برگزیده هشتمین جشنواره آموزش دانشگاه -۸

دکتر مسعود غلامعلی لواسانی: باید بر روی تعامل‌های مسیر آموزش و دوطرفه بودن یادگیری اندیشه کرد/ استادان با سبک‌های یادگیری دانشجویان و چگونگی حضور آنان در کلاس درس آشنا شوند/ هیچ نیرویی نمی‌تواند صدای علم و دانش را خاموش کند

۱۵ تیر ۱۴۰۰ | ۰۸:۴۹ کد : ۱۸۱۵۳ دیدگاه / گفتگو آموزش گفت‌وگو / گزارش خبر
تعداد بازدید:۸۱۰
روابط عمومی دانشگاه تهران: دکتر مسعود غلامعلی لواسانی، دانشیار دانشکده روان‌شناسی و علوم تربیتی و برگزیده هشتمین جشنواره آموزش با تأکید بر اینکه باید بر روی تعامل‌های مسیر آموزش و دوطرفه بودن یادگیری اندیشه کرد، گفت: «به تجربه آموخته‌ام که جریان آموزش یک جریان تعاملی است، یعنی برای آنکه بتوانیم بهترین شکل آموزش را داشته باشیم، باید بر روی تعامل‌های سازنده بین آموزگار و دانشجو اندیشه کنیم و تصور نکنیم که در مسیر آموزش فقط استاد باید یاد بدهد و دانشجویان صرفاً ملزم به یاد گرفتن هستند».


در ادامه سلسله گفت‌وگوهای روابط عمومی دانشگاه تهران با برگزیدگان هشتمین جشنواره آموزش، هانیه شریفی، دانشجوی کارشناسی‌ارشد ارتباطات با دکتر مسعود غلامعلی لواسانی، دانشیار دانشکده روان‌شناسی و علوم تربیتی در خصوص تجارب آموزشی، نحوه مدیریت کلاس، یادگیری دانشجویان و تجارب کلاس‌های مجازی به گفت‌وگو پرداخته است که شرح آن را در ادامه می‌خوانید:
 

  • لطفاً به‌عنوان نخستین پرسش بفرمائید تجربه‌های شما از آموزش در دانشگاه، چه مواردی بوده است؟

واقعیت این است که این یک سوال خیلی کلی است و تجربه‌ها و خاطرات زیادی به ذهن متبادر می‌شود. اما می‌خواهم بگویم که تجربه من در دانشگاه همراه با شیرینی‌ها و بیشتر شیرینی‌ها و گاهی هم با تلخی‌ها و دشواری‌ها همراه بوده است. چرا که شما در دانشگاه با بهترین دانشجویان کشور سروکار دارید و آنها هم تصویری آرمانی از دانشگاه و استادان را در ذهنشان پرورانده‌اند و شما باید با برنامه‌ریزی، مسئولیت‌پذیری، آمادگی‌های قبلی، طرح درسی کاملاً علمی و مشخص سرکلاس‌ها حاضر شوید و پاسخگوی نیازهای علمی و روان‌شناختی دانشجویان باشید. به هر حال من به تجربه آموخته‌ام که جریان آموزش یک جریان تعاملی است، یعنی برای آنکه بتوانیم بهترین شکل آموزش را داشته باشیم، باید به تعامل‌های سازنده بین آموزگار و دانشجو اندیشه بکنیم و تصور نکنیم که در مسیر آموزش فقط ما هستیم که باید یاد بدهیم و دانشجویان باید گوش بدهند و یاد بگیرند.
من به تجربه دانستم، آموختم و همیشه سعی می‌کنم این موضوع را در زندگی خودم انجام بدهم که مسیر آموزش را یک مسیر دو طرفه و تعاملی ببینم و هیچ احساس شرمندگی و ناراحتی از اینکه چیزی را ندانم و از دانشجو یاد بگیرم در مسیر آموزش نداشته باشم، کما اینکه در این سال‌ها مواردی بوده است که به نکته‌ای آگاهی نداشتم، مطالعه نداشتم یا منبعی را ندیده بودم و یکی از دانشجویان آن را معرفی کرده است که در مسیر مطالعه من نبوده است، من یاد گرفتم و به دانشم افزوده شده است و آن را در کلاس هم بیان کردم. حسن این کلاس‌ها این بود که داده‌ها را با هم در میان گذاشتیم. می‌خواهم بگویم تجربه‌ای که داشتم این بود، باید به این تعامل‌ها در مسیر آموزش و دوطرفه بودن یادگیری اندیشه کرد. شاید بهتر است آن الگوهای سنتی یاددهنده- یادگیرنده را کنار بگذاریم و صحبت از مسیر یادگیری یکپارچه از دو سوی این دو قطب ارائه دهیم و آن‌ها را یک قطب در نظر بگیریم و شرایطی که در مدارس و دانشگاه‌هاست را به‌گونه‌ای دیگر صورت‌بندی و تعریف کنیم.
 

