دکتر علیرضا عینیفر: برای طراحی و معماری خوب باید رابطه انسان با محیط و اثر متقابل آن را شناخت/ هماهنگی در نهادها، سر و سامان دادن بازار کار و فعالکردن واقعی بخش خصوصی، زمینهساز بهبود وضعیت معماری کشور هستند
آنچه در ادامه میآید، گفتگوی حانیه چمنی، دانشجوی کارشناسی ارشد رشته ارتباطات دانشگاه با دکتر علیرضا عینیفر، استاد تمام دانشکده معماری پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران در زمینه «معماری و تأثیر آن بر طراحی محیط» از زوایای مختلف است.
به عنوان اولین سوال، لطفاً درباره تأثیر عوامل انسانی بر معماری بنا و تأثیر گرفتن از آن توضیح دهید؟
تعریف ساده معماری "هنر شکلدادن به مکان زندگی است." هرچیزی در محیط میسازیم برای استفاده انسان است. محیط به دو دسته کلی محیط مصنوع یا "انسانساخت" و "محیط طبیعی" قابل تقسیم است. البته بخشی از محیط طبیعی هم انسانساخت است. بوستانهای شهری از این نوع هستند. محیط طبیعی، بکر است و انسان در آن مداخلهای نکرده است. مانند دشتها، جنگلها و کوههایی که از مداخله مصون بودهاند. مجموعه تغییرات در محیط طبیعی و انسانساخت در تعامل و تعادل با یکدیگر به مجموعه نیازهای فیزیولوژیک و روحی و روانی انسان پاسخ میدهند. بنابراین در محیط زندگی بناهایی را میسازیم که از یک سو حضوری بیرونی و عینی دارند و بیرون از ذهن قابل مشاهده و ارزیابی هستند.
از سوی دیگر ویژگیهای نهفته محیط است که در شرایط و زمانهای مختلف میتواند در ذهن انسان دریافتهای متعدد و متفاوتی، بوجود آورد. در واقع انسان قابلیتهای آشکار و نهفته محیط را به همراه هم در محیط طبیعی و انسانساخت درک میکند، به شناخت میرسد و بازتابهایی به رویدادهای واقع در محیط نشان میدهد. هر رویداد خاطرهای میسازد که پیوند انسان را با گذشته و آینده برقرار میکند.
بنابراین برای طراحی خوب باید "انسان، " "محیط" و مهمتر از آن "رابطه این دو" را شناخت. برای تبیین چگونگی شناخت این رابطه نظریههایی در روانشناسی مطرح شد و در اواسط قرن بیستم میلادی علمی میانرشتهای به نام "روانشناسی محیطی" شکل گرفت.
مبانی این علم بر تعریفی جدید و بسط یافته از تعاریف اصلی روانشناسی با عنوان "روانشناسی اکولوژیک" بود. بر این مبنا، تجربه علم روانشناسی از محیط آزمایشگاهی به محیط طبیعی زندگی بسط پیدا کرد. روانشناسان اکولوژیک که پیشگام آنها "راجر بارکر" بود، روان و رفتار انسان را با تمام ارتباطات محیطی، فرهنگ و خاطرات گذشته فرد در محیط طبیعی و انسانساخت، مطالعه کردند. تاکید بر این کلنگری و تعامل ویژگیهای کالبدی و انسانی محیط، به تقابل دو نظریه جبریت محیطی و جبریت کالبدی منجر شد. این پرسش که آیا محیط کالبدی بر رفتار انسان اثر میگذارد یا تربیت و وراثت تعیین کننده رفتار انسان است، دو سر طیف این نظریهها بودند. در میانه طیف نظریههای "امکانگرا" و "احتمالگرا" قرار گرفت. نتیجه این مباحث به نظریههای کنش متقابل در روانشناسی منجر شد. جمله معروفی چرچیل، "انسان محیط را میسازد و محیط ساختهشده بر رفتار او تأثیر میگذارد"، بیانی موجز از این ارتباط متقابل است.
