیتپذیری افراد دارد، موسیقی فرهنگهای مختلف، یک نوع گفتمان فرهنگی است، میتوانیم اعتقاد داشته باشیم که موسیقی جایگاه تعاملات آزادمنشی است و جایگاهی است که افراد استقلال، حرمت و حیثیت یکدیگر را حفظ میکنند؛ بنابراین جایگاه موسیقی در توسعه و تحول انسانها همیشه جایگاهی والا بوده است و به خاطر همین هم است که اگر موسیقی در غنای فرهنگی خود در ذهن و وجود آحاد یک جامعه شکل بگیرد، به اعتلای فرهنگی آن جامعه کمک میکند. موسیقی همواره در رشد و تحول تفکر و معرفت انسانی مؤثر بوده و حیف است که موسیقی صرفاً بهعنوان ابزار در فرایند تفنن و یا گذراندن اوقات فراغت توجه شود.
- و بهعنوان حسن ختام این گفتوگو بفرمائید چه کسی یا کسانی الگوی شما در پیمودن این مسیر بودند؟
خوب بهطور طبیعی خانواده در این میان نقش مهمی داشتند، زیرا پدر و مادرم اعتقاد بسیار به جایگاه دانشگاه تهران در نظام اجتماعی ایران داشتند ولی درباره مسیری که من برای خدمت در دانشگاه انتخاب کردم، باید نام ببرم از استاد عزیز و بزرگوار سرکار خانم استاد دکتر امیربانو کریمی، استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران که از اقوام مادر بنده و همچون خاله من هستند که در علاقه و شوق من برای خدمت به کشورم در دانشگاه تهران الگوی من بوده و من به تأسی از ایشان خدمت در دانشگاه و گام نهادن در این مسیر را برای خود انتخاب کردم.
نظر شما :