رئیس دانشگاه تهران در جمع اساتید دانشکده الهیات:

تبیین موانع ساختاری، رفتاری و زمینه‌ای وحدت حوزه و دانشگاه | دوگانه‌های ساختگی، بازنمایی تصویری تقابلی از حوزه و دانشگاه | ضرورت همگرایی حوزه و دانشگاه برای شکل‌گیری لایه‌های زیرین و مظاهر تمدن نوین اسلامی

۲۸ آذر ۱۴۰۲ | ۰۷:۴۳ کد : ۳۸۶۵۹ اخبار اخبار فرهنگی-دینی خبر
تعداد بازدید:۶۴۹
رئیس دانشگاه تهران در تحلیل موانع وحدت حوزه و دانشگاه به سه دسته موانع ساختاری، رفتاری و زمینه‌ای اشاره کرد و گفت: دوگانه‌های ساختگی نظیر «تعهد یا تخصص»، «مدیریت فقهی در مقابل مدیریت علمی»، «تقابل دین با علم»، «تقابل ارزش‌ها با واقعیت‌ها» و «تقابل‌آفرینی بین منافع ملی و مصالح دینی» باید حذف شوند.

به گزارش روابط عمومی دانشگاه تهران، دکتر سید محمد مقیمی رئیس دانشگاه تهران امروز دوشنبه ۲۷ آذر ماه در مراسم بزرگداشت سالروز وحدت حوزه و دانشگاه در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران، با ادای احترام به مقام والای شهید دکتر محمد مفتح، گفت: در خصوص وحدت حوزه و دانشگاه سال‌های سال است که مطالبی گفته شده و نوشته شده و قدم‌های خوبی هم برداشته شده است اما همه ما به خوبی می‌دانیم که این میزان قدم‌ها کافی نبوده است.
رئیس دانشگاه تهران با بیان اینکه معنای وحدت حوزه و دانشگاه و مصادیق جنبه‌های وحدت حوزه و دانشگاه را می‌توان در بیانات امامین انقلاب اسلامی ملاحظه کرد، افزود: آنچه که از فرمایشات امام راحل (ره) درباره وحدت حوزه و دانشگاه مستخرج می‌شود این است که دانشگاه و حوزه هر دو لازم و ملزوم هم هستند و بایستی به صورت توأمان مورد توجه قرار گیرند. رهبر عزیزمان نیز وقتی از وحدت حوزه و دانشگاه صحبت می‌کنند، می‌گویند که وحدت به معنای یکی شدن ساختارهای حوزه و دانشگاه نیست بلکه منظور این است که حوزه و دانشگاه به یک هدف مشترک دست پیدا کنند. اکنون در پاسخ به اینکه آیا این هدف محقق شده است یا خیر، باید بگوییم علی‌رغم اینکه قدم‌های مثبتی برای وحدت حوزه و دانشگاه برداشته شده است ولی توفیق چندانی در این زمینه نداشته‌ایم.
دکتر مقیمی با تقسیم موانع وحدت حوزه و دانشگاه به سه حوزه موانع ساختاری، رفتاری و زمینه‌ای، بیان داشت: اولین تفاوت و مانعی که باعث شده است که حوزه و دانشگاه در رسیدن به یک زبان مشترک توفیقات زیادی نداشته باشند، بحث نظامات آموزشی و ساختار آموزشی متفاوت در حوزه و دانشگاه است. حوزه از یک ساختار و نظام آموزشی مشخصی پیروی می‌کند و مبتنی بر نظامات سنتی و روش‌های استاد و شاگردی است که در جای خود روش‌های بسیار اثربخشی هم هست و همواره توصیه‌ام این است که ما بایستی در نظام‌های دانشگاهی از این روش‌های آموزشی حوزه بهره‌های فراوانی بگیریم اما متأسفانه به طور کافی نتوانسته‌ایم از این فرصت خوبی که در حوزه برای نظامات آموزشی است بهره بگیریم. نوع روابطی که بین استاد و شاگرد در حوزه برقرار می‌شود نه مبتنی بر نمره و حضور و غیاب، بلکه مبتنی بر یادگیری و محتوای علمی است و حق انتخابی که شاگرد در نظام حوزوی دارد، کمتر در دانشگاه مشاهده می‌شود. ساختار نظام آموزشی در حوزه با آنچه که در نظام دانشگاهی وجود دارد کاملاً متفاوت است و این باعث می‌شود که اگر بخواهیم از تجربیات متقابل بهره بگیریم، موانعی پیش روی طرفین قرار گیرد.