بسیاری از روابط در زندگی روزمره با این نظریهها قابل تحلیل است و میتواند موجب ارتقا آگاهیهای پیش از طراحی باشد. برای مثال اگر در محیط یک محله یا مجموعه مسکونی زمین بازی تجهیز شده وجود داشته باشد، امکان ابزاری و عینی استفاده از آن فراهم شده، ولی به دلایل رفتارهای اجتماعی دیگری که در بطن محیط جریان دارد، ممکن است از مراجعه کودکان به این محیطها ممانعت شود. این ممانعت میتواند به دلیل رفتارهای پر خطر اجتماعی یا ناشی از تفاوتهای فرهنگی باشد. از تحلیلهای فضای باز مسکونی در رساله دکتری یکی از دانشجویانم این نتیجه به دست آمد که والدین در مجموعههای مسکونی به کودکان کمتر اجازه میهند که از زمینهای بازی پنهان از دید، استفاده کنند. از زمینهای بازی که توسط خانوادهها قابل نظارت است، بیشتر استفاده میشود. در مقابل، اگر همین زمینهای بازی وجود نداشته باشند، امکان ابزاری استفاده حذف شده که میتواند به رفتارهای همراه با مزاحمت توسط کودکان منجر شود.
در طراحی معماری به دانشجویان میگوئیم، حل عملکردها شروع طراحی است؛ شرط لازم است ولی کافی نیست. حل عملکردها پاسخ به نیازهای استفادهکنندگان از فضا است؛ ولی فراتر از آن ویژگیهای ذهنی و پاسخ به نیازهای روحی و روانی انسان است.
مثال خیلی ساده در مقیاس معماری مقایسه دو آپارتمان مسکونی با یک مساحت است که با یک الگوی متداول طراحی شدهاند و فضاهای مورد نیاز و خدمات را دارند. در یکی حس دلباز بودن وجود دارد و در دیگری خرد شدن و تنگی فضاها و تقسیمات غیرضروری، حس دلگیر بودن را القا میکند. این دریافتهای متفاوت حاصل تفاوت در دریافتهای انسان از فضای زندگی است، که تأمین آن نیاز به بینش عمیق و تجربه تدریجی و زمانبر در یادگیری معماری و پرورش معماران دارد. البته چالش معماران و مردم، تفاوت و تفاهم در نگاه نسبت به محیط زندگی است. گاه تفاوتها ناشی از تجربه معماران در فضای دانشگاهی و حرفهای، و گاه از پیشینه گوناگون فرهنگی معمار و مردم است. برای نزدیک کردن این دیدگاهها در روانشناسی محیطی رویههایی اندیشیده شده است. شیوههای مطالعه مداخلهگر و غیرمداخلهگر، ارزیابی پس از بهرهبرداری و غیره این رویهها را روشمند میسازند. بنابراین، رابطه انسان و محیط تعاملی است و "انسان و محیط" تأثیر و تأثر متقابل دارند.
نقش فضا در زندگی و روابط انسان چیست؟
کتابی سالها پیش ترجمه کردم و انتشارات دانشگاه تهران اولین بار سال ۱۳۸۱ چاپ کرد با عنوان «آفرینش نظریه معماری؛ نقش علوم رفتاری در طراحی محیط،» نوشته پروفسور جان لنگ. کتاب به دلیل طرح مطالب پایه و کاربردی در مطالعات محیطی تا کنون بارها تجدید چاپ شده است. اهمیت کتاب در آن زمان به کاربردی کردن نظریههای مطالعات محیطی و علوم رفتاری در رشتههای مرتبط با طراحی بود؛ از طراحی صنعتی تا معماری داخلی، معماری، معماری منظر و طراحی شهری. البته از آن زمان تاکنون منابع بسیار دیگری در داخل و خارج کشور منتشر شده که در دسترس هستند. ترویج این علم بینرشتهای در ایران، دیدگاههای علمی پرداختن به موضوع را نه به عنوان جایگزین نظریههای هنجاری و ارزشی، بلکه به منزله مکمل آنها در اختیار این رشتهها قرار داد.