  • آموخته یا درس گرفته‌ای در این مسیر داشتید که بتواند به استادان جدید کمک کند؟ در واقع توصیه شما به استادان تازه وارد در این حوزه چه نکاتی است؟

من اگر بخواهم برای استادانی که تازه وارد هستند صحبت بکنم و تجارب خودم را با آن‌ها در میان بگذارم، می‌توانم این نکته را بگویم که تجربه‌ای که من داشتم این است که دانشجویانی که وارد دانشگاه می‌شوند، انتظار بالایی از استادانشان دارند از این جهت که به دانشی که مدرسش هستند تسلط داشته باشند، خیلی دوست دارند که در کنار این دانش تخصصی که استاد دارد، شور و شوق استاد به آن حوزه درسی و پژوهشی که دنبال می‌کند را هم ببینند. بنابراین توصیه‌ام این است که استادان تازه وارد با تمامیت وجودی، تمام جنبه‌های شور و شوق عاطفی، جنبه‌های شناختی، استعدادهای شناختی، تجارب شناختی‌شان و یادگیری‌های قبلی‌شان در کلاس درس حاضر بشوند. اگر روزی احساس خستگی می‌کردند یا کسالت و ناراحتی داشتند به کلاس درس نروند، چراکه نداشتن آن شور و شوق مدنظر به نظر من بر توانایی‌ها، استعداد و تجارب شناختی آن‌ها نزد دانشجویان غلبه خواهد کرد. دانشجویان دوست دارند که در کلاس‌های درس با استادی روبه‌رو شوند که با تمامیت وجودی خودش که در برگیرنده جنبه‌های انرژی‌دهنده و انرژی‌بخش به جنبه‌های شناختی است (یعنی عواطف و شناخت‌ها) در کنار هم روبه‌رو شوند و هر جلسه احساس کنند که استاد به‌گونه‌ای صحبت می‌کند و درس می‌دهد که با تمام وجودش گره خورده است.
کما اینکه این آموخته من هم حاصل یادگیری از استادان خودم بوده است. من هم شیفته حضور در کلاس درس استادی بودم که با تمام وجود سر کلاس می‌آمد و نه تنها دانش و توانایی تخصصی بالای خود را به رخ کلاس می‌کشید، بلکه شور و شوق و انگیزه‌اش را به دانشجویان نشان می‌داد. به بیان دیگر می‌خواهم این نکته را بگویم که آموزگار یا استادی که به کلاس درس وارد می‌شود در کنار دانش و تجارب علمی و تخصصی که دارد باید هم شیفتگی و عشق خودش را نسبت به موضوع درسی و آموزش را نشان بدهد و هم نسبت به یادگیری و پیشرفت دانشجویان این عشق و علاقه و عاطفه نمود پیدا کند و بدون اینکه آموزگار و استاد احساس خجالت بکند از اینکه این عواطف انسانی و ارزنده خودش را نشان بدهد.‌
 

  • یادگیری در کلاس‌های شما به چه‌صورت بوده؟ لطفاً بفرمائید کلاس‌ها دانشجو محور یا استاد محور برگزار می‌شوند؟

