دکتر میثم لباف خانیکی، عضو هیأت علمی دانشگاه تهران:
کاوشهای بزرگی در محوطههای ریوی، بازه هور و ویرانشهر در جریان است / تخصصهای رویکردگرایانه باید جایگزین تخصصهای محصور در یک دورۀ خاص بشود / باستانشناسی حقایقی را آشکار میسازد که در متون تاریخی کاملاً به گونهای دیگر روایت شده است
به همین بهانه صغری داوری فرد، کارشناس روابط عمومی دانشگاه با دکتر میثم لباف خانیکی درباره باستانشناسی و مسائل مرتبط با آن گفتوگویی انجام داده است که در ادامه آمده است.
- به عنوان شروع بفرمائید وضعیت رشته باستانشناسی در دانشگاه تهران و دانشگاههای ایران چگونه است؟
رشته باستانشناسی در دانشگاه تهران، بیشتر از همه دانشگاههای داخل ایران، سابقه آموزشی و پژوهشی دارد. ریشهاش عمیقتر است. پس دور از انتظار نیست که بیشترین ثمرات علمی و عملی از دانشگاه تهران حاصل شود. البته در سالهای پس از انقلاب، گروههای باستانشناسی مثل دانشگاه زاهدان و بعد، دانشگاه تربیت مدرس توانستهاند نیروهای کارآمدی در حوزه باستانشناسی پرورش بدهند. متأسفانه باید عرض کنم که در سالهای اخیر، پارهای از گروههای آموزشی در دانشگاههایی که فاقد زیرساختهای کافی برای تأسیس این رشته بودهاند، به جذب دانشجو پرداختهاند که نه در هیأت علمی و نه در میزان دانش و توانمندی فارغ التحصیلان از کیفیت کافی و لازم برخوردار نیستند.
- لطفاً قدری درباره سیر تحول این رشته در ایران بفرمائید و اینکه شما این روند را چگونه ارزیابی میکنید؟
در سال ۱۳۱۳ دانشگاه تهران و دانشکده ادبیات تأسیس شد که یکی از گروههای آموزشی از همان بدو تأسیس رشته باستانشناسی بود. طبق آماری که از تعداد دانشجویان دانشکده ادبیات در سال تحصیلی ۱۳۳۰-۱۳۲۹ در دست است، تعداد دانشجویان رشتۀ باستانشناسی در آن سال چهارده نفر بوده است. در سال ۱۳۳۸ به همت دکتر عزتالله نگهبان، مؤسسه باستانشناسی دانشگاه تهران تأسیس شد و از سال ۱۳۴۰-۱۳۳۹ دورۀ کارشناسیارشد رشته باستانشناسی در دانشگاه تهران به جذب دانشجو پرداخت. اولین برنامه حفاری علمی مؤسسه باستانشناسی دانشگاه تهران با همکاری ادارهکل باستانشناسی در تپه مارلیک با هدایت دکتر نگهبان و همکاری چند تن از دانشجویان کارشناسی ارشد دانشگاه تهران انجام پذیرفت. از سال تحصیلی ۱۳۴۳-۱۳۴۲ که گروههای آموزشی در دانشکده ادبیات تعریف شدند، دکتر عیسی بهنام مدیریت گروه آموزشی باستانشناسی را عهدهدار شد و پس از بازنشستگی ایشان، دکتر نگهبان به مدیریت گروه پرداختند. کاوشهای هفت تپۀ خوزستان و حفاریهای علمی در تپههای سه گانۀ زاغه، سگزآباد و قبرستان بوئین زهرا از جمله دیگر فعالیتهای میدانی گروه باستانشناسی دانشگاه تهران بوده که کاوش در تپههای بوئین زهرا همچنان به عنوان بخشی از واحد عملی کاوش باستانشناسی دانشجویان دانشگاه تهران ادامه دارد.
- شما در جشنواره پژوهش ۹۸ به عنوان پژوهشگر برتر شناخته شدید لطفاً قدری درباره طرح پژوهشی و ویژگی که طرح شما داشت توضیح بفرمائید.