برای مثال بدون مانع کردن محیط شهر و دسترسی به کاربریهای معماری برای معلولین حرکتی و دیداری، تابع دیدگاهی ارزشی است. "معلولین نباید به دلیل نقصی مادرزاد یا عارضی از دسترسی به فضاهای شهر و فعالیتهای اجتماعی محروم شوند." پاسخ علمی و عملکردی به این خواسته ارزشی، از مطالعه علمی رفتارها در محیط بدست میآید. اگر مسیرهایی که برای نابینایان در پیادهروهای شهر طراحی میشود گاه به یک پرتگاه، جوی آب یا تنه درخت برخورد میکند، مشکل از مطالعه و توجه ناکافی به این رفتارها است. بسیاری از هنجارها و ارزشها باقی میمانند، ولی راهحلهای علمی با گذشت زمان میتوانند تغییرکنند. برای مثال، ساخت علائم راهنما در مسیر حرکت نابینایان، در شهرهایی از دنیا، با استفاده از مسیریابهای الکترونیک، در حال تطبیق با امکانات و مزایای شهر هوشمند است.
برای برخورداری عادلانه از امکانات محیط، باید به تفاوت گروههای خاص جمعیتی توجه کرد. سالمندان، کودکان و معلولین برخی از این گروهها هستند. بسیاری از اقدامات مربوط به بدون مانع کردن شهر و معماری برای اغلب گروههای خاص مفید است. مثلاً یک شیبراه با شیب مناسب در پیادهرو، برای افراد با مشکل حرکتی، افراد کم تحرک مسن و افرادی که با کالسکه بچه حرکت میکنند، تسهیلکننده است؛ ولی ممکن است، به دلیل ایجاد عدم تعادل، برای عبور نابینایان مناسب نباشد. مجموعه این اقدامات باید رابطه انسان و محیط را به شکل متعادل برقرار سازد.
در یکی از فصلهای همین کتاب پرسش این است که استانداردهای طراحی چگونه باید با سایر ابعاد انسانی زندگی در ارتباط باشند. موضوعی که با طراحی محصول در طراحی صنعتی، طراحی داخلی بنا و محوطههای معماری و شهری ارتباط اساسی دارد. برای مثال، وقتی برای طراحی کابینتهای یک آشپزخانه از مرجعی آلمانی به نام نویفرت کمک میگیریم، براساس معدل قد مردم اروپا که چند سانتیمتر از معدل قد مردم ایران بلندتر است، ابعاد و اندازهها را در اختیار میگذارد. اگر استفاده از کابینت با این ابعاد و ارتفاع برای ایرانیها مشکل باشد، مسلماً برای مردم شرق دور میتواند مشکلتر باشد. گاه استانداردها به رفتارهای فرهنگی مردم ربط پیدا میکنند. مثلاً برای فضای غذاخوری در کتابهای استاندارد غربی فقط میشود ابعاد انواع میزهایی را که برای فرهنگ غربی یا فرهنگ جهانی شده، که آن هم تعریفی غربی است، پیدا کرد. شاید بخشی از مردم ایران از میز ناهارخوری استفاده نکنند و بسیاری از مردم ژاپن هم هنوز روی همین میزهای کمارتفاع با نشستن روی زمین غذا بخورند. بحث ارگونومی و آنتروپومتری، با هدف تطبیق ابعاد و اندازههای بدن انسان با اشیا و محصولات، در طراحی صنعتی و طراحی داخلی و در وسایل و مبلمان قابل استفاده در محیطهای بیرونی، از نکات مهم رابطه انسان با محیط است.
مثال دیگر خانههایی است که پیش از این در آن زندگی میکردیم. با "انعطافپذیری فضا، " خانوادهای ۷ نفره در خانهای ۷۰، ۸۰ متری زندگی میکردیم و هیچگاه احساس کمبود فضا نداشتیم. فضای ثابت خانه با چیدمان عناصر نیمه ثابت، روابط انسانی فضا را شکل میدهد. پیش از این، عناصر ثابت، تکیهگاه زندگی ساکنان بودند، امروز با غلبه عناصر نیمه ثابت، رفتار ساکنان تابع چیدمان کمانعطاف فضا است. فضای یک اتاق ۱۲ متری مفروش با فرش ایرانی، فضای انعطافپذیری را برای کارکردهای متفاوت در طول زمان فراهم میکند. چنین اتاقی میتواند جایگاه چیدن یک سرویس خواب برای تکعملکرد خوابیدن باشد. در شرایط امروز منعطف بودن فضای خانه در انطباق با امکانات جدید زندگی، میتواند تداوم زندگی گذشته و انتقال آن به آینده را ممکن سازد.