واقعیت این است که من با آن تقسیم‌بندی کلاس‌ها به دانشجو محور و استاد محور موافق نیستم، همانطور که در گذشته گفتم به تعامل بین دانشجویان و آموزگار باور دارم و معتقدم که یادگیری زمانی شکل می‌گیرد که آموزگار هم یاد بگیرد و خودش را در مقامی نبیند که فقط بخواهد یاد بدهد و دیگران باید در برابر او به‌صورت انفعالی بنشینند. بنابراین، من اصلاً کلاس‌هایم نه دانشجو محور است نه استاد محور، بلکه براساس این تعاملات شکل می‌گیرد؛ موضوعی را مطرح می‌کنم، درباره آن موضوع صحبت می‌کنم، هرچقدر دانشجویان بیشتر صحبت بکنند، استقبال من بیشتر است. هرچه سوال مطرح بکنند، بحث و گفت‌وگو داشته باشند، استقبال بیشتری خواهم کرد. هرچه بیشتر خودم یاد بگیرم بیشتر آنها را تشویق می‌کنم تا اینکه بخواهم خودم را در مقام یاددهنده صرف ببینم، البته امکان دارد کلاسی را هم ترتیب بدهم که استاد محور باشد. اما از لحاظ این تعاملات بستگی به فضای کلاس هم دارد، در بعضی از کلاس‌ها تعاملات و یادگیری‌های من از سوی دانشجویان بیشتر است و در بعضی از کلاس‌ها به ناچار شاید من بیشتر صحبت کنم و بخشی از این مسئله هم به ماهیت بحثی که مطرح می‌شود مربوط است. ممکن است در برخی زمینه‌ها دانشجویان بیشتر مایل باشند که من صحبت‌های خود را ارائه دهم و آن‌ها یاد بگیرند و در بعضی از کلاس‌ها ممکن است ماهیت کلاس به گونه‌ای باشد که من مایل باشم از تجارب دانشجویانم برای پیشبرد اهداف درس استفاده بکنم و این موارد بستگی به ماهیت درس و کلاس و مقاطع تحصیلی نیز دارد. دوره کارشناسی‌ارشد و دکتری تا اندازه‌ای در زمینه این تصمیم مؤثر است.
 

  • شما برای تحقق هدف یادگیری عمقی از چه شیوه‌‌ها و روش‌هایی استفاده کرده‌اید؟

برای اینکه دانشجویان کار گروهی را یاد بگیرند باید این شرایط برایشان تنظیم شود. من برای ترویج فعالیت‌های گروهی گاهی در ارائه‌های دانشجویان این کار را انجام داده‌ام. گروه‌هایی کوچک ۲تا۳ نفری تشکیل داده شده و دانشجویان در این قالب روی بخشی از درس یا پروژه کار کردند و آن را در یک فعالیت گروهی به ثمر رساندند. به‌عنوان یک الگو هم اگر شما به مقاله‌های چاپ شده من که ناشی از کارهای پژوهشی است نگاه بکنید، می‌بینید از تعداد مقاله‌های متعددی که من در این سال‌ها به چاپ رساندم شاید ۳ یا ۴ مقاله تک اسم باشد و بقیه مقاله‌ها ۲و۳ یا حتی ۵و۶ اسم را در کنار خودش دارد و من همیشه با افتخار از این کارهای پژوهشی در کلاس‌های درس صحبت کردم، با افتخار از اینکه یک کارگروهی و مشترک است و اینکه چه طور ما در جریان این پژوهش و کار تحقیقی در کنار یکدیگر برای رسیدن به این اهداف کار را دنبال کردیم یا نقش من در این پژوهش چه بوده است، نقش دیگری چه بوده است و چه بحث‌ها و گفت‌وگوهایی پیش آمده، همه اینها را با شوق و افتخار در کلاس‌های درس بازگو می‌کنم و به دنبال این هستم که شور و شوقی را در دانشجویان برای پژوهش و آموزش در کنار همدیگر پدید بیاورم.
 

