دانشگاه تهران دیجیتال -۴؛
مدیرکل روابط عمومی دانشگاه تهران: آموزش نسل پنجم از پتانسیل کوانتومی برای جهش برخوردار است/ روابط عمومیها ابعاد ارتباطی «گذار دیجیتال» را رصد کنند/ الزامات علمی، اجازه قضاوت زودهنگام از تجارب زیستهمان را نمیدهد
در این نشست که با حضور سه تن از اساتید حوزه ارتباطات، رسانه و روابط عمومی برگزار شد، دکتر عباس قنبری باغستان، مدیرکل روابط عمومی دانشگاه تهران به موضوع «روابط عمومیها و گذار به دانشگاه دیجیتال (نسل پنجم آموزش)» پرداختند که متن کامل سخنرانی ایشان به شرح ذیل است:
ابتدا از باب طرح بحث و عنوان سخنرانی که «روابط عمومیها و گذار به دانشگاه دیجیتال (نسل پنجم آموزش)» میباشد، باید دو نکته را که پیوند دهنده حوزه «آموزش» با «روابط عمومی» است را به طور مختصر مورد توجه قرار داد: یکی مربوط به «تحول فناورانه در عرصه آموزش» است و دوم «ابعاد ارتباطی» این تحولات فناورانه در عرصه آموزش که به خصوص برای ما به عنوان کارشناسان حوزه روابط عمومی بسیار حائز اهمیت است.
نکته اول، بحث «تحولات فناورانه» در عرصه آموزش است و فهم اینکه ما با سرعت پرشتابی در حال گذار هستیم. در ادبیات مربوط به تحولات فناورانه در حوزه آموزش، ما میتوانیم پنج نسل «مدل آموزش» را براساس «نقش و تأثیر فناوری» در آنها از یکدیگر تفکیک کنیم.
اگر بخواهیم به سوابق آن توجه کنیم، یکی از معتبرترین تقسیمبندیها را جیم تیلور (Jim Taylor) در سال ۲۰۰۱ در مقالهای ارائه داده و وی در این مقاله به بررسی پنج نسل مدل آموزش (با تأکید بر نقش فناوری) پرداخته که به ترتیب عبارتند از:
۱) آموزش نسل اول؛ مبتنی بر فناوری پرینت (کتاب و…)، ۲) آموزش نسل دوم؛ مبتنی بر فناوری چندرسانهای مثل صوت و تصویر، ویدئو و…، ۳) آموزش نسل سوم؛ مبتنی بر ارتباطات راه دور مثل کنفرانس صوتی از راه دور، کنفرانس ویدئویی از راه دور، ویدئوهای تعاملی و… ۴) آموزش نسل چهارم؛ مبتنی بر مدل یادگیری منعطف (Flexible Learning Model) مانند مدل فایلهای آموزشی قابل دسترس در سامانههای اینترنتی، یا فایلهای چندرسانهای تعاملی آنلاین (interactive multimedia online) و ۵) آموزش نسل پنجم؛ مدل مبتنی بر آموزش منعطف هوشمند و خودکار مانند سامانههای یادگیری و ارتباطی تعاملی که امروزه ما با آن مواجه هستیم.
با توجه به این تقسیم بندی تیلور، ما میتوانیم نشانههایی از گذار به آموزش دیجیتال را از نسل سوم مدلهای آموزش به بعد مشاهده کنیم تا اینکه در نسل پنجم، کاملاً دیجیتال و به نوعی «خودکار» است، یعنی هم در تولید برنامههای آموزشی، هم در مشاورههای آموزشی و حتی در تولید محتوای آموزشی خودکار و اصطلاحاً Auto Generate است.