وی درباره تفاوت‌های معرفت‌شناختی به عنوان یکی دیگر از موانع ساختاری وحدت حوزه و دانشگاه نیز گفت: آنچه در نظام دانشگاهی و بیشتر در رشته‌های علوم پایه و مهندسی ملاحظه می‌شود و کم کم به علوم انسانی و اجتماعی و رفتاری هم تسری پیدا کرده است، ناظر بر این است که روش‌ها مبتنی بر عینیت‌گرایی است و رویکرد پوزیتیویستی به عنوان یک پارادایم فکری غالب، حاکم شده است. رویکردهای معرفت‌شناختی حوزه عمدتاً معطوف به رویکردهای ذهنیت‌گرایی است و این باعث تفارق اساسی بین نهاد حوزه و دانشگاه شده است.
دکتر مقیمی درباره آنچه که تحت عنوان هدف متفاوت به عنوان یکی دیگر از موانع ساختاری وحدت حوزه و دانشگاه نام برد، توضیح داد: البته این یک تصور است که حوزه و دانشگاه دارای هدف‌های متفاوت هستند، به این معنا که قلمدادی که از علوم دانشگاهی می‌شود این است که علوم دانشگاهی به جنبه‌های مادی زندگی بشر سر و سامان می‌دهد و علوم حوزوی به تعالی‌بخشی انسان و جنبه‌های معنوی و قرب الهی می‌پردازد. شاید این نوع تصور باعث شده است که فاصله بین حوزه و دانشگاه روز به روز بیشتر شود. آیت‌الله جوادی آملی برای اینکه تصور از تفاوت هدف‌ها را به اشتراک هدف تبدیل کند، اشاره می‌کند که همه علوم دینی هستند مشروط بر اینکه نگاه عالمان و دانشمندان به جهان، بجای "طبیعت" به حالت "خلقت" تغییر پیدا کند.
لذا وقتی نگرش به پدیده‌ها در قالب مخلوقات خداوند متعال مورد توجه قرار گیرد و چتر ارزشهای الهی بر ان گسترده شود، حوزه و علوم حوزوی، قول خداوند را تفسیر و تبیین می‌کنند و دانشمندان علوم طبیعی و دانشگاهی، فعل خداوند را بیان می‌کنند و هر دو علم دینی محسوب می‌شوند.
رئیس دانشگاه تهران مانع ساختاری دیگر در وحدت حوزه و دانشگاه را ناشی از تقسیم‌بندی نامناسب علوم دانست و اظهار داشت: اینکه در تقسیم‌بندی علوم بر اساس هدف، علوم دانشگاهی را مبتنی بر هدف مادی و علوم حوزوی را مبتنی بر اهداف الهی و معنوی بدانیم و یا تقسیم‌بندی علوم دینی و علوم غیردینی را مبنا قرار دهیم، این نوع نگاه بویژه برای وحدت بخشی حوزه و دانشگاه مضر است. چراکه اگر نگاه هر عالمی این باشد که در تلاش است با عینک خلقت به جهان هستی و موضوعات مورد مطالعه خود نگاه کند و یکی قول خداوند و دیگری فعل خداوند را تفسیر نماید، دیگر اینجا هدف مادی و معنوی و دینی و غیردینی معنادار نیست.
