دکتر مهرداد رحمانی، عضو هیأت علمی دانشگاه تهران:
نباید مفهوم شهر را به ساختمان و جاده تقلیل داد/ شهرسازی به شدت تحت تأثیر سیاست و اقتصاد است/ تمامی ساخت و سازهای شهری باید سازگار با محیط زیست باشند / برای چالشهای شهری قرن ۲۱ آماده نیستیم
فقدان اصول و معیارهایی برآمده از فرهنگ و شرایط اقتصادی و اجتماعی کشور در مقوله معماری و شهرسازی معاصر، معضلات و مشکلاتی را در این زمینه به همراه آورده است. لیلا احمدی، کارشناس روابطعمومی، در گفتوگویی با دکتر مهرداد رحمانی، عضو هیأت علمی دانشکدگان هنرهای زیبای دانشگاه تهران، به ریشهیابی این معضلات و نابسامانیها در معماری و شهرسازی معاصر ایران پرداخته است.
- با تشکر از اینکه دراین گفتوگو شرکت کردید، به عنوان سوال اول بفرمائید چه تعریفی میتوان از شهر ارائه کرد و شهر ایدهآل چگونه باید باشد؟
شهر مفهوم پیچیدهای است و نمیتوان آن را در یک تعریف مشخص محدود کرد. متأسفانه در تصور رایج، مفهوم شهر به مجموعه ساختمانها و جادهها تقلیل یافته است؛ در حالی که جامعه، روابط اجتماعی، ریشههای فرهنگی، مناسبات اقتصادی، مکانیزمهای قانونی و نهادی، منابع و محیط زیست و… نیز در دل تعریف شهر میگنجد. در خصوص شهر ایدهآل از زمانهای دور، همواره آرمانشهرهایی توسط متفکران و صاحبنظران طرحریزی شده است؛ از جمهور افلاطون گرفته، تا مدینه فاضله فارابی، یوتوپیای توماس مور و… شهرهای ایدهآل همواره در «نقد وضعیت موجود» شهرهایی که متفکران در آن زیستهاند مطرح شدهاند؛ باید توجه داشت اگر به شهر به صورت مجموعهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و… بنگریم که تبلور فضایی مییابد؛ نمیتوان نسخه واحدی به عنوان شهر ایدهآل مطرح کرد؛ به عبارت دیگر شهر ایدهآل به تعداد شهرها گوناگون خواهد بود.
- شهرسازی و رشته شهرسازی به صورت تخصصی به چه میپردازد؟
همانگونه که ذکر شد، شهر دارای ابعاد متنوعی است و رشته شهرسازی که از آغاز به عنوان یک رشته «میانرشتهای» مطرح شده؛ تلاش دارد تا کلیه این ابعاد را پوشش دهد. بنابراین شهرسازی علاوه بر وجوه فنی و مهندسی، رگههایی نیرومند از اقتصاد، جامعهشناسی، محیط زیست، سیاستگذاری و… را نیز در خود دارد. از این رو، هنگامی که شهرسازان به برنامهریزی یا طراحی یک شهر میپردازند علیالاصول به کلیه این وجوه توجه دارند و بازتابهای فضایی و مکانی آنها را تحلیل و تعیین میکنند.
- مهمترین مهارتهایی که شهرسازان باید داشته باشند چیست و در واقع به عنوان استاد چه مهارتهایی را به دانشجویان این رشته میآموزید؟
با توجه به ماهیت میانرشتهای شهرسازی، مهارتهای متنوعی در این رشته مورد نیاز است، مهارتهای فنی و مهندسی یکی از این موارد است؛ دانشجو باید قدرت تجزیه و تحلیل دادهها و احیاناً ترسیم کانسپت و طراحی را بیاموزد. از سوی دیگر، دانشجو مهارتهای چانهزنی، مذاکره و برقراری ارتباط با دیگران و کار تیمی را نیز باید بیاموزد. شهرسازان علاوه بر طراحی و برنامهریزی تحلیلگر، سیاستگذار، میانجیگر و… نیز هستند که آموزش شهرسازی در کشور ما و دیگر کشورها بر مبنای همین مهارتها تنظیم شده است.