در کتاب دیگری که با نام "زبان فضا" از روانشناس- معمار انگلیسی برایان لاسون ترجمه و توسط انتشارات دانشگاه تهران حدود ده سال پیش چاپ شد، مثال جالبی از "روابط انسانی در ورزشگاه فوتبال" دارد. زمانی در بریتانیا تصمیم گرفته شد برای طولانی نشدن زمان حضور تماشاگران در ورزشگاههای فوتبال بلیطها را با درج شماره صندلی بفروشند. انتظاری که در ورزشگاه آزادی تهران قبل از مسابقه داربی معروف معمولاً از روز قبل شروع میشود (قبل از پاندمی کوید ۱۹). این تلاش برای نظم دادن به وضعیت بازیها در انگلستان انجام شد، ولی موفق نبود. هواداران تیمهای فوتبال، گروههای اجتماعی هستند که ارتباطات قوی با هم دارند. بجای شماره صندلی، شیوه گروه شدن و تشویق، صورت نشستن روی صندلیها را تعیین میکند.
مثال خوب دیگر برای نشان دادن "رابطه ساختار کالبدی و بازتابهای رفتاری و ذهنی مردم، " میدان انقلاب تهران است. در سال ۱۳۸۰ (قبل از احداث ایستگاه مترو) پژوهشی را برای اداره زیباسازی تهران انجام دادیم. یکی از نتایج مشاهده و تحلیل محیط میدان، تفاوت اجتماعی آشکار در چهار ضلع میدان بود. چهار دنیای متفاوت که روی نقشه میدان متقارن و همسان دیده میشوند. در حالی که فضای اجتماعی هر یک از این چهار ضلع تعریف متفاوتی دارد. سینماهای جنوب غربی میدان مکانی مردمی و غیر محلی در نقطهای از کلانشهر بدون مرکز است. در ضلع شمال شرقی، ترکیب سینمای بهمن و کارکردهای تجاری و خدماتی خرد، فضایی اجتماعی است که بیشتر تحت تأثیر دانشگاه تهران است. ضلع شمال غربی ترکیبی از پاساژ و مغازههای خردهفروشی گذری است. ضلع جنوب شرقی که زمانی دنبالههای مغازههای رنگ فروشی خیابان کارگر جنوبی بود، تحت تأثیر کتابفروشیهای مقابل دانشگاه، با غلبه کتابهای کمک آموزشی و آزمونهای ورودی دانشگاه، محل مراجعه قشرهای دانشجو و دانشآموز است. فضای کالبدی متقارن میدان، فضای اجتماعی نامتقارنی دارد که بستر جذب اقشار مختلف اجتماعی و ایجاد مکث و عبور متفاوت است. علاوه بر تغییر و تحول کاربریها، نشانهها و عناصر نمادین، گویای تحولات زمانی، وقوع رویدادها، ثبت خاطرات و تکوین مکانی از شهر در ذهن ساکنان آن هستند.
در واقع یکی از مهمترین دغدغههای این رشته، تأثیر و تأثر دو مفهوم فرهنگ و معماری است. درسته؟
بله دقیقاً. انسان در شروع زندگی، برای ایجاد سرپناه و حفاظت از خود از غار و سپس کلبه و چادر استفاده کرد. در زندگی اولیه، معماری بومی برآمده از جغرافیا و فرهنگ بود. در ساختن برای پاسخ به نیازها، فقط یک طرف وجود داشت. انسان برای خود میساخت و در مقابل عوامل طبیعی پناه میگرفت. با گسترش سکونتگاههای انسانی و تغییر در مناسبات یکجانشینی باز هم سنت سکونت و بوم تعیینکننده چگونگی ساخت خانه برای ساکنان روستاها و شهرها بود و در فرایند ساخت دو طرف بوجود آمد. معمار سنتی با الگویی منعطف که برگرفته از سنت سکونت مردم بود، طراحی میکرد و میساخت و سفارشدهنده و کاربر هم مردم بودند.