وی در تشریح این مانع ساختاری وحدت حوزه و دانشگاه نیز توضیح داد: وقتی علوم را به مادی و معنوی، علوم دینی و غیردینی تقسیم‌بندی می‌کنیم، گویی می‌پذیریم که یک مرزی بدون وجوه مشترک بین علوم دانشگاهی و حوزوی وجود دارد. این در حالی است که این تقسیم‌بندی مکتب اسلام از علوم بر اساس ضروررتشان برای سعادت مادی و معنوی بشر، به علم واجب، مستحب، مباح، مکروه و حرام تقسیم می‌شود و بر یک مبنای کلی نیز رهبر عزیزمان آنها را در قالب دو دسته علم نافع و علم غیرنافع دسته بندی می‌کند، برای ترسیم خطوط وحدت بخش حوزه و دانشگاه بسیار حایز اهمیت است. بر اساس آموزه‌های اسلامی، کسب علومی که بشر را در رسیدن به هدف نهایی خود یعنی قرب خداوند به صورت مستقیم یا غیر مستقیم کمک می‌کند، علمی واجب تلقی می‌شود و فرقی ندارد که این علم حوزوی یا دانشگاهی باشد. هر گاه ضرورت کسب علم کاهش یابد، اما در عین حال در سعادت بشر اثرگذار باشد، آن علم مستحب است. و اگر به گونه‌ای باشد که توفیری در زندگی بشر نداشته باشد، به صورت علم مباح و هر چه هم که بتواند برای رسیدن به هدف مضر باشد، علم مکروه و در نهایت علم حرام تلقی می‌شود. وقتی مبنا و خط کش این نوع تقسیم بندی برای علم باشد، دیگر نوع حوزوی و دانشگاهی علم تفاوت نمی‌کند و ممکن است یک نوع علم حوزوی در به عنوان علمی مباح قلمداد شود و نوعی علم دانشگاهی در زمره علوم واجب قرار گیرد. وقتی اینگونه به علوم نگاه می‌کنیم، دیگر نگاه درجه یک و درجه دو به علم معنا ندارد؛ هر چند که در احادیث تاکید شده است که علم فقه و علوم اعتقادی در صدر علوم واجب قرار دارند، ولی به هر حال علم شیمی و فیزیک و علوم مشابه آن اگر برای بشر و سعادتمندی او ضرورت داشته باشد، می‌تواند در گروه علوم واجب تقسیم بندی شود و از برخی علوم حوزوی که در گروه علوم مباح قرار می‌گیرند، از مرتبه بالاتری برخوردار شود. پس در این قالب، الزاماً هر علم حوزوی به صرف حوزوی بودن از اهمیت بالاتری برخوردار نیست.
رئیس دانشگاه تهران، معیار تعیین‌کننده در اهمیت علوم را نقش آن علم در «تمدن‌سازی» دانست و خاطرنشان کرد: هدف همه علوم در نهایت این است که در جهت جامعه پردازی، ما را به تمدن نوین اسلامی برساند. تمدن هم لایه‌های مختلفی دارد، یکی لایه‌های زیرین و زیربنایی و اعتقادی است که قاعدتاً علوم حوزوی باید بیشتر به آن بپردازند و یک سری هم مظاهر مادی است که رشته‌های مهندسی و علوم طبیعی و غیره بیشتر به آن توجه دارند. بنابراین از این منظر ما برای اینکه این مانع ساختاری را برطرف کنیم باید رویکرد متفاوتی را به علوم دانشگاهی و ماهیت علوم دانشگاهی داشته باشیم و برای ارزش‌گذاری علوم، میزان اثرگذاری و نقش دستاوردهای آن علم را در شکل‌گیری و تقویت تمدن نوین اسلامی در نظر بگیریم.
استاد دانشکدگان مدیریت دانشگاه تهران درباره موانع رفتاری که در روابط بین حوزه و دانشگاه وجود دارد نیز اظهار داشت: یکی از موانع مهم این است که حوزویان عمدتاً تلقی‌شان این است که علوم موجود در نظام دانشگاهی برگرفته از نظام غرب بوده و مروج سکولاریسم در محیط دانشگاه است و آن را عموماً یک دانش غربی و وارداتی و مضر تلقی می‌کنند و دانشگاهیان نیز متقابلاً ممکن است، علوم حوزوی را سنتی و حوزویان را به قشری گری متهم کنند. این گفتمان باعث می‌شود که گام اول و بستر مناسب برای گفتگو به خوبی فراهم نشود. وقتی این مبنا در تفکر حوزویان و دانشگاهیان از یکدیگر شکل بگیرد قاعدتاً اینها حاضر نیستند که بر سر یک میز به گفتگو بنشینند. بنابراین یکی از موانع رفتاری که امام راحل (ره) هم اشاره می‌کنند و در خصوص ارتباط حوزه و دانشگاه هشدار می‌دهند این است که حوزویان، دانشگاهیان را انکار نکنند. در احادیث مختلف داریم که علم را بیاموزیم ولو در چین باشد.