  • لطفاً بفرمائید چگونه کار گروهی را به دانشجویان یاد داده‌اید؟

من بر این باور هستم که در کلاس درس و ساعت‌های محدود برگزاری کلاس‌های دانشگاه امکان شکل‌گیری یادگیری عمقی و ژرف وجود ندارد. بدون شک ما فقط در کلاس‌ها می‌توانیم کلیدها، نشانه‌ها و حیطۀ موضوع درس را با دانشجویان در میان بگذاریم و اگر بخواهد یادگیری ژرف در مورد آن موضوعات شکل بگیرد مستلزم فعالیت‌ها و تلاش‌های بیشتری در بیرون از کلاس است. برای همین کار در بسیاری از موارد من از دانشجویان می‎‌خواهم که درباره موضوع در بیرون از کلاس مطالعه، جست‌وجوگری و صورت‌بندی بکنند و حتَی درباره آن موضوع ارائه‌ای را تدارک ببیند و آن را در کلاس درس مطرح کنند. در این مدت بازخوردهای مثبتی هم از دانشجویان داشته‌ام، یعنی مواردی بوده است که دانشجویان نزد من آمده‌اند و گفتند چه کار خوبی بود که شما از ما خواستید تا برویم و در این زمینه خودمان کار و صورت‌بندی بکنیم و این باعث شد که خیلی از نکاتی را که ما به آن آگاه و واقف نبودیم در این جستجوگری‌ها یاد بگیریم و به قولی ملکه ذهنمان شده است. به عبارت دیگر همیشه به دانشجویان می‌گویم که برای اینکه یادگیری ژرف شکل بگیرید باید خودتان را در مقام یک جستجوگر و پژوهشگر ببینید به‌عنوان پژوهشگری که سؤالی دارد و در صدد یافتن پاسخ برای سؤال‌های خود است وارد صحنه شوید. به نظرم می‌آید زمانی‌که دانشجو به‌عنوان پژوهشگر روی یک موضوع متمرکز می‌شود، بیشتر از هر جای دیگری می‌تواند زوایای پنهان موضوع را فرا بگیرد و یک یادگیری ژرف و عمقی را رقم بزند.
 

  • آیا تا‌کنون اشتباهی داشته‌اید که بخواهید به دیگر استادان توصیه کنید تا این کار را انجام ندهند؟