انتخاب بنده در جشنواره سال ۹۸، به دلیل انجام طرحهای پژوهشی و مقالات متعددی بود که پیش از این در نشریات داخلی و خارجی به چاپ رساندهام. طرحهای پژوهشی در راستای مطالعاتی صورت گرفته که دربارۀ مناظر فرهنگی، هنر و معماری دوران تاریخی ایران انجام دادهام. حوزۀ جغرافیایی مورد علاقۀ بنده، شرق ایران است و طرحهای بنده با تمرکز بر مناطقی از کرمان و خراسان صورت گرفته است. در سالهای اخیر، به تبعیت از پایاننامه کارشناسی ارشد و رسالۀ دکتریام، مطالعات میدانی و کتابخانهایام را به سوی فرهنگ و تمدن خراسان سوق دادهام و چند سالی است که کاوشهایی را در محوطههای ریوی (خراسان شمالی)، بازه هور (خراسان رضوی) و ویرانشهر (خراسان شمالی) هدایت کردهام. مهمترین یافتههای ما در بازه هور به دست آمد. در آنجا کاوشهای پنج سالۀ ما به کشف بقایای آتشکدۀ مهمی منجر شد که از دورۀ اشکانی تا اوایل دورۀ اسلامی فعال بوده و به عنوان یکی از مراکز مذهبی شرق ایران شناخته میشده است. پارهای از نتایج مقدماتی در مقالاتی که عرض کردم به زبانهای فارسی و انگلیسی انتشار یافته است.
- لطفاً قدری درباره محوطههای که کاوش شده و نام بردید بیشتر توضیح بدهید و اینکه این کاوشها از چه زمانی آغاز شده و در چه مرحلهای قرار دارند؟
محوطۀ تاریخی بازه هور در جنوب مشهد واقع است که طی مطالعات و کاوشهای باستانشناسی که از سال ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۸ به سرپرستی بنده در این محوطۀ تاریخی صورت گرفت، آثاری از یک آتشکدۀ ساسانی کشف گردید که به نظر میرسد از دورۀ اشکانی تا اوایل دورۀ اسلامی فعال بوده و به عنوان یکی از مراکز عمدۀ مذهبی شمال شرق ایران شناخته میشده است. هم اکنون مطالعات دربارۀ این آتشکده جریان دارد و معرفی و ساماندهی آن خواهد توانست علاوه بر فتح باب جدیدی در ارتباط با مطالعات تاریخی و باستان شناختی خراسان، امکان توسعۀ اقتصادی منطقه را با تکیه بر گردشگری فرهنگی فراهم آورد.
محوطه تاریخی ویرانشهر که در استان خراسان شمالی واقع است، برای اولین بار در سال ۱۳۵۵ توسط گروهی از باستانشناسان اعزامی از دانشگاه تورین ایتالیا شناسایی شده بود. برای اولین بار مطالعات باستانشناسی در این محوطه به سرپرستی بنده و دکتر روکو رانته با حمایت پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری کشور و موزۀ لوور فرانسه آغاز گردید و در سال جاری کاوشهای باستانشناسی در این محوطه به کشف آثار معماری شاخصی از دورۀ اشکانی و احتمالاً ساسانی انجامید.
محوطۀ ریوی واقع در استان خراسان شمالی، یکی دیگر از محوطههای تاریخی مهم منطقۀ شمال شرق ایران است که کاوشهای باستانشناسی در آن به سرپرستی آقای محمد جواد جعفری (دانشجوی دکتری باستانشناسی دانشگاه تهران) و خانم دکتر یودیت تومالسکی (مدیر موسسۀ باستانشناسی آلمان، شعبه تهران) جریان دارد. بنده این افتخار را داشتم که در سال ۱۳۹۵ با ایشان همکاری داشته باشم و ضمن کاوش و بررسی باستانشناسی در آن محوطه به وجود بقایای یک شهر ساسانی به وسعت بیش از ۴۰ هکتار در بخش شمالی محوطه پی بردیم. در جریان کاوش مذکور، بخشهایی از یک فضای معماری دورۀ ساسانی حاوی خمرههای ذخیره و دیگر مواد فرهنگی ساسانی کشف گردید.
