دکتر حسن احمدی، استاد پیشکسوت دانشگاه تهران:
هفت راهکار عمده برای مواجهه با چالشهای اساسی در حوزه منابع طبیعی وجود دارد / ۱۳۵ میلیون هکتار از کل وسعت کشور تحت تأثیر فرسایش و تخریب قرار دارد / سالانه حدود ۲ میلیارد و ۷۵۰ میلیون تن خاک تخریب و از دسترس خارج میشود
واکاوی منابع طبیعی تجدیدشونده موضوع گفتوگوی لیلا احمدی، کارشناس روابطعمومی، با دکتر حسن احمدی است.
- به عنوان یک سوال کلی و برای فهم بهتر چایگاه منابع طبیعی در کشور، از نظر شما ارزش منابع طبیعی کشورمان به چه میزان است و برآورد شما در این زمینه چیست؟
اگر بخواهیم ارزش مادی منابع طبیعی کشور را نشان بدهیم در یک برآورد ارزش مجموعه ذخایر نفت و گاز حدود ۵ تریلیون یورو تخمین زده شده که تقریباً ۱۰ درصد ارزش منابع طبیعی کشور است و این نشان میدهد که ارزش منابع طبیعی ما تا چه حد است، در حالی که ما هیچ ارزشی برای آن قائل نیستیم. جنگل و مرتع میتواند ۴۰ درصد تبخیر را کاهش، ۱۰ درصد رطوبت خاک و ۲۰ درصد ضریب نگهداشت رطوبت خاک را افزایش دهد و هر هکتار جنگل و مرتع میتواند سالانه ۲٫۵ تن اکسیژن تولید و ۴٫۵ تن گازکربنیک را جذب کنند که شاید از نظر برخی ارزش مادی نداشته باشد.
- با توجه به میزان ارزشی که به آن اشاره کردید، وضعیت منابع طبیعی کشورمان را در حال حاضر چطور ارزیابی میکنید؟
منابع طبیعی تجدیدشونده که در اصل شامل پوشش گیاهی است، در ایران در وضعیت بحرانی قرار گرفته است. عوامل گوناگونی در کاهش توان طبیعی این منابع و شکلگیری مؤثر بوده است. روند تخریب منابع طبیعی بهگونهای است که در صورت فقدان یک سیاستگذاری کاهش و قطع تخریب، روزبهروز شاهد زوال زودهنگام منابع هستیم. البته باید گفت که روند کنونی تخریب در یک بستر تحول و توسعه تاریخی، اقتصادی و اجتماعی رخ داده است. اگر چه بهرهبرداری از منابع طبیعی سابقه دیرینه دارد، اما از نظر کارشناسان که به روند تخریب منابع طبیعی توجه کردهاند حدود ۶۰ سال میگذرد. در این مدت همواره کارشناسان در این اندیشه بودهاند که در جهت بهرهبرداری اصولی از منابع گام بردارند و طی این مدت برنامههای گوناگون را بهمنظور حفظ، احیا و بهرهبرداری منابع طبیعی به اجرا درآوردهاند.
- آیا در حال حاضر آمار دقیقی از میزان تخریب و فرسایش منابع طبیعی وجود دارد؟
از کل وسعت کشور که ۱۶۵ میلیون هکتار است ۱۳۵ میلیون هکتار تحت تأثیر فرسایش و تخریب قرار دارد که ۱۰۵ میلیون هکتار تحت تأثیر فرسایش آبی و ۳۰ میلیون هکتار اراضی با فرسایش بادی تخریب میشود که این تخریب در محدوده سه اکوسیستم جنگل، مرتع و بیابان اثر میگذارد. در این مساحت سالانه حدود ۲ میلیارد و ۷۵۰ میلیون تن خاک تخریب و از دسترس خارج میشود.
- در سالهای اخیر شاهد وقوع سیلاب در برخی مناطق کشور بودیم. آیا این سیلابها باعث تخریب بیشتر منابع طبیعی است یا تخریب منابع طبیعی این سیلابها را ایجاد کرده است؟
سیل نشانه تخریب است. خاک را تخریب و به شکل رسوب در دریا و اقیانوس و یا چالههای داخلی رسوب میدهد و علاوه بر خسارت به منابع طبیعی، خسارت جانی و مالی در پایین دست ایجاد میکند. به همین دلیل است که باید به منابع طبیعی توجه کرد.