این حدیث و احادیث مشابه نشان می‌دهد که صرف گرفتن علم از ملل غیرمسلمان دلیل مضر بودن علم نیست و علوم مادی فی نفسه ایرادی ندارد و اگر ضرورت داشته باشد، حتی مورد تاکید اسلام نیز هست. لذا رویکرد حوزویان به علوم دانشگاهی ولو علوم وارداتی که برای رفاه جامعه ضروری هستند، باید از حالت دفاعی خارج شود.
وی افزود: از سوی دیگر تجربیات نهادهای علمی در دنیا در سال‌های اخیر نشان می‌دهد که رابطه علم و دین مورد توجه اندیشمندان غربی قرار گرفته است. امروز رویکردی که به سمت مباحث دینی در علوم دنیا است شاید به مراتب قوی‌تر از آن چیزی است که در محیط دانشگاهی ما وجود دارد. آن نسیمی که در علوم دنیا وزیدن گرفته و مسائل دینی در مباحث علمی و دانشگاهی تسری پیدا کرده است، شاید خیلی کمتر در نظام علمی و دانشگاهی خودمان مشاهده می‌شود؛ علی‌رغم اینکه پس از پیروزی انقلاب اسلامی انتظار می‌رفت با طرح مباحثی مانند وحدت حوزه و دانشگاه، این موضوع با قدرت بیشتری دنبال شود. لذا از دانشگاهیان انتظار می‌رود جنبه‌های هستی شناختی و معرفت شناختی علوم دانشگاهی را با عنایت به منابع دینی و اسلامی و علوم حوزوی مورد توجه ویژه قرار دهند.
دکتر مقیمی از آنچه که تحت عنوان «انزواطلبی در حوزه» و «غربزدگی در دانشگاه» نام برد، به عنوان مانع رفتاری دیگر در زمینه وحدت حوزه و دانشگاه یاد کرد و اظهار داشت: در نظام حوزوی یک فضایی از نظر رفتاری حاکم است که همچنان منبر به عنوان مهمترین رسانه تلقی می‌شود و روحیه حضور در محیط دانشگاه در حوزویان کمتر مشاهده می‌شود. هر چند در گذشته مهمترین و تنها کانال ارتباطی دانشمندان حوزوی با جامعه از طریق منبر برقرار می‌شد و کاملاً بر مخاطبان اثرگذار بود، اما امروزه کانالهای ارتباطی جدید، از اهمیت زیادی برخوردار شده است. نگاه سنتی در بخش عمده‌ای از حوزه این است که همچنان منبر یک کانال تعیین‌کننده است و از آن طرف هم مهمترین کانالی که دانشمندان، اساتید و دانشجویان در محیط دانشگاهی دسترسی دارند، دسترسی به منابع علمی بین‌المللی از کانال ارتباطی اینترنت است. بنابراین تفاوت کانال‌های ارتباطی یکی از موانعی است که مفاهمه و فضای گفتگو را با چالش مواجه می‌سازد. قاعدتاً ما برای ایجاد زبان مشترک نیازمند این هستیم که به کانال‌های مشترک دسترسی پیدا کنیم تا زمینه را برای گفتگوی بیشتر و موثرتر فراهم کنیم؛ هر چند می‌دانیم که در حوزه‌های علمیه نیز افرادی هستند که از طریق کانال‌های ارتباطی جدید، مطالب را خیلی اثربخش‌تر تعقیب و منتقل می‌کنند که البته این کافی نیست.
رئیس دانشگاه تهران در بخش دیگر سخنانش، به برشمردن موانع وحدت حوزه و دانشگاه از منظر زمینه‌ای پرداخت و وجود بسترهای نامناسب محیطی را در قالب عوامل زمینه‌ای مورد توجه قرار داد. وی از بینش تناظری یا همسان‌پنداری به عنوان اولین مانع زمینه‌ای یاد کرد و اظهار داشت: روابطی که بین دانشمندان و محیط علمی با کلیسا در قرون وسطی وجود داشت، هرگز از اذهان پاک نشده و هرگاه صحبت از رابطه بین علم و دین و بهره‌گیری از آموزه‌های دینی در محیط علمی می‌شود، همیشه این تجربه ناموفق قرون وسطایی را مثل چوبی بالای سر گرفته‌اند و با طرح ضرورت مباحث دینی در محیط‌های علمی، بهانه جویان و مخالفین حضور دین در عرصه‌های علمی و اجتماعی، نتیجه گرفته‌اند که چون در آن مقطع تاریخی، تجربه ناموفقی حاصل شده است، اکنون نیز اگر کسی چنان خیالی در سر بپروراند و بخواهد صحبت از ترویج آموزه‌های اسلامی کند پس همان تجربه ناموفق تکرار خواهد شد و مقاومت‌ها شروع می‌شود. در حالی که همه می‌دانیم بسترهای اینها کاملاً متفاوت است و محتواهایی که در نظام ارزشی اسلام وجود دارد کاملاً متفاوت با انوزه های کلیسایی است و نوع مواجهه اسلام نیز با علم نیز کاملاً متفاوت می‌باشد.