- پژوهشهای شما بیشتر بر باستانشناسی دوره ساسانی متمرکز میباشد، آیا این دوره مشخصه بارزی دارد، یا خیر؟
همانطور که عرض کردم، بنده اعتقاد چندانی به یک دوره با آغاز و پایان مشخص و متمایز ندارم. در واقع فرهنگ و هنر دورۀ ساسانی تداوم دورۀ اشکانی است و در دورۀ اسلامی به حیات خود ادامه میدهد. ولی این مرحله از هنر و فرهنگ ایران را به عنوان آخرین مرحلۀ به اصطلاح عصر باستان برگزیدم؛ چون روند تکاملی هنر ایران باستان در دورۀ ساسانی به اوج خود میرسد و پس از امتزاج با باورهای اسلامی به شکل بدیعی در ادوار اسلامی تجلی مییابد. لذا شناخت هنر و فرهنگ ایران در این برهۀ زمانی خاص، امکان مناسبی برای درک بهتر ادوار پسین و پیشین فراهم میآورد.
- چه تفاوتی بین رشته باستانشناسی و پژوهش در این رشته در ایران و کشورهای دیگر جهان وجود دارد؟
گرچه در سالهای قبل، تفاوتهایی در روش شناسی باستانشناسی ایران و خارج ایران وجود داشت، ولی گسترش روابط بین مجامع دانشگاهی ایران و دیگر کشورها موجب شده است که باستانشناسان ایرانی از آخرین روشهای مطالعات میدانی و روشهای آزمایشگاهی مطلع باشند. اما هنوز در زمینۀ آموزش تفاوتهایی بین ایران و کشورهای توسعه یافته وجود دارد. هنوز باستانشناسی ایران، متأثر از رویکرد تاریخ هنری، آثار فرهنگی باقی مانده از گذشته را بر اساس «زمان» تقسیمبندی میکند و دروس در قالب سه گرایش پیش از تاریخی، تاریخی و اسلامی ارائه میشود. باید بدانیم که کلیۀ آثار فرهنگی که دراین سرزمین خلق شده، محصول فرایند پیوستهای است که از دورۀ پیش از تاریخ شروع شده و تا امروز ادامه دارد. لذا کسی که علاقهمند به مطالعۀ مثلاً آثار دورۀ سلجوقی است، باید با فرایندهای فرهنگی ادوار پیش و پس از دورۀ سلجوقی آشنا باشد. اصلاً لازم است که تخصصهای رویکردگرایانه، جایگزین تخصصهای محصور در یک زمان یا دورۀ خاص بشود.
- به نظر شما به عنوان پژوهشگر این عرصه چه تنگناهای در این رشته و فعالیتهای مرتبط با باستانشناسی وجود دارد و آیا سازمان متولی این امر یعنی میراث فرهنگی بدرستی از پژوهشهای باستانشناسی حمایت میکند؟
همانطور که قبلاً اشاره کردم، میراث فرهنگی در حد توانش از پژوهشهای باستانشناسی حمایت میکند. اما واقعیت این است که اساساً بودجۀ کافی در اختیار این بخش قرار نمیگیرد. شاید لازم باشد که در این زمینه، مراکز علمی از جمله دانشگاه تهران بودجۀ مورد نیاز برای پژوهشهای باستانشناسی را فراهم آورند. قطعاً تبعات و برکات این پژوهشها نهایتاً عاید دانشگاه و میراث فرهنگی و کشور خواهد شد.