نکته دوم، «ابعاد ارتباطی» این تحولات فناورانه در حوزه آموزش است که به نظر میرسد تا حد زیادی در برنامههای آموزشی مورد غفلت واقع شده یا حداقل اینکه اگر بخواهیم خوشبینانه قضاوت کنیم، این است که ما به عنوان سیاستگذار و برنامهریز از این سرعت تحولات تا حدودی عقب افتادهایم. در این خصوص دو نکته حائز اهمیت است:
- سرعت تحولات حوزه آموزش، هم به دلیل تغییرات فناورانه، و هم به دلیل عواملی غیر از تغییرات فناورانه به شدت بالاست. اگر ما به ادبیات و تاریخ ارتباطات مراجعه کنیم، اندیشمندانی مثل یوزف شومپیتر (Joseph Alois Schumpeter) در سال ۱۹۳۴ عنوان کرده بود که ما هر ۵۰ سال شاهد «انقلاب فناورانه» خواهیم بود. در حال حاضر به واسطه پیشرفتهای تکنولوژی شاید این پنجاه سال به ۱۰ سال یا شاید هم ۵ سال تبدیل شده است. یعنی ما هر پنج یا ۱۰ سال شاهد یک تحول فناورانه مهم، حالا اگر نگوییم انقلاب فناورانه، هستیم.
علاوه بر این، دلایل غیرفناورانه و به عبارتی محیطی، مانند اپیدمی کرونا هم باعث شده که ما حرکتمان به سمت استفاده از فناوری در آموزش بیش از گذشته شود. به همین منظور میبینیم که آموزش مجازی و یادگیری دیجیتال که در حالت طبیعی ممکن بود چند دهه طول بکشد تا به آن برسیم، در یک بازه زمانی دو ساله به امری رایج در همه جای جهان تبدیل شده است. - محاسبات اقتصادی و فنی بیشتر از ابعاد و پیامدهای ارتباطی و فرهنگی در این گذار فناورانه در حوزه آموزش مورد توجه قرار گرفته است. یک محاسبهای اخیراً توسط گروه گارتنر، که یک کمپانی مشاوره مشهور در حوزه آی. تی برای مدیران میباشد، انجام شده که میگوید هزینه یک «ارتباط چهره به چهره» برای سازمانها، ۸ دلار است. همین هزینه برای «ارتباط تلفنی» ۴ تا ۶ دلار، برای «ارتباط از طریق ایمیل» ۵۰ سنت تا دو و نیم دلار و برای «ارتباط دیجیتال» از طریق خدمات وب (Web Self Service) تنها ۲۴ سنت، یعنی یک چهارم دلار است. لذا ما میبینیم که در پس چنین محاسباتی است که ما شاهد این سرعت و گرایش به سمت دیجیتالی شدن هستیم. البته این موضوع فینفسه بد نیست، اما پیامدهای ارتباطی و فرهنگی گوناگونی داشته که در ادامه به آن اشاره خواهیم کرد.
این دو نکته که در بالا به آن اشاره شد، به قول تیلور یک «پتانسیل کوانتومی» برای جهش در ابعاد مختلف ایجاد کرده که ما امروزه شاهد آن هستیم (مانند آموزش جهانی و آموزش بدون مرز و …). از منظر اقتصادی هم این جهش نفع زیادی برای پیشگامان آن داشته است که پرداختن به آن از حوصله این پنل خارج است.
مسئله ارتباطات و روابط عمومیها در گذار به دانشگاه دیجیتال
مسئلهای که در حوزه ارتباطات و روابط عمومی وجود دارد این است که آیا گذار به آموزش دیجیتال، به صورت طبیعی اتفاق افتاده است یا خیر؟. به عبارت دیگر، آیا در این گذار ابعاد ارتباطی و فرهنگی موضوع مورد توجه قرار گرفته است؟ مثلاً آیا میتوان همزمان با گذار فناورانه فرهنگ سازی و ظرفیتهای جانبی آن در ابعاد اجتماعی، فرهنگی و دینی هم ایجاد شده است؟ یا حداقل اینکه آیا ما با برنامه و به صورت سیستماتیک وارد این گذار شدیم یا این گذار، چه بر اثر جبر فناوری یا بر اثر شرایط محیطی مثل مانند اپیدمی کرونا بر ما تحمیل شده است!