با وسعت گرفتن شهرها و تأسیس نهادهای حکمرانی و خدماتی و غیره، این روابط بسیار پیچیده شده و الگوهای مبنای استقرار مردم به ناچار تحت تأثیر غلبه مقررات و قوانین و پیشرفت فناوری است. برآمدن زندگی از فرهنگ و الگوهای محلی در دل طبیعت، به زندگی مدرن ضابطهمحور و در بسیاری از موارد مخرب طبیعت، تغییر جهت داد. برای طراحی و ساخت یک مجتمع مسکونی که برای جمعیت مجهولی ساخته میشود، بجای رابطه یک به یک معمار و بهرهبردار، رابطه پیچیدهای میان سفارشدهنده، سرمایهگذار، گروههای مشاور و طراح با تخصصهای گوناگون، پیمانکاران و دستگاههای نظارت مختلف، وجود دارد. علاوه بر این با رشد حمل و نقل و ارتباطات و تعامل فرهنگها و خرده فرهنگها، معماری ارگانیک روییده از دل طبیعت، نیازمند برنامهریزیهای بیرونی و به تعبیری محتاج مهندسی فرهنگی میشود.
غنای مکانهای برآمده از سنت سکونت و فرهنگ مردم "در طول زمان" به تداوم فرهنگی پاسخ بهتری میدهد. مکانهای تکوین یافته با الگویی ریشهدار و فاخر، ضوابط و مقررات دوره مدرن را اسیر استواری خود میسازد. برای مثال، میدان نقش جهان اصفهان در طول زمان، از دوره صفویه تا کنون، قابلیت پذیرش فعالیتهای متناسب با نیازهای زمانه خود را داشته است. بدون تغییر عمده در فضای کالبدی، روابط انسانی و فعالیتها با نیازهای زمان تطبیق پیدا کرده است. کاخ عالی قاپو مکانی حکومتی در غرب، مسجد امام در جنوب، مسجد شیخ لطف الله در شرق و ورودی بازار شهر در شمال میدان ساختار کالبدی پیرامونی را شکل میدهند. در میانه این فضای محصور، که زمانی جنوب آن میدان بازی چوگان و پهنه شمالی آن محل تبادل کالا بوده، با نیازهای بعدی بخوبی تطبیق پیدا کرده است. هرچند که این میدان در رویدادهای زمان انقلاب اسلامی و پس از آن مکان گردهماییها و در روزهای جمعه مصلای نماز جمعه است، در تداوم زندگی خود، نمادی از معماری ایرانی- اسلامی باقی مانده و پیشینه فرهنگی ایران را حمل و به گردشگران داخلی و خارجی معرفی میکند.
نمونه دیگر، ساخت بناهای مسکونی خاصی در شمال تهران در چند سال قبل است. معماری با برندسازی ظاهراً فاخر، نوعی از معماری وارداتی کلاسیک را دستمایه تفاخر اقشار مرفه ساخت. هوشمندی معمار در خدمت خواستههای تجملگرای قشری که پولی بیشتر از کافی دارند، قرار گرفت. تا اینجا ظاهراً مشکلی نیست، سفارشهایی به معمار داده میشود، او هم کار را خوب بلد است و میسازد. تأثیر اجتماعی و فرهنگی چنین رویدادی فراتر از یک اقدام محدود در گوشهای از شهر است. این ساختن سخت، به تأثیری نرم تبدیل میشود، که از بالای شهر جاری و در پهنه شهر به تقلیدی بیکیفیت میگراید و با مبتذلترین صورت به دورترین شهرهای ایران میرسید. اقدامی عینی و بیرونی، درونمایههای فرهنگی یک جامعه را که نیاز به آگاهسازی درونی دارد، مهندسی میکند. تخریب فرهنگی در زمانی کوتاه در زندگی یک شهر واقع میشود، ولی آثار آن ماندگار میماند. بنابراین معماری عین فرهنگ یک جامعه است؛ میتواند نماد احترام به داشتههای فرهنگی یا بیتوجهی به آن باشد. میتواند اقشار فرودست را متوجه ظاهر معماری و اقشار مرفه را اسیر تجملگرایی کند. در هر دو قشر ارتقا آگاهی نسبت به فرهنگ ایرانی-اسلامی، نیاز به هدایت و حمایت دارد.
