۱۷۰ سال با نماد آموزش عالی ایران: از دارالفنون تا دانشگاه تهران -۱
بر این اساس، و با توجه به دلایلی تاریخی، اجتماعی و فرهنگی که در ذیل خواهد آمد، دارالفنون امیرکبیر، ۸۳ سال پس از تأسیس، در کالبد جدیدی به نام «دانشگاه تهران» به عنوان اولین نهاد آموزش عالی مدرن کشور وارد مرحله جدیدی از توسعه و نقش آفرینی در جامعه ایرانی شد و از آن زمان تاکنون با عناوین زیبندهای همچون «نماد آموزش عالی ایران»، «دانشگاه ایرانی»، «دانشگاه مادر»، همانند نگینی بر سپهر علم و دانش ایران زمین میدرخشد.
آنچه در ادامه میآید، یادداشت دکتر عباس قنبری باغستان، مدیرکل روابط عمومی دانشگاه است که به مروری بر سیر تاریخی شکلگیری «نماد آموزش عالی کشور» از دارالفنون در سال ۱۲۳۰ ش. تا دانشگاه تهران امروزی میپردازد. این یادداشت، مقدمهای بر سلسله یادداشتها، مصاحبهها و گفتارهایی است که در آینده در ارتباط با «تاریخ شفاهی» دانشگاه با عنوان «۱۷۰ سال با نماد آموزش عالی کشور: از دارالفنون تا دانشگاه تهران» از طریق وبسایت دانشگاه تهران و دیگر کانالهای اطلاع رسانی وابسته به آن منتشر خواهد شد.
تأسیس دارالفنون
سیاست ایجاد اولین دانشگاه در تاریخ معاصر ایران را باید در تأسیس «دارالفنون» در سال ۱۲۳۰ ش. در زمان امیرکبیر جست. زرگرینژاد و همکاران (۱۳۹۷) در کتاب «تاریخ دانشگاه تهران» در این زمینه مینویسند: «با فرارسیدن عصر صدارت امیرکبیر، میرزا تقی خان که از تربیت یافتگان مکتب میرزابزرگ و عباس میرزا بود، در جمعبندی از تلاشهای محدود گذشته و با عنایت به وضعیت جدید، شالوده ترقی و نوسازی کشور را پایهگذاری دولت منتظم قانونی دانست و بر آن شد تا برای توسعه و تعمیق خود آگاهی اجتماعی و تحول ذهنی جامعه به سوی درک ضرورتهای نوسازی و ایجاد پشتوانه داخلی برای تعلیم و گسترش دانش جدید، مدرسه دارالفنون را پایهگذاری کند؛ مدرسهای که چون به دلیل ماهیت هدفها گستردگی وظایف و مسئولیتها و تنوع و تعدد رشتهها و سطح آموزش آن (که بسی فراتر از «مدرسه» در عرف جامعه ایران و حتی در قیاس با ماهیت مدرسه در ممالک اروپایی بود) به ناچار باید آن را نخستین دانشگاه ایران و هسته اولیه و زیرساخت اولین دانشگاه کشور، یعنی دانشگاه تهران محسوب کرد» (ص ۳۲).
زرگرینژاد و همکاران (۱۳۹۷) در ادامه با بازخوانی اندیشه امیرکبیر از مفهوم «مدرسه» و تفاوت آن با مفهوم رایج از «مدرسه» در آن زمان استدلال میکنند که امیرکبیر در واقع با تأسیس دارالفنون، شالوده نخستین مرکز آموزش عالی در کشور را بنا نهاد: «چنانکه در روند گفت و گوی اجمالی از ابعاد آموزشها، تنوع رشتهها، انواع آموزش نظری و عملی، برنامههای اعزام دانش آموختگان دارالفنون به دانشگاههای خارجی برای تکمیل اندوختههای خود (بورس تحصیلات تکمیلی) و تدارک خوابگاه و اعطای کمک هزینه تحصیلی به محصلان دارالفنون ملاحظه خواهیم کرد، امیرکبیر در واقع با تأسیس دارالفنون که در عرف زمانه، عنوان مدرسه را یافت، سیاست ایجاد دانشگاهی دولتی را دنبال میکرد تا از راه این مرکز آموزش عالی، بتواند به تحقق اهداف خود نائل شود. دولت آبادی، که خود از حامیان معارف جدید در عصر ناصری و مظفری بود، درباره ماهیت و مرتبه آموزشی دارالفنون نوشته است که: «نام دارالفنون به تقلید اونیورسیتههای خارج به این مؤسسه داده شد» (ص ۳۳).