- برای برخی آزمایشها مثل تعیین قدمت و سن یافتهها نیاز به تجهیزات آزمایشگاهی است، لطفاً بفرمائید از این نظر مشکلات و کمبودهای این رشته چیست؟
بخش عمدهای از نیازهای آزمایشگاهی باستانشناسی را آزمایشگاههای پژوهشکده حفاظت و مرمت پژوهشگاه میراث فرهنگی مرتفع ساخته است. اخیراً موسسۀ باستانشناسی دانشگاه تهران نیز در صدد تقویت زیرساختهای آزمایشگاهی و تعامل با دیگر گروهها برآمده که انشاالله به نتایج خوبی نائل شود. ولی همچنان انجام آزمایشهای رادیو کربن در سالیابی و تشخیص قدمت دقیق یافتههای باستانشناسی در داخل کشور با مشکل مواجه است و بهرهگیری از امکانات آزمایشگاهی خارج از کشور صرف هزینههای هنگفت را میطلبد.
- به نظر شما آیا دیدگاه درستی در سیاستگذاری کشور نسبت به باستانشناسی و اهمیت این رشته وجود دارد؟ اساساً شما عملکرد سازمانهای متولی باستانشناسی مثل «میراث فرهنگی» را چگونه ارزیابی میکنید؟
متأسّفانه، خیر! به نظر میرسد هنوز اهمیت باستانشناسی و فایدههایی که میتواند برای تقویت و توسعۀ کشور داشته باشد کاملاً درک نشده است. این در حالیست که ایران، کشوری است که پایههای قدرتمند فرهنگی آن و غنای تاریخی آن میتواند مبنایی برای تقویت دیگر زیرساختهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کشور قرار گیرد. معرفی فرهنگ و تاریخ این سرزمین از کار ویژههای باستانشناسی است.
سازمان میراث فرهنگی، که البته هم اکنون به وزارتخانه میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی تبدیل شده، ارگانی است که اساساً معاونتِ میراث فرهنگی آن به منظور شناسایی، معرفی، حفاظت و نجات آثار و محوطههای تاریخی کشور بنیان نهاده شده است. در سرزمینی که در جای جای آن آثار و مواریث فرهنگی ملموس وناملموس، با پیشینۀ چند صدساله و چند هزار ساله وجود دارد، وظیفه این نهاد بسی سنگین و البته حساس و پراهمیت میشود. یقیناٌ دانشگاهها میتوانند به عنوان بازوی پژوهش در پیشبرد اهداف باستانشناسی این وزارتخانه نقش عمدهای ایفا کنند. لازم است توجه جدیتری در تعامل بین این وزارتخانه و وزارتخانه علوم، تحقیقات و فناوری صورت پذیرد.
- بخش دیگری از فعالیتهای باستانشناسی، مربوط به وضعیت موزهها است. شما وضعیت و امکانات موزههای باستانشناسی ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟
واقعیت این است که موزههای باستانشناسیایران، همچنان مطابق رویۀ سنتی و قدیمی عمل میکنند. اگرچه موزه ملی ایران، اخیراً اقداماتی در راستای بهرهگیری از تکنولوژی روز را در نمایش و معرفی آثار در پیش گرفته ولی در اغلب موزههای باستانشناسی کشور، چندان خبری از امر آموزش نیست. این در حالیست که موزه در کشورهای توسعه یافته، بسان دانشگاهی با انواع و اقسام ابزارهای چندرسانهای به آموزش مخاطبین میپردازد. دیگر، هدف موزهها صرفاً حظّ بصری نیست. در بدو ورود به موزه، برای مخاطب سوال ایجاد میشود و زمانی که بازدیدکننده به آخرین ویترین یا گالری میرسد، پاسخ بخش عمدهای از سوال خویش را دریافته است. آیا موزههای ایران این چنیناند؟