در شرایط کنونی آمار دقیق از منابع طبیعی نداریم، بهعنوان مثال جنگلهای زاگرس که ۵ و نیم میلیون هکتار تخمین زده میشود و بهتدریج در اثر تخریب به حدود زیر ۴ میلیون هکتار رسیده است. به زاگرس که یک اکوسیستم جنگلی محسوب میشود دیگر نمیتوان در شرایط فعلی جنگل اطلاق کرد. در آن کشاورزی میشود، دامها در مرتع چرا میکنند و از میوهها و چوب درختان استفاده میشود. در این حالت جنگل نمیتواند آب بارش را حفظ کند. در همین جریان سیلاب ۹۷ و ۹۸ مشاهده کردیم. هر جا سیل آمد بالادست، جنگل بود. سیل در گلستان، مازندران، خرمآباد، ایلام و خوزستان و (مربوط به جنگلهای کهکیلویه و بویراحمد و چهارمحال و بختیاری مربوط به جنگلهای زاگرس است). اگر این جنگلها تخریب نمیشد، مقدار قابل توجهی آب بارش را در خود جذب میکرد و این سیل وحشتناک را ایجاد نمیکرد. در محاسبهای در خصوص میزان تخریب این سیلاب اخیر در حوزه آبخیز کرخه، کارون و دز میزان خاک فرسایشیافته یک میلیارد و ۲۹۳ میلیون و ۳۴۸ هزار تن شد و اگر عمق خاک کشاورزی را ۳۰ سانتیمتر در نظر بگیریم، این خاک معادل ۳۳۱ هزار و ۶۲۸ هکتار زمین کشاورزی بوده که از دسترس خارج شده است.
برآورد میشود که سالانه در کشور حدود ۱۳۰ هزار هکتار پوشش جنگلی و حدود ۵۰۰ هزار هکتار پوشش مرتع در بخش اکوسیستم مرتع و بیابان تخریب میشود. میدانید که پوشش گیاهی نقش اساسی در حفاظت خاک دارد و میتواند جلوی تخریب را بگیرد، آب را نفوذ دهد و از روانآب جلوگیری میکند و در نتیجه از وقوع سیل جلوگیری و خاک را حفظ میکند.
- شما گفتید کارشناسان منابع طبیعی در ۶۰ سال اخیر به روند تخریب منابع طبیعی توجه کردهاند، آیا آماری از وقوع سیل در این محدوده ارائه شده است؟
بله. اگر آماری از وضعیت سیل و تخریب در ایران نشان بدهیم، این آمار میتواند اثرات تخریب و بحران منابع طبیعی را بهتر توصیف کند. از سال ۱۳۳۰ تا ۱۳۹۵ یعنی محدوده ۶۵ سال وضعیت سیل و تخریب خاک به این شرح است:
در سال ۱۳۳۰، ۲۰۵ مورد سیل داشتیم که بهتدریج افزایش پیدا کرده است. در سال ۱۳۹۵، ۵۰۶ سیل در نقاط مختلف کشور اتفاق افتاد که تماماً در اثر تخریب اکوسیستمهای مرتع و بیابان و جنگل بوده است. در سال ۱۳۳۰ میزان خاک تخریبیافته که تبدیل به رسوب شده حدود ۵۰۰ میلیون تن بوده است. در سال ۱۳۹۵ دو میلیارد ۷۵۰ میلیون تن خاک تخریب و تبدیل به رسوب شد و از دسترس خارج و به دریا و اقیانوس و یا چالههای داخلی وارد شده است، بهعبارتدیگر میزان تخریب خاک ۴۰۰ درصد افزایش پیدا کرده است. هر هکتار جنگل حدود ۱۶۰۰ تا ۲۰۰۰ مترمکعب و هر هکتار مرتع حدود ۴۰ متر مکعب آب را در سفرههای زیر زمین ذخیره و از روانآب و ایجاد سیل جلوگیری میکند.
- چه عواملی را در ایجاد این تخریبهای مؤثر میدانید؟
اولین و شاید مهمترین عامل انسان است. ۸۰ درصد این تخریب را بهصورت تغییر کاربری انسان رقم زده است: تبدیل جنگل به کشاورزی و چرای دام در جنگل و تبدیل مرتع به دیمزار، ویلاسازی و ساختوسازهای غیرمجاز که هنوز در عرصه منابع طبیعی قابل کنترل نیست. ۲۰ درصد مربوط به خشکسالی و تغییر اقلیم است. خشکسالی در کشور ما مربوط به امروز و فردا نیست. ۳ هزار سال سابقه خشکسالی داریم. کوروش در کتیبه دعا میکند که خدایا کشورم را از سه چیز مصون بدار: خشکسالی، جنگ و دروغ. بین ۱۲ تا ۱۳ میلیارد متر مکعب بیش از حد معمول از آبخوانها برداشت میشود. علت اصلی، حفر چاههای بدون مجوز و برداشت بیرویه از این چاهها و آبخوانهاست که رقم بسیار بالایی است.