کاربرد معماری چیست و با چه نهادها، سازمانها و مخاطبینی مرتبط است؟
کاربرد معماری فراهم کردن فضای زندگی و انتظام مکان زندگی انسان در هماهنگی با طبیعت است. نهادهای زیادی از جهات مختلف با معماری ارتباط دارند. وزارت مسکن و شهرسازی و سازمانهایی چون محیط زیست در مقیاس بزرگ منطقهای بستر شکلگیری معماری را برنامهریزی میکنند. سازمان میراث فرهنگی مسئولیت حفاظت و توسعه محوطهها و بناهای تاریخی و میراثی را بهعهده دارد.
تدوین آئیننامههای اجرایی و فنی به عهده سازمان مدیریت و برنامهریزی است. برای برنامهریزی عمرانی و تعیین اعتبارات مالی، سازمان مدیریت و برنامهریزی مسئولیت دارد. در مقیاس شهری وزارت مسکن و شهرسازی و وزارت کشور مسئولیت طرحهای شهری و بنیاد مسکن انقلاب اسلامی طرحهای روستایی را به عهده دارد. در مقیاس طراحی و ساخت سازمان نظام مهندسی تدوین مقررات ملی ساختمان و مدیریت نظارت بر طراحی و اجرای ساختمان را به عهده دارد.
بسیاری از نهادهای دیگر هم با برنامهریزی، طراحی و اجرای بناهای فرهنگی، درمانی، ورزشی، تفریحی و غیره با معماری ارتباط دارند. علاوه بر این نهادهای دیگری چون جامعه مشاوران، سازندگان ساختمان و غیره نیز از نهادهای مؤثر هستند.
لطفاً درباره آخرین ترندها و مسائل معماری و نقاط قوت و ضعف ما را توضیح دهید.
در حال حاضر معماری دنیا به میزان زیادی تحت تأثیر پیشرفتهای نرمافزاری و سختافزاری فناوری است. در زمینههای نرمافزاری گاه پیشرفتها بگونهای است که ایدههای متکی به فناوری بر مبانی فرهنگی معماری غلبه پیدا میکند. توانایی ایجاد فرمهای دستنیافتنی و امکان تهیه طرحهای اجرایی دقیق برای آنها از این ویژگیهاست. در زمینههای سختافزاری پیشرفت استفاده از سامانههای هوشمند در تمام مقیاسهای زندگی در شهر اهمیت بسیاری دارد. پیشرفت فناوری ساخت، اجرای فرمهای پیچیده را ممکن ساخته است.
پیشرفتهای نرمافزاری با وجود تسهیل بسیاری از فعالیتهای آموزشی و حرفهای، نگرانیهایی را برای آموزش و پرورش معماران مطرح کرده است. برخی از گرایشها در طراحی و ساخت با وضعیت جاری ایران تطبیق زیادی ندارد. باید با بومیسازی این فعالیتها پاسخهای درخور نیازهای کشور را پیدا کرد. در مقیاس برنامهریزی هم هدایت فعالیتها در جهات مورد نیاز مهم است. برای مثال، نوآوری در معماری نباید به آثار موضعی شاخص محدود شود، آثار تأثیرگذار محرک توسعه اهمیت بیشتری دارند. طراحی یک ویلای مسکونی خوب است، ولی طراحی یک الگوی طراحی متناسب با فرهنگهای محلی و توسعه روشهای ساخت متناسب با آن که نیاز جمعیت بزرگتری را هدف قرار دهد، خدمت بزرگتری است.