- اگر امکان دارد قدری درباره رابطه بین تحقیقات باستانشناسی و تاریخ تمدن ملتها بفرمائید؟
فی الواقع شناخت و معرفی تاریخ تمدن ملتها، بخش مهمی از تحقیقات باستانشناسی را تشکیل میدهد. گرچه اطلاعات مهمی در متون تاریخی ضبط شده است ولی آنجا که پا به عرصۀ پیش از تاریخ میگذاریم یا میخواهیم دربارۀ تاریخ اجتماعی و زندگی تودۀ مردم اطلاعاتی به دست آوریم، گزارشهای تاریخی از سخن باز میمانند. آنگونه که طبری نام کتاب خود را به درستی انتخاب کرده، تاریخ، شرح زندگانی و رویدادهای مرتبط با «ملوک و رسل» است. اما باستانشناسی به جزئیاتی از زندگی روزمرۀ مردم عادی و نکاتی از زندگی حتی مشاهیر سیاسی، دینی و اجتماعی میپردازد که یا در تاریخ نیامده و یا گاهی تاریخ آن را به غلط و تحریف شده نقل کرده است. اجازه بدهید مثالی دراین رابطه عرض کنم. یکی از بزرگترین هنرمندان یونان باستان که در دورۀ پریکلس (پایه گذار دموکراسی در آتن) زندگی و فعالیت میکرد، شخصی است به نام فیدیاس. مهمترین و معظم ترین آثار هنری دورۀ کلاسیک یونان را این فرد خلق کرده است. در نوشتههای مورخین معتبری مثل پلوتارک آمده که به دنبال توطئهای، فیدیاس متهم به فساد اقتصادی و الحاد میشود و نهایتاً دستگیر شده و در زندان جان میسپرد. این در حالیست که یافتههای باستانشناسی نشان دادهاند که فیدیاس بعد از خلق مجسمههای کلان در پارتنون آتن، تازه به المپ رفته و مجسمه معروف زئوس را در آنجا ساخته است و تا آخر عمر به آفرینشهای هنری مشغول بوده است. وی چنان محبوبیتی داشته که بازماندگان وی نیز در المپ مورد احترام بودهاند. میبینید که باستانشناسی حقایقی را آشکار میسازد که در متون تاریخی کاملاً به گونهای دیگر روایت شده است.
- آیا سازمان یا نهاد بینالمللی که از آثار فرهنگی و باستانی حمایت کند در دنیا وجود دارد؟ و چگونه میتوان از ظرفیت این نهادهای بینالمللی (مثل یونسکو) برای حفاظت از آثاری که در معرض خطر هستند استفاده کرد؟
همانطور که فرمودید، یونسکو وظیفۀ اصلیاش همین است. نهادهای دیگری مثل ایکوموس (شورای بینالمللی بناها و محوطههای تاریخی) هم هستند که در ایران شعبه و دفتر دارند. ولی متأسفانه آنطور که باید و شاید عرصه برای فعالیت آنها مهیا نیست. شاید لازم باشد نهادهای قدرتمند آموزشی و پژوهشی مثل دانشگاه تهران با این مؤسسات وارد تعامل بشوند و ضمن هم افزایی در کنار یکدیگر، حفاظت از آثار فرهنگی و باستانی ایران را تقویت نمایند.
- در یک نگاه و برآیند کلی، چه میزان از سایتها و محوطههای باستانشناسی ایران شناسایی شدهاند؟ وضعیت مراقبت و حفاظت از آنها چگونه است؟
همانطور که پیشتر عرض کردم، ایران چنان مملوّ از آثار و محوطهها و تپههای تاریخی است که حفاظت از آنها را باید آحاد مردم ایران عهدهدار شوند. باید جدیت و نیروهای بیشتری برای حفاظت از آثار تاریخی ایران بسیج شوند. این آثار با این تراکم در هیچ جای دنیا پیدا نمیشود و قطعاً شایستگی توجه بیشتر مسئولان و تخصیص اعتبارات دولتی کلان را دارد.