اگر از امروز این روند را قطع کنیم ۵۰ سال طول میکشد تا به وضع نرمال برسیم. ما باید سیاستگذاری و برنامهریزی مدیریتی داشته باشیم و این کار یک وزارتخانه نیست و همه ارگانها باید به این مهم توجه کنند که از این برداشت بیرویه جلوگیری کنیم.
البته تغییر اقلیم مساله مهم و مؤثری در این تخریب است. تغییر اقلیم در خشکسالیها مؤثر است. یکی از مسائل مهمی که در چند سال اخیر گریبانگیر ما شده و خشکسالی ایجاد کرده موضوع گردوغبار است که حدوداً تمام استان کشور را دربرمیگیرد. این گردوغبار که امروزه بهغلط ریزگرد گفته میشود ذرات زیر دو میکرون است، اما ریزگردها عناصر ریزی است که صبحگاهان در کنار دریاها و اقیانوسها از بخارات آب برمیخیزد، پس باید توجه شود که بین ریزگرد و گردوغبار باید تفاوت قائل شد.
این گردوغبار در جنوب و جنوب غرب و بیشتر استانها از جمله آذربایجان غربی، اردبیل، ایلام، کردستان، خوزستان، اصفهان و گاهی تا تهران و استانهای شمالی مثل مازندران و گیلان هم رسیده است، چرا که زمانی که این ذرات بسیار ریز باشند بیشتر در بالا قرار میگیرند و حتی میتوانند از فراز البرز هم عبور کنند و به استانهای مازندران و گیلان هم میرسد. آنچه مسلم است این گردوغبار هم منبع داخلی و هم منبع خارجی دارد و حدود ۶۰ درصد منابع مربوط به خارج از کشور است. از سودان از روی دریای سرخ از عربستان میگذرند و به ایران میرسند. منبع دیگر عراق است به علت سدی که ترکیه روی دجله و فرات ساخته است، اراضی زیر کشت کاهش پیدا کرده و همین اراضی منبع تولید گردوغبار است.
برای حل این معضل، چارهای نیست مگر از طریق کنوانسیون مقابله با بیابانزایی سازمان ملل (UNCCD) کشورها دور هم جمع شوند و برنامه و طرحی برای بیابانزدایی ارائه کنند. باید توجه کنیم هیچکدام از ما حاضر نیستیم یک وجب از خاک کشورمان در دست دشمن باشد و برای این هدف در جنگ هشتساله هزاران شهید دادیم، اما حاضریم خاک کشور بهسادگی تخریب شود و برای آیندگان غذا نباشد. چه تفاوتی وجود دارد! باید به این نکته بیندیشیم.
- راهکار شما برای حل معضلات در حوزه آبخیزداری چیست؟
در این میان تدوین طرحهای آبخیزداری، بیابانزدایی، مرتعداری و جنگلداری بهعنوان یکی از عناصر اصلی برخورد درست با مسائل منابع طبیعی مطرح بوده است. در اثر شرایط بحرانی حاضر نیز کارشناسان بر این باورند که میتوان مشکلات منابع طبیعی کشور را بهصورت علمی و فنی بررسی و بر اساس آن برنامه مناسبی طراحی و اجرا کرد. بنابراین باید به مهندسی ارزش توجه کنیم. هر بخشی از دیدگاه خود به مشکل نگاه میکند و درصدد حل مشکل است و راه حل ارائه میدهد. ما باید نگاه دینامیکی و پویا داشته باشیم. باید اکوسیستم را بشناسیم و با توجه به آن برنامه کلان ارائه دهیم. برای ۵۰ سال آینده برنامهریزی کنیم. راهبرد کلان در هر بخش داشته باشیم تا بتوانیم مدیریت خدمات اکوسیستمی را تعیین کنیم. بنابراین معتقدیم که واحد کاری منابع طبیعی باید حوزه آبخیز باشد. اگر به تعریف حوزه آبخیز توجه کنیم که در آن سه اکوسیستم جنگل، مرتع و بیابان قرار گرفته است. (البته در جنگلهای شمال، جنگل و مرتع قرار دارد) یک حوزه آبخیز را در شرایط کنونی چند مدیر اداره میکنند. همان طور که گفتم در بالادست آبخیزداری در میانبند مرتع و در پاییندست بیابان قرار گرفته است. بنابراین در این روش که چند مدیر یک حوزه آبخیز را اداره میکنند به جای اینکه همافزایی مثبت داشته باشند در بیشتر مواقع اثرات و فعالیتهای مثبت آنان خنثی میشود.
