روایت خودنوشت مؤلف | معرفی کتاب: «جامعهشناسی تاریخی ایران؛ شکلگیری نظام ارباب غایب»
به گزارش روابط عمومی دانشگاه تهران، کتاب «جامعهشناسی تاریخی ایران: شکلگیری نظام ارباب غایب» برای مخاطب داخلی و نیز بینالمللی تدوین شده است و به همین دلیل شامل یک بخش عام است که مواد درسی برای سطح تحصیلات تکمیلی رشته جامعهشناسی، توسعه، فلسفه علم و تاریخ فراهم میکند. در عین حال واجد جنبه کاربردی برای مطالعه در حوزه تاریخ اجتماعی نیز محسوب میشود و به همین دلیل تجریه تاریخی ایران را به عنوان مثال برای تقویت موضع تئوریک خود ارائه میکند.
این کتاب رویکردی اپیستمولوژیک را اتخاذ میکند تا به چند مسئله مهم معرفتشناسی در حوزه مطالعه در تاریخ اجتماعی جوامع به شرح زیر پاسخ دهد:
- آیا جامعهشناسی تاریخی باید به شکل یک رشته جدای از رشته جامعهشناسی توسعه پیدا کند؟
- آیا میتوان روششناسی جامعهشناسی تاریخی را از روششناسی جامعهشناسی جدا دانست؟
- مزایای علمی این جداسازی چه خواهد بود؟
این کتاب به تهیه تبیینی تاریخی از توسعهنیافتگی روستایی ایران تا قبل از اصلاحات ارضی ۱۳۴۱ (۱۹۶۲ میلادی) میپردازد. با استفاده از یک برداشت تاریخی در خصوص علت خروج مازاد اضافی از اقتصاد روستایی ایران و در نتیجه توسعهنیافتگی روستایی ایران، این کتاب ابتدا مطالعاتی که تاکنون درباره ساختارهای تولید کشاورزی در ایران انجام گرفته است را مورد آزمون و نقد نظری و روششناختی قرار میدهد. در همین رابطه توضیح میدهد که اکثر مطالعات انجامیافته که علاقمند به تفسیر شکلگیریهای اجتماعی پیشاسرمایهداری جوامع شرقی و ایران میباشند، یکی از سه الگوی زیر را به کار بردهاند.
۱- الگوی شیوه تولید آسیایی، ۲- الگوی شیوه تولید فئودالیسم غربی و ۳- الگوی نظری است که معتقد است نظام روستایی پیشاسرمایهداری در ایران قدرت تولید مازاد اضافی نداشته است. این الگوی نظری، تفسیر توسعهنیافتگی در مناطق روستایی ایران را بر اساس ناکارآمدی نظام بهرهبرداری از آب و زمین انجام میدهد.
اما کتاب «جامعهشناسی تاریخی ایران: شکلگیری نظام ارباب غایب»، نشان میدهد که هر کدام از این سه الگوی تفسیری، نقایص نظری و روششناختی ویژهای دارند که منجر به این نتیجهگیری میشود که کفایت نظری و روششناختی لازم را برای تفسیر علل توسعهنیافتگی روستایی کسب نکنند. در عوض، این کتاب الگوی نظری دیگری را ارائه میکند که بیان میدارد توسعهنیافتگی در واقع نتیجه توسعه شکل خاصی از روابط اجتماعی- اقتصادی میان شهر و روستا بود بهگونهای که خروج مازاد اضافی از اقتصاد روستایی را تسهیل میکرد. در ادامه، با سعی در مشخص کردن اینکه آیا شکلگیریهای اجتماعی پیشاسرمایهداری، همسان و همگن (همانگونه که الگوهای بالا پیشنهاد میکنند) یا متنوع و غیرهمسان (به عبارت دیگر ضرورتاً یک شیوه تولید خاص در آنها حاکم نبوده است) بودند، کتاب حاضر مسیری متفاوت از این الگوها را برای تفسیر علل توسعهنیافتگی روستایی ایران انتخاب میکند.
لازم به توضیح است که الگوی نظری شیوه تولید آسیایی، نهاد دولت را به عنوان نماد قدرت سیاسی مطلق معرفی میکند، و حال آنکه کتاب حاضر نشان میدهد که دولت به عنوان یک نهاد سیاسی فراساختاری در ایران دوره پیشاسرمایهداری با محدودیتهای جدی، بویژه در مناطق روستایی، برای اعمال قدرت خویش مواجه بود. با این یافته، کتاب حاضر ساخت طبقاتی شهری-روستایی را به جای نهاد قدرت سیاسی دولت برای تحلیل و تفسیر ساختارهای تولید کشاورزی مورد استفاده قرار میدهد. علاوه بر این، مروری بر روابط شهر و روستا ارائه میشود که در آن تحلیل ساخت طبقات اجتماعی و تمایزات اجتماعی ناشی از این روابط محور اصلی تحلیل و تفسیر قرار میگیرد و شکلگیری زمینداری غایب را مورد تاکید خاص قرار میدهد. نقص در یافتن شاهد تاریخی برای شکلگیری فئودالیسم در ایران نیز (الگوی نظری دوم) مورد توجه قرار میگیرد و نشان داده میشود که پافشاری ایدئولوژیک مارکسیسم ارتدکس مبنای یافتن شاهد در مطالعات تاریخ ایران بوده است و شاهد به معنایی که در ادبیات و تاریخ اروپا مشهود بوده، در ایران قابل مشاهده نبوده است.
در الگوی نظری سوم نیز نقص روششناسی در یافتن علت توسعهنیافتگی اغلب منجر به این نتیجهگیری میشود که ساختارهای کهن و قدیمی قابلیت انتقال از اقتصاد روستایی سنتی به شرایط اقتصادی دوران نوسازی و دستیابی به توسعه را ندارند و تنها راه توسعه، فروپاشی این ساختارها از طریق اصلاحات ارضی است. این درحالیست که طبق مستندات تاریخی، ایران در زمان صفویه با همین ترکیب اجتماعی-اقتصادی به یکی از اقتصادهای مطرح تبدیل شده بود و چه بسا اگر صفویه در ۱۷۳۶ میلادی سقوط نمیکرد، حتی میتوانست ایران را به توسعه صنعتی در قرن ۱۹ برساند.
تاریخ تولید کشاورزی آنطور که این کتاب نشان میدهد، شاهد آن بوده است که ارتباط ناقص با زمین چه به معنای زمینداری (تیولداری، اقطاعداری، دارنده سیورغال و…) چه به معنای مالکیت زمین سبب تحقق نوع ویژهای از توسعهنیافتگی در ساختارهای کشاورزی ایران شد. زمینداران غایب به عنوان طبقات مسلط، مازاد اضافی را از طریق دخالت در شیوه تقسیم محصول (که شیوه غالب تولید و تقسیم محصول بین زمینداران و مالکان از یکسو و کشاورزان از سوی دیگر قرنها بازتولید شد)، به نفع خویش از اقتصاد روستایی خارج کردند و سبب بازتولید حداقل امکانات توسعهای در تاریخ ایران شدند. ریشه اقتصاد معیشتی در روستاهای ایران نیز ریشه در همین روابط ساختاری شهر و روستا داشته است. چنین تفسیری نشان میدهد که مسیر توسعه و سیاست دولت ایران در زمان اصلاحات ارضی سال ۱۳۴۱ که بر مبنای فرضیه نقص ساختاری در اقتصاد روستایی در دهه ۱۳۳۰ خورشیدی انتخاب شد چرا در دهههای ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ به نتیجه مورد انتظار برنامهریزان توسعه منتهی نشد.
نظر شما :