از جمله دلایل دیگری که برای «دانشگاه» بودن دارالفنون ذکر میشود، تنوع رشتههای تحصیلی (پیاده نظام؛ سواره نظام؛ توپخانه؛ مهندسی؛ طبابت و جراحی؛ دواسازی؛ علم معدن) و نیز نوع و ساختار دروس ارائه شده در آن میباشد که همانند دانشگاههای امروزی شامل دروس «عمومی» و «تخصصی» بوده است و در آن، محصلان ابتدا همه دروس عمومی را خوانده و سپس متناسب با رشته تحصیلی خود به سمت دروس تخصصی میرفتهاند. از جمله دروس عمومی که بر اساس کتابهای تاریخی در دارالفنون تدریس میشدهاند میتوان به تاریخ؛ جغرافیا؛ نقشه کشی؛ طب ایرانی؛ و ریاضی؛ اشاره کرد.
زمینههای شکلگیری ایده تأسیس دانشگاه تهران
به دلایل مختلف، از جمله قتل امیرکبیر و نیز رقابتهای سیاسی و کینهورزیهایی سیاسی نسبت به وی، دارالفنون، آنطور که مورد نظر بنیانگذار آن بود، توسعه پیدا نکرد.
با این حال، تجربه تاریخی شکلگیری دارالفنون و نیز شرایط سیاسی، بافت اجتماعی و فرهنگی که پس از آن در جامعه ایران شکل گرفت، جامعه نخبگانی کشور را روز به روز به سمت ایده تأسیس و راه اندازی یک دانشگاه جامع که بتواند ادامه نقش آفرینی دارالفنون را به عهده داشته باشد، هدایت میکرد.
در این زمینه، «توسعه چشمگیر معارف در نخستین سالهای عصر مشروطه، تأسیس پیاپی مدارس ملتی و دولتی در اواخر حکومت قاجار، شکلگیری مدارس عالی با حمایت تعدادی از وزرا و رجال سیاسی، بازگشت تدریجی نخستین دانشجویان اعزامی قاجاری در سال ۱۲۹۷ خورشیدی از پاریس و افزایش انتظارات و توقعات اجتماعی برای گسترش هرچه بیشتر معارف و تأسیس «دارالفنون جدید» در کشور برای استفاده مطلوب از این استادان، که اینک در مدارس مختلف کشور، به ویژه در مدرسه عالی علوم سیاسی، مدرسه عالی فلاحت، دارالمعلمین و دانشسرای عالی تدریس میکردند، علل و عوامل ذهنی و عینی عمدهای بودند که دولتمردان عصر پهلوی اول را به اندیشه تأسیس دانشگاهی بزرگ در کشور انداخت؛ دولتمردانی که اکثر آنان از دارالفنون فارغالتحصیل شده، یا تعلیمات اولیه را در آنجا آموخته بودند و اینک شاهد آن بودند که نخستین مرکز تحصیل آنان، (به ویژه از آن زمان که رشته طب از آن جدا شد) تبدیل به مدرسهای دولتی شده و ماهیت دانشگاهی خود را از دست داده است. پس از نظر آنان، به همین دلیل ضرورت داشت تا بار دیگر در ایران دارالفنونی که همانند دارالفنون اولیه ماهیت دانشگاهی داشته باشد، تأسیس شود (دکتر زرگرینژاد و همکاران، ۱۳۹۷، ص ۱۸۵).
از جمله گفته شده است که یکی از اولین ایدهپردازیهای مربوط به ضرورت تأسیس «دانشگاه» در کشور، در سال ۱۳۰۵ ش. از سوی دکتر سنگ، نماینده وقت مجلس شورای ملی بوده است که با اشاره به سفر محصلان به خارج از کشور به دلیل عدم وجود دانشگاه در کشور، از وزیر معارف وقت در خصوص تأسیس دانشگاه سوال کرد و وزیر معارف وقت نیز در پاسخ به سوال وی، اینطور جواب داد که «راجع به اونیورسیته که میتوانیم آن را دارالعلم بگوییم کمال علاقه را دارم و مشغول تهیه مقدمات آن هستم» (زرگرینژاد و همکاران، ۱۳۹۷، به نقل روزنامه اطلاعات، شماره ۱۱۹۲۲، ۱۲ اسفند ۱۳۴۲، ستون چهل سال قبل).