- مبانی نظری و فرایند علمی در سیاستگذاری و برنامهریزی شهر و شهرسازی را تا چه اندازه مؤثر میدانید؟
یکی از گرفتاریهای جدی ما در شهرسازی در طول دهههای گذشته، وجود مدیران و تصمیمگیرانی بوده که فاقد دانش شهرسازی بودهاند. متأسفانه هنوز هم بسیاری از مدیران شهری در کشور ما از رشتههای غیر مرتبط نزدیک و یا دور تعیین میشوند. این در حالی است که شهرسازی یک تخصص است و لازم است مدیرانی که در این زمینه انتخاب میشوند متخصص این رشته باشند. اتفاقی که در نظام مدیریت شهری ما افتاده مثل این است که یک نقاش مدیر یک بیمارستان باشد.
- چرا مسائل مبتلا به شهرنشینی در ایران رو به افزایش است؟
مسائل ما نه تنها رو به افزایش است، بلکه در حال پیچیدهتر شدن نیز هست. یکی از دلایل آن این است که هر اتفاقی که در شهر میافتد معمولاً دیرپاست و تأثیرات اجتماعی و اقتصادی عمیقی دارد. مثلاً وقتی یک منطقه شهر مانند منطقه ۲۲ تهران با آن شتاب شکل میگیرد، دیگر نمیتوان آن را به پیش از این ساخت و سازها برگرداند و آنچه میماند تبعات ناشی از ترافیک، کمبود آب، زیرساختها، خدمات و رشد روز افزون مهاجرت به تهران است. دلیل دیگر آن است که شهرسازی ما به شدت تحت تأثیر سیاست و اقتصاد است. متأسفانه به دلیل عملکرد جناحی دولتها، ما تاکنون هیچ سیاست پایداری در شهرسازی کشور شاهد نبودهایم. اگرچه قوانین همان قوانیناند، اما هر دولتی به نحو دلخواه آن را تفسیر میکند. ما در طول ۵۰ سال گذشته، به ندرت سیاستهایی با عمر چهار سال داشتهایم و این نقیصهای جدی است.
- چالشهای شهرسازی را برای مدیریت شهری در قرن ۲۱ چه میدانید؟
قرن ۲۱ قرن رخدادهای پیچیده، غیر قابل پیشبینی و با ضرباهنگ سریع است. قرنی است که برخی آن را قرن عدم قطعیتها مینامند. ما هنوز نمیدانیم تکنولوژی تا ۳۰ سال آینده چه میزان زندگی بشر را دگرگون خواهد کرد. از سوی دیگر تغییرات اقلیمی به گونهای در حال وقوع است که اگر روند آن متوقف نشود، با وقوع سوانح طبیعی زندگی و معیشت بسیاری از انسانها بر روی کره زمین دچار اختلال جدی خواهد شد. نزاعهای سیاسی، گروههای تندرو و شورشهایی که یکی از نتایج بدیهی آنها تخریب و نابودی شهرهاست از دیگر وقایعی است که در کمین است. ما متأسفانه به رغم حرکتهای محدودی که انجام شده، برای چنین چالشهایی آمادگی نداریم و بیشتر درگیر امور روزمره و کوتاهمدت شدهایم در حالی که این وقایع منتظر ما نخواهند نشست.
- آیا سازمان متولی در حوزه شهر و شهرسازی در کشور به صورت مستقل وجود دارد؟
نظام مدیریت شهری در کشور ما نظامی متکثر و متنوع و در یک کلام پراکنده است. به رغم تلاشهای متعدد برای ایجاد مدیریت واحد شهری، این آرزو همچنان دستنیافتنی باقی مانده و به زعم بنده به دلیل ساختار بروکراتیک کشور شدنی نیست. تقریباً میتوان گفت کلیه دستگاههای دولتی در شهر دارای نقش و عملکرد هستند. برخی دارای مسئولیتهای بیشتر مانند تأمین خدمات و کاربریهای عمومیاند و برخی نیز به دلیل مالکیت زمین نقشآفرینی میکنند. شهرداری و شورای شهر اگرچه به ظاهر مسئولیت اصلی در شهرها را به عهده دارند، اما تنها تعداد معدودی از مسئولیتهای مدیریت شهری مانند نظافت و خدمات شهری، فضای سبز و تجهیزات شهری و… به عهده آنهاست.