البته من اشتباه‌های زیادی داشتم و نخست باید به خودم پیشنهاد و توصیه کنم که این اشتباه را انجام ندهم. برای نمونه یک‌بار در کلاس درسی با دانشجویان بودم و دوست داشتم که خود دانشجویان به من توجه کنند به صحبت‌هایی که در کلاس درس هست و به‌ویژه زمانی که من صحبت می‌کنم همه آن‌ها به من نگاه کنند و به صحبت‌های من توجه کنند. این میلی بود که در آن کلاس در من وجود داشت و یکی از دانشجویان در این کلاس بیشتر به موبایلش توجه می‌کرد و زمانی‌که گفتگوهایی بود، این موبایل و روی میز بود و با آن کار می‌کرد، چند بار می‌خواستم به این دانشجو تذکر بدهم و هر بار با شرکت او در بحث‌های کلاس از این کار خودداری می‌کردم و جلوی خودم رو می‌گرفتم، چون هم با موبایل کار می‌کرد هم اینکه در بحث‌های کلاسی فعال بود و به نظر می‌رسید که حضور ذهن دارد. در یکی از کلاس‌ها که موضوع درس برای من خیلی مهم بود بود و من با شور و شوق و هیجان صحبت می‌کردم این انتظار را در من زیاد شد که دانشجویان به بحث‌های من توجه کنه و لحظه‌ای که نگاه کردم و دیدم که سر او در موبایل است، به یک باره دیگر هیجانی شدم و به او تذکر دادم که فلانی دیگر به موبایل نگاه نکن و به صحبت‌های من توجه کن و دیدم آن دانشجو بسیار متأثر شد، به‌گونه‌ای که حتی از چشمانش اشک جاری شد و نتوانست حضور در کلاس را تاب بیاورد و لحظاتی از کلاس بیرون رفت و به خاطر این تذکری که گرفته بود ناراحت شد، بعد از اینکه برگشت به او گفتم که من قصد ناراحت کردن تو را نداشتم و بحث کلاسی ما خیلی مهم بود به این خاطر دوست داشتم که شما توجه و در بحث ما حضور داشته باشید. ایشان بعد موبایلش را به من نشان داد و گفت استاد ببیند من در همه بحث‌هایی که شما انجام بدید به این شکل یاد می‌گیرم که هر کدام از موضوعات را اول جست‌وجو می‌کنم و نظریه‌های موجود و دانش مرتبط با آن را می‌بینم و به طور کلی شکل شرکت من در کلاس‌های درسی به این صورت است، یعنی من به هیچ‌وجه بی‌اطلاع و بی‌توجه به موضوعات و بحث‌هایی که در این کلاس در تمام این مدت بوده، نبوده‌ام بلکه هر موضوعی که مطرح شده چه از جانب شما چه از جانب دانشجویان و هر سؤالی که مطرح شده بلافاصله من آن را در شبکه جست‌وجو می‌کردم که ببینم دیدگاه‌های موجود درباره نظریه یا درباره موضوع چه مواردی هستند تا بتوانم حضور فعال‌تری داشته باشم.
من احساس کردم که به‌رغم اینکه کم و بیش می‌دانستم او مشغول این کار است، چرا باید در میان بحث به او تذکر بدهم و سبب آزردگی خاطر دانشجویی بشوم که با تمام انگیزه و شور و شوقش، البته با سبک خودش، در این کلاس شرکت می‌کند. می‌خواهم بگویم ما گاهی اوقات داوری یا قضاوتی روی رفتار دانشجویان یا دیگران انجام می‌دهیم از موضع و نظر خودمان است در حالی‌که اگر درک درست و روشنی داشته باشیم در بسیاری از این موارد ممکن است که داوری‌های ما درست نباشد. بنابراین، من اگر بخواهم پیشنهادی به استادان دیگر داشته باشم، پیشنهاد می‌کنم که استادان با سبک‌های یادگیری دانشجویان و چگونگی حضور دانشجویان در کلاس درس آشنا باشند. دانشجویی ممکن است که سبک یادگیری تصویری داشته باشد، ممکن است که سبک یادگیری‌اش مشاهده کردن باشد، دانشجویی برای اینکه یاد بگیرد باید موضوع کلاس درس را ببیند و بنویسد تا یاد بگیرد، ولی یک دانشجویی ممکن است فرمول‌ها و موضوعات درسی و ساخت دستوری که در کلاس درس وجود دارد را اگر بنویسد یادگیری‌اش مختل بشود و نیاز باشد که فقط نگاه کند و با نگاه کردن ممکن است یادگیری بهتری داشته باشد.
توصیه و پیشنهاد من این است که ما به این سبک‌های یادگیری دانشجویان توجه کنیم، احترام بگذاریم و اجازه بدهیم که هر دانشجویی با همان سبکی که دوست دارد در کلاس درس ما حضور داشته باشد تا زمانی‌که این سبک سبب اختلال کلاس درس نشود و به یادگیری بهتر دانشجو کمک می‌کند با او همراه و سازگار باشیم.
 