وی افزود: تمدن اسلامی یک تمدن بسیار ریشه‌دار است که میانه‌اش همواره در طول تاریخ با علم یک رابطه بسیار معنادار و مثبتی بوده است و اندیشمندان برجسته دینی نظیر ابوریحان، فارابی و خواجه نصیر و کسانی که نقش راهبری فضای علمی جامعه را در هر مقطع تاریخی بر عهده داشته‌اند، همواره باعث شکوفایی تمدن بشری شده‌اند. اما متاسفانه بدون توجه به پیشینه اندیشمندان اسلامی، یک نوع فضاسازی منفی صورت می‌گیرد که اگر دین می‌خواهد به بحث‌های علمی راه پیدا کند همان اتفاقات قرون وسطایی رخ خواهد داد و دانسته یا نادانسته نیز برخی افراد در جامعه ما هم آن را ترویج می‌کنند؛ این در حالی است که اینها کاملاً بسترهای متفاوت از هم دارند و شرایط قرون وسطی اساساً قابل تعمیم به شرایط الآن و آموزه‌های اسلام در مقابل آموزه‌های کلیسا نیست و این دو کاملاً متفاوت از هم هستند.
رئیس دانشگاه تهران، دوگانه‌های ساختگی نظیر «تعهد یا تخصص»، «مدیریت فقهی در مقابل مدیریت علمی»، «تقابل دین با علم»، «تقابل ارزش‌ها با واقعیت‌ها» و «تقابل‌آفرینی بین منافع ملی و مصالح دینی» که به زعم وی ایجاد آنها دارای منشأ مداخله بیگانگان و همچنین ناآگاهی برخی اندیشمندان و دست‌اندرکاران حوزه اندیشه‌ای است را عامل بازنمایی تصویری از حوزه و دانشگاه به عنوان دو مقوله مستقل و حتی نقطه مقابل هم دانست و تصریح کرد: این در حالی است که این دوگانه‌ها ساختگی است و اساساً این دوگانه‌ها باید حذف شوند.
وی «جنگ روانی» و «اختلاف‌افکنی» را شمای دیگری از موانع وحدت حوزه و دانشگاه از منظر زمینه‌ای دانست و یادآور شد: خیلی اوقات ناکارآمدی‌های خود را به پای این موضوع می‌گذاریم که اگر وحدتی به صورت شایسته سر نگرفته است، این ناشی از دشمنان و بیگانگان است. هر چند که نمی‌شود نقش بیگانگان را نادیده گرفت اما یک بخش عمده آن ناشی از این است که خودمان در بخش‌های مختلف ناکارآمد بوده‌ایم و به برخی از این موانع وحدت حوزه و دانشگاه فکر نکرده‌ایم و در جهت رفع این موانع و چالش‌هانکوشیده ایم.. متاسفانه در محیط دانشگاه ما فرهنگ کارگروهی و وحدت‌نگری وجود ندارد، در محیط حوزه هم همین طور است. مشاهده می‌کنید که مشرب‌های فکری در حوزه وقتی می‌خواهند با یکدیگر گفتگو کنند، هنوز با روش‌های گفتگوی علمی آشنا نیستند و به اتهام زنی علیه یکدیگر می‌پردازند. این وضعیت در محیط دانشگاه هم وجود دارد. وقتی می‌خواهیم با هم تعامل علمی داشته باشیم ویا یک کار علمی را در حوزه میان‌رشته‌ای انجام دهیم نمی‌توانیم به یک زبان مشترک دست پیدا کنیم. این مشکل فرهنگی به عنوان یک عامل زمینه‌ای همواره به عنوان یک مانع جدی در روابط حوزه و دانشگاه ایفای نقس نموده است. ما در کار تیمی و گروهی مشکل داریم که بایستی حتماً راجع به آن اندیشه کنیم.