تمامی این تحولات آموزش معماری را نیز تحت تأثیر قرار داده است. بحث استفاده از رایانه در طراحی معماری پرسش استفاده از ابزار یا در اختیار ابزار قرار گرفتن را مطرح کرده است. امکان شبیهسازیهای رایانهای در مباحت انرژی و فن ساختمان، طراحی و درک بهتر فضا را در فرایند طراحی بهبود بخشیده است. در این خصوص استفاده از زمینههایی چون علوم اعصاب یا فنونی چون نحو فضا، دستاوردهای علمی هستند که در مطالعات معماری کاربرد زیادی پیدا کردهاند. تحلیل بهتر فضا، آگاهیهای پیش از طراحی را تقویت میکند.
ابزارهای زیادی در فنون ساخت وجود دارد، که استفاده از آنها در دانشکدههای معماری دنیا متداول شده است. استفاده از برشهای لیزری، چاپگرهای سهبعدی و بازوهای رباتیک از جمله این امکانات هستند. پژوهش در هوش مصنوعی و کاربرد آن در طراحی از مقیاس شهر تا معماری مطرح است. پروژههای شهر هوشمند، معماری هوشمند و غیره زمینه پژوهش هستند. در این خصوص، در ایران دانش پایه موجود و قابل توسعه است. مشکل فعلی کمبودهای ابزاری و فنی است. دانشآموختگان داخل کشور، در بسیاری از آزمایشگاههای فناوری در کشورهای توسعهیافته، در موارد فوق فعالیتهای شاخصی دارند. در معماری دانشگاه تهران در این مورد در سالهای اخیر تلاش زیادی شده، ولی موانعی چون نبود امکانات و بودجه، محدودیتهای جذب هیئت علمی و غیره، راهاندازی این آزمایشگاهها را میسر نساخته است. کوچ به دانشگاههای دیگر داخل کشور و مهاجرت به خارج کشور بعضی از نتایج برداشته نشدن این موانع است.
به نظر شما کاستیهای رشته معماری چیست؟ نگاه به آینده باید چگونه باشد؟
کاستیهای رشته معماری در حوزههای مختلفی است که خود حوزهها و رابطه میان آنها از اهمیت زیادی برخوردار است. تبیین "آموزش، " "حرفه، " و "رابطه آموزش و حرفه معماری" در مدلی واحد، میتواند بیانگر کاستیها و محرک تدوین راهحلهای تصمیمساز باشد.
- آموزش معماری. اگر به مطالب شروع صحبت توجه کنیم، در ارتباط میان رشتهای آموزش معماری به نکته جالبی برمیخوریم. در برنامهریزی دوران موسوم به انقلاب فرهنگی و بازگشایی مجدد دانشگاهها در سال ۱۳۶۱ تا کنون، برنامهها معماری در "گروه هنر" وزارت عتف (نام فعلی) تصویب میشود. دانشجویان در آزمون ورودی از "گروه ریاضی" وارد دانشگاه میشوند و معماری در زمره رشتههای نیازمند هدایت از سوی "شورای تحول علوم انسانی" قرار گرفته است. به این پیچیدگی معضلات زیر هم افزوده شده است. تمرکزگرایی و یکسانسازی برنامههای آموزشی تمامی دانشکدههای معماری قدیمی و تازه تأسیس؛ توسعه بی رویه دانشکدههای معماری (حدود ۸۵۰ رشته)؛ مشکل شمار زیاد و اشتغال دانشآموختگان؛ تطبیق ضعیف مقررات یکسان برنامهریزی آموزشی، جذب هیئت علمی، ترفیع سالانه و ارتقا اساتید با مقتضیات رشتههای هنری و معماری. در حال حاضر تدریس و تحصیل در دانشکدههای معماری حرفهای ناگزیر شده است که برای ادامه تلاش و زندگی زمان ایجاد میکند. مدرکگرایی و اهمیت دادن به آموزشهای فنی و حرفهای بخشهایی از حرفههای ضروری در طراحی و ساخت را با کمبود مواجه ساخته، در حالی که افراد زیادی با مدارک کارشناسی ارشد و دکتری جایگاهی در حرفه پیدا نمیکنند. با این شرایط اغلب معماران و بویژه هنرمندان شاخص حاضر به کار در محیطهای دانشگاهی نیستند. در نتیجه بنیه علمی رشتههای معماری و هنری با از دست دادن اساتید شاخص و سختی پر کردن جای این گنجینههای تجربه دچار خلأ و کاستی میشود. جذب اساتید جدید باید با برنامهریزی و همپوشانی زمانی هوشمندانهتری انجام شود. در حال حاضر کمیتگرایی آفت رشتههای با ماهیت علوم انسانی و هنری شده است.