دوم، تغییر نگرش مدیران و سیاستگذاران از سمت راهبرد درمان به سمت راهبرد پیشگیری است. بیشک اصلاح ساختارهای کشاورزی و منابع طبیعی برای کاهش خسارات ناشی از رخدادهای طبیعی نظیر سیل بسیار کمتر و منطقیتر از هزینههایی است که باید برای جبران خسارت متحمل شد.
راه حل سوم، تهیه اطلس اراضی کشاورزی و منابع طبیعی کشور بهمنظور تثبیت کاربری اراضی و جلوگیری از تغییر کاربری اراضی.
چهارم، بررسی مسائل اقتصادی و اجتماعی بهویژه در حوزههای آبخیز از مهمترین مسائل قابل بررسی است که با توجه به فقر مردم در این نواحی موجب استفاده بیرویه از اراضی و تخریب آن میشود. مردم باید بخشی از طرحها باشند و بدانند طرح برای آنان منفعت دارد. باید به هر نحوی همکاری مردم را جلب کرد.
پنجم، با توجه به زودبازده بودن پروژههای منابع طبیعی و مشارکتپذیری بالای مردم لزوم برنامهریزی و مشارکت مردمی باید مورد توجه قرار گیرد. علت اساسی موفق نبودن طرحهای منابع طبیعی عدم مشارکت مردم در طرحهاست.
ششم، لزوم تغییر جدی دیدگاه از مدیریت انتزاعی مثل حکمرانی آب به مدیریت جامع حوزههای آبخیز یعنی، حکمرانی جامع حوزه آبخیز است.
راه حل هفتم، لزوم بازنگری در مأموریت دستگاههای اجرایی، آموزشی و پژوهشی بهمنظور کاربردی کردن برنامههای درسی است تا بخشهای بینرشتهای تقویت و شرایط برای تربیت نیروهای مناسب با دید افق وسیعتر فراهم شود.
- پیشیگرفتن شهرنشینی بر شهرسازی چرا اتفاق افتاد و چه عوارضی برای منابع طبیعی به دنبال داشته است؟
در گذشته حدود ۶۵ درصد روستانشین و ۳۵ درصد شهرنشین بودند و در حال حاضر این آمار معکوس شده است و همه این مسائل ریشه در مشکلات اقتصادی دارد. روستا توان اقتصادی معینی دارد و با افزایش جمعیت کار در روستا کمتر میشود و جوانان در جستوجوی کار به شهرها کوچ میکنند. کرج در ۵۰ سال گذشته جمعیت بسیار محدودی داشت و الان دومین شهر بعد از تهران است. دولت باید به بخش کشاورزی در روستا توجه بیشتری کند. متأسفانه نبود وضعیت اقتصادی مناسب این ناهنجاریها را در کشور دامن میزند.
یک مثال در این زمینه، شهر تهران است. تهران با کمبود آب درگیر است، طالقان آخرین امید تهران برای آب شرب است. تهران حداکثر برای ۵ میلیون نفر توان و ظرفیت دارد. آخرین مرحله انتقال آب به تهران انجام شد. پس ازآن چه باید کرد؟ باید به این مسائل توجه شود. باید قوانین ویژهای وضع شود برای اینکه بتوانند مردم در شهرها و روستاهای خود ساکن شوند و وضعیت اقتصادی آنها تقویت شود. در تهران در شرایط آلودگی هوا، افرادی که وضعیت مالی مناسبی دارند، به شهرهای دیگر میروند، ولی کسانی که برای امرار معاش خود باید هر روز در تهران و در خیابانهایش بمانند، چه باید کنند.
- را حل کلان شما بهعنوان متخصص در این حوزه مشکل چیست؟
باید از متخصصان فن استفاده کنند و اصول کلی برای آمایش سرزمین طراحی و اجرا کنیم. شاید این آمایش سرزمین بتواند تنگناهای موجود را کاهش دهد.