  • شما چقدر از ابزارهای کمکی برای آموزش مطالب استفاده می‌کنید؟ به بیان دیگر چه میزان به استفاده از ابزارهای تکنولوژی و کمک آموزشی اعتقاد دارید؟

واقعیت این است که من در استفاده از ابزارهای کمک آموزشی در طیفی از کم تا زیاد در کلاس‌های درس روبه‌رو هستم، به عبارت دیگر از سال‌های گذشته تا کنون ممکن است که در برخی از کلاس‌ها تنها ابزار من تخته کلاس بوده باشد، ولی در برخی از کلاس‌ها در کنار استفاده از تخته از نمایش اسلاید و استفاده از پاورپوینت یا فیلم استفاده کرده‌ام. در برخی از کلاس‌ها که به‌ویژه دانشجویان ارائه دارند، همه گزارش‌ها و ارائه‌های آن‌ها همراه با نمایش اسلاید و پاورپوینت باشد و معمولاً دانشجویان با استفاده از این وسایل ارائه کلاسی‌شان را انجام می‌دهند. در بعضی از کلاس‌هایی که موضوع بحث تحلیل‌های آماری است، تمام کلاس با استفاده از نرم‌افزار و رایانه پیش می‌رود. به عبارت دیگر، در این کلاس‌ها دانشجویان از همان جلسه اول و دوم باید با لپ‌تاپ سر کلاس بیایند و بدون این ابزارها امکان برگزاری کلاس میسر نیست.
به فرض اگر روزی باشد که ما نتوانیم از این دستگاه‌ها در محیط دانشگاه استفاده کنیم، به ناچار باید کلاس درس را تعطیل کنیم. در شرایط کنونی نیز شما می‌بینید که به طور کلی استادان و دانشجویان، بدون استفاده از این ابزارها و سامانه‌ها امکان اجرای کلاس درس را ندارند. من هم از زمانی که بحران کرونا شروع شد، از برنامه‌هایی مثل واتس‌اپ و تلگرام و مانند آن‌ها برای تعامل با دانشجویان استفاده کردم و از زمان شکل‌گیری سامانه ایلرن هم کم و بیش آن را یاد گرفتم. شاید در نیم‌سال اولی که بحران کرونا شروع شده بود کمتر و آشنایی من آنقدر وسیع نبود که بتوانم آن تعداد کلاس درس را به‌صورت کامل آنجا برگزار کنم و زمانی از ترم گذشته بود، یعنی اسفندماه که شروع بحران بود تا حدود اردیبهشت‌ماه این آشنایی طول کشید و وارد صحنه شدم و از همین جهت هم نسبت به یادگیری دانشجویان حس خوبی نداشتم. اما از نیم‌سال بعد از همان شروع ترم با سامانه ایلرن و برنامه‌های دیگر این تعاملات را با دانشجویان برقرار کردم و بازتاب خوبی هم داشت. دانشجویان توانستند یادگیری‌های خوبی را از خلال همین تعاملات از راه دور داشته باشند.
در نهایت می‌خواهم بگویم که من به استفاده از این ابزارها باور دارم و به نظرم می‌رسد که استفاده از این ابزارها نه تنها به یادگیری و شناخت‌های بهتری در دانشجویان منجر خواهد شد، بلکه به لحاظ انگیزشی و شور و شوق هم مؤثر است. کما اینکه در کلاس‌های درسی که پیشتر به آن اشاره کردم و موضوع بحث تحلیل‌های آماری است، شور و شوق به مباحث آماری را در دانشجویانی که پیش از این انگیزه چندانی نداشتند، اما الان می‌بینم که چقدر احساس خوبی دارند. گاهی در برخی از این کلاس‌ها با اینکه جلسات ما به‌صورت رسمی تمام شده و به پایان ترم رسیدیم، دانشجویان اصرار می‌کنند که اگر می‌شود کلاس‌هایی را به‌صورت اضافه داشته باشیم که بتوانند بحث‌های بیشتری را دنبال کنند و فراتر از نیم‌سال و طول ترم یاد بگیرند.
 

  • در پایان لطفاً یک خاطره از کلاس‌هایتان تعریف بفرمائید.