- حرفه معماری. حرفه معماری بطور طبیعی، در بخشهای مختلف مرتبط با طراحی، اجرا و مدیریت دفاتر معماری و کارگاهی و در تشکیلات اداری سازمانهای مرتبط، بخشی از دانشآموختگان را جذب میکند. بخشی از دانشآموختگان که عموماً از نخبگان هستند، به دلایل مختلف از جمله مشکل جذب در بازار کار، درآمد محدود و غیره متأسفانه مهاجرت میکنند. مهمترین مرجع مرتبط با حرفه معماری سازمان نظام مهندسی است که با استفاده از مقررات ملی ساختمان تنظیم روابط در حرفه معماری به عهده دارد. نظام مستقل معماری، هم عرض و هماهنگ با نظام مهندسی از نیازهای این سازمان است. یکی از مهمترین گامها، نجات دفاتر مهندسی و مشاوران با تجربهای است، که تا حدود زیادی تحت تأثیر مقاومت در مقابل مناسبات ناسالم در بازار کار هستند.
- رابطه آموزش و حرفه. در رشته معماری به دلیل ماهیت تجربی و نیاز به پرورش پیدا کردن با ممارست و تمرین، رابطه متقابل آموزش و حرفه بسیار اهمیت دارد. در فضای ناهماهنگ موجود، حرفه معماری بجای تداوم بخشیدن به آموزش و یادگیری و پرورش معمار، به دلایل مختلف که در این مقال نمیگنجد، گاه به درستی و گاه سختگیرانه، منتقد محیطهای آموزش معماری شده است. باید ارتباط متعادلی بین آموزش و حرفه معماری بوجود آید. در حال حاضر آزمون نظام مهندسی آنقدر متقاضی دارد که با مدیریت سازمان سنجش انجام میشود. صرف برگزاری آزمون توسط سازمانی که در این زمینه دارای تجربه زیادی است، اشکالی ندارد، ولی به هر حال آزمونی که در شبکه کلاسهای کنکور و آموزشگاهها قرار گیرد، قطعاً بدون آسیب نیست. برای بهبود رابطه آموزش و حرفه، استفاده از روشهای جدید مانند تأسیس شرکتهای دانشبنیان و مراکز رشد فناوری میتواند راهگشا باشد. مراکز رشد با جذب نخبگان میتوانند پیوند خوبی میان آموزش و حرفه باشند.
نکته آخر این که، تمام این عوامل باید هماهنگ با هم اصلاح شوند تا در زمینه آموزش، طراحی و ساخت، توسعه پایداری حاصل شود. آموزش معماری در درون خود باید نقد، بازبینی و اصلاح شود، بگونهای که:
- به دانشگاههای سطح یک کشور در برنامهریزی و جهتگیریهای خاص هنری استقلال بیشتری داده شود.
- مقررات آموزشی و جذب هیئت علمی با مقتضیات رشته تطبیق داده شود.
- حرفه معماری از پیشرفتهای نرمافزاری و سختافزاری و فناوریهای نوین برخوردار باشد.
- برای جذب نخبگان به آموزش و حرفه، زمینههای قانونی متناسب با رشته معماری تنظیم شود.
- مقررات و آئیننامههای طراحی و اجرا، مبتنی بر پژوهشهای بنیانی و کاربردی دانشگاهها و مراکز پژوهشی نقد و اصلاح شود.
- با اتکا به پژوهشهای بنیانی و کاربردی، برنامهریزیها کلان و بالادست، پوشش لازم را برای توسعه پایدار رشته و حرفه معماری فراهم آورند.
نظر شما :