- اهمیت یکپارچهسازی مدیریت شهری در شهرسازی را چه میدانید؟
اگر مدیریت شهری یکپارچه نباشد، مانند ارکستری خواهد شد که هر نوازندهای ساز خود را میزند. مسلم است که در این شرایط صدای گوشخراشی شنیده خواهد شد. شهر هم مانند یک ارکستر، یا یک سیستم یا بدن یک موجود زنده است؛ تنها زمانی به صورت سالم و کارامد عمل خواهد کرد که اجزایش هماهنگ باشند. به عنوان مثال در شرایطی که شهرداری یک اولویتی داشته باشد، اداره برق اولویت دیگر و آموزش و پرورش اولویت دیگر، چه انتظاری از شهر میتوان داشت؟ اما نه تنها یکپارچهسازی اهمیت دارد، بلکه پایداری سیاستگذاری و پایداری نهادی نیز لازم است. فرض کنید تمام اجزای یک شهر هماهنگ باشند، ولی با تغییر شورای شهر و یا دولت کلیه اولویتها تغییر کند، باز هم نمیتوان به نتیجه دلخواه و مطلوب دست پیدا کرد. موفقترین شهرهای دنیا آنهایی هستند که اختیار ادارهشان از دولت و جریانهای سیاسی تفکیک شده و خود مردم آن شهر آن را اداره میکنند.
- یکی از اقدامات برای حل معضلات ایجاد شهرهای جدید بوده است که ظاهراً خود باعث ایجاد مشکلات جدیدتری شد؟ دلیل این مشکل از منظر شهرسازی چیست؟
شهرهای جدید در ایران برای سرریز جمعیت شهرهای بزرگ ایجاد شدند. ما مشکل بزرگی داشتیم و آن مهاجرت بالا به شهرهای بزرگ کشور و افزایش روز افزون جمعیت آنها بود، فلذا برای حل این مسئله در مجاورت هر یک، تعدادی شهر جدید ساختیم. این کار شبیه این است که بیماری که دارای مرض قند است و زخم پا در او ایجاد شده، برای درمانش برای او فقط پماد تجویز کنیم. به عبارت دیگر ما ریشه مسئله که وفور مهاجرت به شهرهای بزرگ ناشی از عدم تعادل نظام توزیع امکانات و منافع در کشور است را کنار نهاده و فقط به ظاهر مسئله پرداختیم، اما همین درمان مقطعی نیز کارامد نبود؛ عدم توجه به نیازهای جمعیتی که در حومه زندگی میکند (مانند نیاز به حمل و نقل سریع عمومی به شهر مادر، امکانات و خدمات، واحدهای مسکونی مناسب با استطاعت خانوارهای هدف و…) سبب شد از این شهرها استقبالی نشود و به جایش بسیاری از سکونتگاههای غیررسمی و روستایی امروز تبدیل به شهرهایی بزرگ شوند. امروز هم که جمعیت شهرهای جدید افزایش یافته و به ظاهر پر شدهاند ناشی از مشکلات بازار مسکن و از روی ناچاری متقاضیان است وگرنه این تجربه در این تجربه موفقی نبود.
- مشکل مسکن در ایران اغلب از زاویه کمبود تعداد واحدهای مسکونی نسبت به خانوار مطرح میشود. نظر شما چیست؟ شما به عنوان متخصص شهرسازی مشکل مسکن را در ایران چگونه میبینید؟
یکی از بزرگترین مسائل بازار مسکن در ایران ضعف زیرساختهایی است که برای این موضوع لازم است. از جمله اطلاعات خانوارهای متقاضی، پراکنش آنها، محل کار آنها، اطلاعات املاک و اراضی کشور و… ما در طی این پنجاه سال هنوز پایگاه داده مناسبی نداریم که بدانیم ابعاد قضیه مسکن در ایران چیست. همه اعداد و ارقامی هم که در رسانهها میشنوید براورد و تخمینهایی است که بعضاً بسیار دور از واقعیت میتوانند باشند. متأسفانه این مسئله بدیهی هیچ گاه به شکل جدی مورد توجه قرار نگرفته است، در حالی که به راحتی میتواند چنین پایگاه دادهای را تشکیل داد و حداقل به برآورد دقیقتری از معضل مسکن در کشور آگاهی یافت.