- آقای دکتر هر زمان که از آبخیزداری سخن به میان میآید به فعالیتهای سازهای اشاره میشود. آیا آبخیزداری منحصر به سازه است؟
اول بهتر است حوزه آبخیز را تعریف کنیم. حوزه آبخیز محدوده توپوگرافی است که تمام جریانهای آبی به یک بستر اصلی میریزد و از یک خروجی خارج میشود. در این محدوده اکوسیستمهای جنگل، مرتع و بیابان قرار گرفتهاند و اکوسیستم دستساز کشاورزی در بین آنها استقرار یافته است و مردم با گرایشهای قوی و جنگلی به کار تولید مشغول هستند. با توجه به اینکه مدیریت منابع طبیعی (جنگل، مرتع و بیابان) در حوزه آبخیز قرار دارند (البته تغییرات از اکوسیستمها در جنگلهای شمال در بعضی مناطق متفاوت است) بنابراین توصیه میشود که مدیریت منابع طبیعی در قالب حوزههای آبخیز ساماندهی شود که هم از نظر نیروی انسانی- هزینه مقرون به صرفه بوده و هم از نظر مدیریت جامع مناسبتر خواهد بود، در شرایط کنونی ۷۰ درصد کار آبخیزداری با سازه است و ۳۰ درصد شاید هم کمتر با پوشش گیاهی است. این باید برعکس باشد. ما به عنوان کارشناسان منابع طبیعی باید خاک را حفظ کنیم. اگر بتوانیم یک بوته سبز کنیم، کاری را انجام دادهایم. اگر به جای کاشت و حفظ گیاهان سازه بزنیم، این سازه جلوی رسوب را میگیرد. وقتی بالادست پوشش درست نداشته باشد خاک تخریب میشود و پشت این سازه جمع میشود. باید دیدگاه آبخیزداری عوض شود و احیا پوشش گیاهی در اولویت قرار گیرد. رویکرد آبخیزداری باید به جای اجرای پروژههای سازهای پروژههای تلفیقی زیست مهندسی (بیولوژیک) در سطح دامنهها انجام دهد و از زدن سازهها در موارد خاص استفاده شود.
- شما از فرهنگ منابع طبیعی سخن گفتهاید. چگونه میتوان این فرهنگ را در کشور ایجاد کرد؟
متأسفانه، امروزه هرم نیروی انسانی در کشور با مشکل مواجه شده است. همه میخواهند به سمت تحصیلات تکمیلی بروند. حجم بسیار زیادی از دانشگاهها را دانشجویان تحصیلات تکمیلی اشغال کردهاند. در گذشته تکنیسینها کار عملی را به مردمان در جنگل، مرتع و بیابان آموزش میدادند. ولی با رفتن به سمت تحصیلات تکمیلی این بخش متوقف شده است. در گذشته آموزشگاههای زیادی داشتیم که متخصص تربیت میکرد که برخی از این آموزشگاهها به دانشگاه تبدیل شد. این کمبود نیروی انسانی در بخش منابع طبیعی وجود دارد، لذا باید تکنسینها تربیت شوند و به بخشهای مختلف بروند و کار کاربردی و فرهنگ منابع طبیعی را به مردم آموزش دهند. ترویج آموزش از مسائل بسیار مهم در بخش کشاورزی و منابع طبیعی است. جا دارد که وزارت جهاد کشاورزی به این بخش توجه و نیروی انسانی مورد نیاز را در این بخش تربیت کند.
- در پایان، مهمترین توصیه شما در ارتباط با طرحهای منابع طبیعی چیست؟
پایش و ارزیابی طرحهای منابع طبیعی از اساسیترین وظایف مدیران منابع طبیعی کشور است. مدیریت حوزههای آبخیز شامل مجموعه اقدامات مدیریتی است که برای حفظ، احیا و بهرهبرداری از منابع طبیعی تجدیدشونده در یک حوزه آبخیز اجرا شود، ولی به دلیل عدم پایش و ارزیابی شرایط کنونی نمیتوان در مورد موفقیت یا عدم موفقیت آن داوری کرد. باید پایش و ارزیابی، مدنظر مدیران منابع طبیعی باشد و این پایش باید به نهادهای خارج از سازمانهای اجرایی واگذار شود. در مورد پایش و ارزیابی طرحهای منابع طبیعی بحث طولانی است و باید در مورد آن جداگانه به آن پرداخته شود.
نظر شما :