- در اجرای طرحهای عمرانی در کشور مثل سدسازی و …چه اندازه به مسائل مرتبط به باستانشناسی اهمیت داده میشود؟
در سالهای اخیر، هر گونه اقدامی در جهت توسعه و عمران مناطق مختلف کشور به استعلام از وزارت میراث فرهنگی منوط شده است. برای اجرای پروژۀ سدها هم وزارت نیرو مکلف شده است که بودجهای را به مطالعات باستانشناسی تخصیص دهد. ولی اینجا تناقضی لاینحل وجود دارد. باستانشناسان با بودجۀ وزارت نیرو به محل اجرای پروژه اعزام میشوند؛ تشخیص میدهند که در محدودهای که قرار است آبگیری شود محوطههای باستانی مهمی وجود دارد؛ آن محوطهها را کاوش میکنند و زمانی که آثار از زیر خاک آشکار شد، آبگیری سد شروع میشود! نتیجه، نابودی کامل آثاری است که حفاظ خاک از روی آنها برداشته شده است. اما چاره چیست؟ اولاً باید آگاهی تاریخی و فرهنگی و حتی آیندهنگری اقتصادی مسئولان به اندازهای رشد کند که بدانند مزایای حفظ آثار تاریخی این سرزمین بسیار سودمندتر از احداث سدی است که کمتر از ۵۰ سال عمر مفید دارد. ثانیاً وزارت میراث فرهنگی باید چنان قدرت و مشروعیتی داشته باشد که از اجرای طرحهای در ظاهر عمرانی این چنینی مقابله کند. ثالثاً باید وزارت آموزش و پرورش و رسانۀ ملی چنان در رشد آگاهی مردم بکوشند که خود مردم و جامعه، سود و زیان اجرای طرحهای توسعهای آسیبرسان به مواریث فرهنگیشان را دریابند. رابعاً زمانی که کار از کار گذشت و بنا شد که سدی احداث شود، دوستان باستانشناس حتیالامکان نباید به کاوش محوطههای تاریخی و برداشتن خاک از روی آثار اقدام نمایند. همین خاک بهترین حفاظ برای نگهداری آثار باستانی در زیر زمین است. شاید بعد از ۵۰ سال که عمر سد به پایان رسید، امیدی برای حفظ بقایای آثار باشد. این مطالب را بر پایۀ تجاربی که دربارۀ نابودی آثار پشت سد سیمره کسب کردم، عرض نمودم.
- آقای دکتر چندسالی است که همایش بینالمللی باستانشناسان جوان برگزار میشود، لطفاً بفرمائید برگزاری این همایش چه نتایج و دستاوردی داشته است و استقبال باستانشناسان خارجی از این همایش چگونه بوده است؟
حداقل نتیجهای که این همایش داشته است، تکاپوی نسل جوان باستانشناسان ایرانی برای برگزاری گردهمایی باستانشناسان ایرانی و خارجی، آشنایی ایشان با باستانشناسان خارج از مرزهای ایران، آشنایی با ایدهها و فناوریهای نو در حوزۀ باستانشناسی، برقراری ارتباط و تعامل با افراد، نهادها و مؤسسات خارج از ایران و آگاهی باستانشناسان غیرایرانی با فعالیتهای باستان شناسان ایرانی بوده است. در وهلۀ بعد، مجموعه مقالاتی که به عنوان محصول این همایش منتشر شده است بسان دایرهالمعارفی از باستانشناسی ایران، حاوی آخرین اخبار و نتایج پژوهشهای باستانشناسی در ایران است.
همیشه باستانشناسان خارجی از رویدادهای این چنینی در ایران استقبال کردهاند. سفر به ایران و مراوده با باستانشناسان ایرانی، امتیاز مهمی برای ایشان محسوب میشود و البته برای باستانشناسان جوان نیز فرصتی فراهم میآورد تا به راههای تعامل علمی با همکاران و هم رشتهایهای خارجی خود قدم گذارند.
اخبار مرتبط:
نویافتههای دومین فصل کاوش باستانشناسی گورستان باستانی شهنه پشته در شهرستان بابل
بازدید رئیس دانشگاه تهران از دستاورد کاوشهای باستانشناسی دشت قزوین
کاوش شهر تاریخی در آذربایجان توسط گروه باستانشناسی دانشگاه تهران آغاز شد
نویافتههای عصر آهن؛ نتیجه کاوش تیم باستانشناسی دانشگاه تهران
نظر شما :