مسئله دیگر، پیوندی است که موضوع مسکن با آمایش سرزمین دارد. سیاستهای مسکن باید همسو با سیاستهای آمایش سرزمین اجرا شود. به عنوان مثال اگر در آمایش سرزمین بناست تمرکززدایی از شهرهای بزرگ انجام شود و فعالیتهای اقتصادی بناست در مراکز جدیدی مستقر شوند، سیاستهای مسکن نیز باید متناسب با آنها تنظیم شود. این پیوند در نظام اداره کشور روشن نیست. سازمان برنامه و بودجه متولی آمایش سرزمین و وزارت راه و شهرسازی متولی مسکن است. بانک مرکزی، وزارت صمت و وزارت اقتصاد و دارایی نیز در این زمینه مسئولیتهای کلیدی دارند، با این حال در این سالها اقدام خاصی در راستای این هماهنگی مشاهده نشده که میتواند منجر به دامنزدن مسائل شود.
از سوی دیگر مسئله مسکن به شکل جدی به اقتصاد ملی گره خورده است. بخش مسکن همواره از بخشهای کلیدی اقتصاد ما بوده است. امروز با آشفتگی بازار ارز، بازار مسکن به گونهای بیسابقه دچار عدم تعادل شده است. قیمتهای سرسامآور زمین و مسکن کار دولت پیش رو برای ساماندادن به این حوزه را سخت نموده است. به نظر میرسد دولت باید همزمان در چند سنگر در بازار مسکن به هدایت تحولات بپردازد. تسهیل عرضه مسکن متناسب با سیاستهای آمایشی و طرحهای توسعه منطقهای و شهری چه در بافتهای فرسوده و چه در اراضی جدید؛ تجدیدنظر در نظام مالیاتی مسکن، نظارت جدی بر معاملات بازار مسکن، نظارت بر بازار نهادههای مورد نیاز تولید مسکن، تسریع در چرخه تولید مسکن از طریق مقرراتزدایی، پیگیری سیاستهای تشویقی و حمایتی از اقشار محروم با هدفگذاری اختصاص حداکثر ۳۰ درصد درآمد خانوار به مسکن، از جمله اقداماتی است که دولت در این راستا باید انجام دهد.
- علت نقص یا ناکافی بودن برنامههای مسکن مانند «مسکن مهر» را چه میدانید؟
مسکن مهر به لحاظ تعداد مسکن تولید شده برنامهای شکست خورده محسوب نمیشود. مشکل مسکن مهر این بود که تنها مسکن بود. در حالی که ما وقتی از تولید مسکن صحبت میکنیم باید به شکلگیری محیط سکونت با کیفیت بیندیشیم که فراتر از مسکن است. حمل و نقل عمومی، تجهیزات و تأسیسات شهری، کاربریهای خدماتی مانند مدرسه و درمانگاه و فضای سبز و باز، خیابانها، پیادهروها و… همگی در کنار هم تشکیل یک محیط سکونت با کیفیت را میدهند. در برنامه مسکن مهر اولویت تنها ساخت واحدهای مسکونی بود و همین مسئله ایجاد کرد. به خصوص که بسیاری از این مجموعهها بیرون شهرها بوده و با خدمات شهرهای موجود نیز فاصله داشتند. چه در کیفیت بخشی به مجموعههای مسکونی احداث شده و چه در ساخت مجموعههای آتی، باید این نکته آویزه گوش مسئولین باشد که مسکن فقط واحد مسکونی نیست و باید کلیه امکانات و مقتضیات یک محیط سکونت با کیفیت نیز فراهم شود.
- عمدهترین مشکل در شهرسازی را چه میدانید؟
مسائل شهرسازی ما پیچیده است و تا حد زیادی به یکدیگر گره خورده است. سخت است بتوان در این پیکره مغشوش، اصلیترین مشکل را شناسایی کرد، اما شاید بتوان گفت برخی مشکلات پایهای هستند و خود عامل مشکلات دیگر. به عنوان مثال از نظر من هنوز فهم درستی از شهر برای بسیاری از مسئولان و کنشگران این حوزه وجود ندارد. هر کسی با پیشفهمها و پیشفرضهای خود وارد این گود میشود و دست به اقداماتی میزند که در اکثر اوقات پیامدهایی غیرمنتظره به بار میآورد. خود همین پیامدهای غیرمنتظره که در اقدامات ۵۰ سال اخیر شهرسازی کشور به وجود آمده و فراوان است دلیلی است بر عدم فهم عمیق و قرین به صحت از شهر.