خاطره‌ها خیلی زیاد هستند اما اگر بخواهم یکی از خاطرات اخیر را بگویم این است که با آمدن کرونا و شروع بحران کرونا کلاس‌های درس ما دیگر به شکل حضوری برگزار نشد. من هم در سال پیش، یعنی در نیم‌سال اول سال ۱۳۹۹، برگزاری کلاس‌هایم را با سامانه ایلرن دنبال کردم، با این حال دستگاهی که من در دانشکده داشتم و کلاس‌هایم را در آنجا برگزار می‌‌کردم وبکم نداشت و کلاس‌هایم را به‌صورت صوتی و نمایش اسلاید یا فیلم در سامانه ایلرن دنبال می‌کردم به بیان دیگر تعاملات من با دانشجویان تصویری نبود و البته گاهی دانشجویان اگر می‌خواستند ارائه‌ای داشته باشند یا صحبت بکنند می‌توانستند وبکم خودشان را فعال بکنند و کلاس تصویر آن‌ها را داشته باشد، اما از جانب من تصویری نبود. گاهی دانشجویان صحبت می‌کردند که شما هم تصویرتان را بگذارید و من هم می‌گفتم که این امکان را ندارم. کمی هم نگران بودم اگر تصویر هم اضافه شود شاید در تعامل ما مشکلاتی یا کُندی‌ها و اختلالاتی پیش بیاید و به آن‌ها می‌گفتم فعلاً با همین شرایط کار را دنبال می‌کنیم. به هر حال در میانه‌های نیم سال من توانستم رایانه‌ای را فراهم بکنم که امکان وبکم هم داشته باشد و به دانشجویان کلاسی گفتم که از این به بعد می‌توانم وبکم را فعال بکنم و تصویر من را هم داشته باشید. یکی از دانشجویان بلافاصله پاسخ داد و گفت استاد ما در تمام این مدت با نمایش‌های اسلاید که در ارتباط با موضوعات درسی بود و صدای شما یاد گرفتیم و ارتباط برقرار کردیم خواهش می‌کنم که شما وبکم را فعال نکنید و ما از شما تصویری نداشته باشیم و اجازه بدهید که ما با همین صدای شما که آموخته می‌شویم کلاس‌ها را دنبال کنیم.
من در آن لحظه واقعاً احساس کردم که این مسئله به سبک‌های یادگیری دانشجویان و شرایط کنونی هم برمی‌گردد، به عبارت دیگر چون از ابتدای نیم سال دانشجویان آموخته شده بودند که تصویری از من نداشته باشند و تمرکز روی صدای من و نمایش اسلایدها داشته باشند به نظر می‌رسید که اگر بخواهیم این سبک را تغییر بدهیم و تنوعی در آن ایجاد بکنیم و تصویر هم همراه بشود چه بسا تصویر من باعث بشود تمرکزی که دانشجویان بر موضوعات درسی دارند گسسته بشود. به همین دلیل من هم از این پیشنهاد استقبال کردم و اتفاقاً تا پایان ترم بدون اینکه هیچ تصویری از من باشد و از طریق نمایش اسلایدها و صدا توانستم تعامل خوبی با دانشجویان داشته باشم و بازخوردهایی که از کلاس‌های درس داشتم به‌رغم نبود تصویر برای دانشجویان همه این کلاس‌ها همراه با یادگیری و تعامل‌های آموزشی خوبی بود و به نظر می‌رسید که صدا، هم صدای من هم صدای دانشجویان، می‌توانست خلأ تصویر را پر بکند و یکی از دانشجویان در پایان کلاس‌ها وقتی درباره این شرایط صحبت می‌کردیم جمله جالبی گفت: این صدایی که بین ما است، این صدا ماندگار است و تنها صدا است که می‌ماند. به نظر من از لحاظ روان‌شناسی هم خیلی بی‎‌ربط نیست. به عبارت دیگر صدایی که برای گسترش علم و دانش از جانب آموزگار و دانشجو بیرون می‌آید، ماندنی است و هیچ نیرویی نمی‌تواند این صدا را خاموش بکند.

کد تحریریه : ۱۰۰/۱۰۱/۱۱۳

کلید واژه ها: جشنواره آموزش تعامل‌های مسیر آموزش دوطرفه بودن یادگیری سبک‌های یادگیری دانشگاه تهران


( ۱ )

نظر شما :