واضح است که پاسخ به این سوالات لزوماً مثبت نیست! یعنی در این مدل آموزش نسل پنجم که دیجیتال است، در فرایند طبیعی و نرمال ارتباط، بر مبنای هر مدل ارتباطی که بخواهیم نگاه کنیم، نوعی چولگی به نفع غلبه فناوری اتفاق افتاده است و این از منظر روابط عمومی خوشایند نیست. حداقل اینکه بر اساس ابتداییترین مدلهای ارتباطی اگر بپذیریم که یک طرف ارتباط «مخاطب» است، در این گذار دیجیتال، از وزن و ترجیح و اولویت «مخاطب» کاسته شده و برخی نظریههای ارتباطی مانند نظریه غنای رسانهای (Media Richness Theory) یا نظریه حضور اجتماعی (Social Presence Theory) هم آن را تأیید میکند. البته باز هم تأکید میکنم که این گذار فناورانه و دیجیتال کاملاً منفی نبوده و تأثیرات مثبت زیادی را حتی برای مخاطب به همراه داشته است و به همین دلیل نمیخواهیم یک طرفه به این موضوع نگاه کنیم.
رویکردهای ممکن در روابط عمومی در گذار به دانشگاه دیجیتال
با توجه به این مسئله و چالشهایی که به آن اشاره شد، روابط عمومیها میتوانند دو رویکرد به دانشگاه دیجیتال داشته باشند:
- جبر فناورانه را بپذیرند و با اخذ برچسب «دیجیتال»؛ ذیل «روابط عمومی دیجیتال»، همه فعالیتها را به سمت دیجیتالی و فناورانه کردن آن پیش ببرند. که این به معنای همان غلبه نگاه فنی بر این مقوله است.
- با ماهیت «ارتباطات» به معنای نظری، فلسفی و اصولی آن وفادار باشند و همچنان بر فعالیتهایی از جنس اقناع، تأثیر اجتماعی، مشارکت، دیالوگ، تفاهم و گفتوگو وفادار و پایدار بمانند، و به قول هابرماس همچنان حتی در شرایط گذار دیجیتال و جبر ناشی از آن، به دنبال فراهم ساختن «شرایط آرمانی ارتباط» باشند.
من در حال حاضر پاسخی به این که کدام رویکرد بهتر بوده یا اتفاق افتاده است، ندارم. به رغم تجربه یکی دو سالی که از گذار به شرایط آموزش دیجیتال داریم، هنوز زود است که از موفقیت یا عدم موفقیت تجربه زیسته خودمان از نگاه ارتباطات و روابط عمومی صحبت کنیم. در واقع الزامات علمی و ملاحظات پژوهشی هنوز چنین اجازهای به ما نمیدهد. حتی ممکن است رویکرد تلفیقی فی البداهه به نظر بهتر و ایدهآلتر باشد؛ اما چالش شرایط امکان و امتناع آن همچنان مطرح است!
به همین خاطر زمانی که بحث برگزاری این پنل با محوریت «روابط عمومی» مطرح شد، من با مشورتی که با همکاران داشتم، ترجیح بر این شد که با این موضوع به صورت ریشهای برخورد کنیم. به همین دلیل امروز در این پنل به جای دو تکنسین ارتباطات، میزبان دو اندیشمند ارتباطی با پشتوانه نظری و فسلفی بیشتر و غنیتر یعنی جناب آقای دکتر هادی خانیکی، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی و جناب آقای دکتر مهدی منتظرقائم، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران هستیم که هریک از آنها در سخنانشان، رویکردهای نظری و فلسفی عمیقی به این مقوله خواهند داشت.
لازم به ذکر است؛ در نشست تخصصی دانشگاه دیجیتال و روابط عمومی دیجیتال علاوه بر دکتر عباس قنبری باغستان، دکتر مهدی منتظرقائم، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران با موضوع «رابطه عشق و نفرت روابط عمومی و شبکههای اجتماعی» و دکتر هادی خانیکی، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی با موضوع «روابط عمومی؛ امکان و امتناع گفتوگو در شرایط افول سرمایه اجتماعی» به سخنرانی پرداختند.
نظر شما :