- با توجه با نیاز به مسکن، ساخت و ساز عمودی و ساختمانهای مرتفع را توصیه میکنید و یا در سطح؟
هرکدام از شیوههای ساخت و ساز دارای مزیتها و معایبی است. میزان فشردگی و مساحت شهرهای ما به شکلی است که حرکت به سمت بلندمرتبه سازی را اجتناب ناپذیر کرده، اما به نظر میرسد مهمتر از ساخت و ساز عمودی یا سطحی، اولاً سیاستگذاری صحیح آن است که کجا عمودی باشد کجا خیر که متأسفانه در کشور ما چنین چیزی رخ نداده و به عنوان مثال در تهران سالهاست ضوابط بلندمرتبه سازی عملاً وجود ندارد و هرچه شکل گرفته سلیقهای، به اتکا بازار و… بوده است. دوم هم اینکه ما باید کلیه ساخت و سازها را به سمت ساخت و ساز سبز و سازگار با اقلیم سوق دهیم. امروزه ساختمانهای سبز که نقطه تلاقی تکنولوژی جدید و سنتهای دیرین معماری است نقشی کلیدی در کاهش انتشار گازهای گلخانهای و کاهش مصرف انرژی و آب دارند.
- به نظر شما کشور ما نیاز به ساخت مسکن بیشتر دارد و یا اینکه باید به نوسازی و بازآفرینی بپردازد؟
ما به هر دو نیاز داریم و دلیل آن هم گوناگونی جنس تقاضاست. متقاضیان مسکن از گروههای مختلف اجتماعیاند و در نتیجه باید گونههای مختلفی از مسکن متناسب با نیازهای آنها تأمین کرد که البته متأسفانه امروز اقشار فرودست و متوسط بیشترین نیاز را در این زمینه دارند، اما طبیعتاً بازآفرینی و تولید مسکن در بافتهای ناکارآمد درون شهری به دلیل اینکه سرمایهگذاری روی زیرساختها و خدمات مورد نیاز را به شدت کاهش میدهد، اقتصادیتر مینماید، اما در شرایطی که قیمت زمین در داخل شهرها به شکل افسار گسیختهای رشد یافته، متأسفانه مقرون به صرفه بودن ساخت و ساز مسکن در بافتهای فرسوده چالشبرانگیز شده است.
- معضلات بافتهای فرسوده و کمبود مسکن بیشتر ناشی از فقدان سیاستها و برنامههای اجرایی متناسب با شرایط حاکم بر شهرهاست یا عوامل دیگری را مؤثر میدانید؟
همانگونه که ذکر شد فقدان سیاستهای پایدار و پایداری نهادی؛ عدم ثبات اقتصادی و فقدان تدبیر مناسب در رابطه با مسکن که از کجا باید شروع کرد و به کجا رسید و این مسیر را چگونه باید رفت و تهدیدها و حوادث غیرمنتظره را چگونه باید پاسخ داد؛ سبب شده معضلات شهرسازی کشور یا بیپاسخ بمانند یا پاسخ ناقص دریافت کنند و یا در بدترین حالت پاسخ غلط. متأسفانه شهرسازی و مسکن نیز مانند همه امور کشور به نوعی به ثبات اقتصادی گره خورده و تا زمانی که این ثبات برای دورهای طولانی (حداقل ۱۰ تا ۲۰ سال) برقرار نشود نمیتوان انتظار تحولات ویژهای در این زمینه داشت. البته این موضوع نافی ضرورت اقدام و عمل در شرایط کنونی نیست. باید با تمام توان و با امیدواری و توکل به حضرت حق، پا در میدان گذاشت و با تدبیر صحیح قطار توسعه کشور را به سمتی پایدار و تابآور هدایت کرد.
- سخن پایانی؟
در کشور ما ظرفیتهای نهادی، قانونی، فکری، آموزشی و پژوهشی فراوانی در زمینه مسکن و شهرسازی وجود دارد. متأسفانه این ظرفیتها در کشور به درستی و همهجانبه به کار گرفته نمیشود. بسیاری از نظرات و ایدهها تنها در کلاسهای درس و یا محافل محدود باقی میماند و به تصمیمگیریهای کلیدی وارد نمیشود. ما نیازمند عزمی راسخ و ارادهای جدی در راستای بهرهگیری از فکر و ایده متخصصان کشور در شناسایی و کاربست ظرفیتهای کشور هستیم. ما نباید از قافله پیشرفتهای علمی و تجربی این حوزه عقب بمانیم و با گرفتار شدن در چرخه روزمرگی و بروکراسی شاهد نشستن غبار کهنگی و ناکارآمدی بر نظام شهرسازی و مدیریت شهری کشور باشیم.
نظر شما :