دکتر مقیمی خاطرنشان کرد: با وجود تمام موانعی که وجود دارد، ما باید بدنبال تحقق این راهبرد اساسی باشیم که رابطه یک عالم دینی و دانشمند دانشگاهی برای رسیدن به تمدن نوین اسلامی، یک رابطه تقابلی نیست، بلکه یک رابطه همگرا است. علاوه بر نقش حوزه و دانشگاه به عنوان دو بال تمدن نوین اسلامی، حوزه و دانشگاه برای اینکه کارکردهای خود را تقویت و اثربخش تر نمایند، به کمک هم نیاز دارند. حوزویان و فقها در ارائه نظرات فقهی متناسب با شرایط حادث شده، علاوه بر دانش فقهی معمولاً به کمک متخصصین علوم طبیعی و دانشگاهی احتیاج دارند تا به ابعاد مختلف موضوع اشراف پیدا کنند تا فتوایی دقیق‌تر و عملیاتی‌تر را صادر کنند و از آن طرف همه ما می‌دانیم که اگر چتر دین و مسائل اسلامی بر سر رشته‌های علمی ما در دانشگاه وجود نداشته باشد، راه به بیراهه می‌رود و ما به هدف خودمان که تعالی انسان و جامعه مبتنی بر رویکرد دو ساحتی است، دست پیدا نمی‌کنیم و بجای تامین رفاه و آسایش واقعی بشر، رنج و آلام بشر افزایش پیدا می‌کند و اخلاق از جامعه رخت بر می‌بندد. بنابراین لازم است حوزه به عنوان نماد دینداری و دانشگاه به عنوان نماد آزاد اندیشی و رویکردهای عقلی و علمی، در کنار هم قرار گیرند. نبایستی بحث وحدت حوزه و دانشگاه را به این سطح تقلیل دهیم که داریم برای نزدیک کردن دو نهاد علمی و آموزشی به هم تلاش می‌کنیم؛ بلکه می‌خواهیم دو فکر اساسی و دو نهاد فکری که پایه‌گذار تمدن اسلامی است را در یک فضای زبان مشترک و هدف مشترک گرد هم آوریم و هدف نهایی‌مان که سعادت مادی و معنوی بشر است را محقق می‌سازیم.
رئیس دانشگاه تهران در جمع‌بندی سخنان خود بیان داشت: آنچه که در بحث وحدت حوزه و دانشگاه اتفاق افتاده، این است که تقریباً در دو دهه اول انقلاب اسلامی نسبتاً پرتلاش ظاهر شدیم ولی به مرور دچار افت شده‌ایم و تلاش‌ها برای وحدت حوزه و دانشگاه نزول کرده و با حرارت دهه اول انقلاب اسلامی ادامه پیدا نکرده است. مراکزی که تحت عنوان مرکز همکاری‌های حوزه و دانشگاه و همچنین دانشگاه امام صادق (ع) و مجموعه‌های آموزشی که با رویکرد تلفیقی حوزوی و دانشگاهی شکل گرفت، اتفاق‌های خوبی بود. شکل‌گیری نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه نیز موجب ایجاد چسبندگی و پیوند حوزه و دانشگاه با بهره‌گیری از کارشناسان توانمند گردید، اما لازم است این نهاد با بهره گیری بیشتر از اندیشمندان حوزوی که دارای عقبه فکری قوی هستند، بتواند با حضور موثرتر در گروه‌های علمی و در تعامل با اساتید دانشگاه، برای شکل‌گیری جهت‌گیری های جدید، اقدامات موثرتری را در دستور کار قرار دهد.
دکتر مقیمی در پایان گفت: «تعالی بشر» هدف نهایی تمدن نوین اسلامی است تا مردم هم از رفاه و آسایش خوبی برخوردار باشند و هم از نظر فکری و ارزشی و اعتقادی مسیری را طی کنند که قرب الهی و رضایت پروردگار را در پی داشته باشد؛ و این میسر نمی‌شود مگر با همکاری مؤثر حوزه و دانشگاه.

کلیدواژه‌ها: وحدت حوزه و دانشگاه دانشگاه تهران دکتر مقیمی سید محمد مقیمی دکتر سید محمد مقیمی مقیمی


( ۱ )

نظر شما :