پس از طرح ایده تأسیس دانشگاه، همچنین گفته میشود که در بین جامعه نخبگانی آن روز، افراد زیادی (از جمله دکتر عیسی صدیق، غلامحسین رهنما، دکتر علی اکبر سیاسی، دکتر محمود حسابی، دکتر رضا شفق، محمد علی گرگانی و…) این موضوع را به مقامات و مسئولان وقت گوشزد کردهاند و حتی نقل است که عبدالحسین تیمورتاش، وزیر دربار وقت، دکتر عیسی صدیق (صدیق اعلم) را نیز مأمور کرد تا با سفر به ایالات متحده آمریکا، مطالعات دقیقی نسبت به تأسیس دانشگاه تهیه نماید.
به لحاظ تاریخی، علی اصغر حکمت، وزیر معارف وقت، اولین بار در سال ۱۳۱۰ ش. طرح تأسیس دانشگاه را تهیه و تدوین کرده است. این طرح طی مدت دو سال مورد بحث و بررسی قرار گرفته و در نهایت در جلسه بهمن سال ۱۳۱۲ ش. هیأت دولت طرح و مورد تصویب قرار میگیرد. در «بازخوانی خاطرات حکمت از تأسیس دانشگاه تهران» آمده است: «در اسفند ۱۳۱۲ شمسی، در هیأت وزرا، صحبت از عمارات جدید و ساختمانهای تازه که در تهران برپا شده است درمیان آمد- همه گفتند طهران در عصر اعلیضرت خیلی آباد شده است. و من موقع را غنیمت شمرده گفتم: ساختمانهایی که در شهرهای بزرگ امروزه در درجه اول نمایان است، همه جا عمارت اُنیورسیته میباشد. و این برای پایتخت دولت شاهنشاهی کمال نقص است که اُنیورسیته نداشته باشد. شاه فوری گفت امسال شروع کنید و بسازید. چند شب بعد رو به وزیر مالّیه، مرحوم علی اکبر داور، نموده گفت: در بودجه سال آینده مبلغ دویست و پنجاه هزار تومان به معارف بدهید که اُنیورسیته بسازند. وی نیز اطاعت کرده و در بودجه سال ۱۳۱۳ ش.(سال بعد) همان مبلغ منظور گردید» (دبیرسیاقی، محمد، ۱۳۸۴).
موضوع تأسیس دانشگاه پس از تصویب در هیأت دولت در بهمن ۱۳۱۲ ش. همانند دیگر فرایندهای رسمی و قانونی، به پارلمان وقت ارائه شده و پس از بررسیهای صورت گرفته در کمیسیون معارف پارلمان و صحن پارلمان و …، درنهایت در ۸ خرداد ۱۳۱۳، در بیش از ۲۰ ماده و چندین تبصره تصویب میشود.
در قانون تأسیس دانشگاه و در مادههای مختلف آن موضوعات مختلف از جمله اجازه تأسیس، شعب دانشگاه، انتخاب رئیس دانشگاه، وظایف شورای دانشگاه، اجازه اعطا مدرک معلمی (لیسانس) و … نیز پیش بینی شده است. همچنین گفته شده که دانشگاه تهران از ادغام مدارس عالی آن زمان از قبیل دارالفنون، دارالمعلمین عالی، دانشکده معقول و منقول، مدرسه حقوق و علوم سیاسی، مدرسه فلاحت و مدرسه عالی طب تشکیل و اجزا مختلف آن ایجاد خواهد شد.
این قانون، دو روز پس از تصویب، در نهایت در روز دهم خرداد ۱۳۱۳ ش. به صورت رسمی از سوی پارلمان وقت برای اجرا، ابلاغ میشود.
در خصوص مکانیابی برای بنا نهادن سنگ بنای دانشگاه تهران، گفته شده است که زمینههای شناسایی زمین و مقدمات خرید آن و … از اواخر سال ۱۳۱۲ خورشیدی، و در همان زمانی که لایحه تأسیس دانشگاه برای تقدیم به مجلس فراهم میشد، نیز آغاز شده بود، تا اینکه در نهایت و پس از مشاوره و بررسیهای فراوان، باغ جلالیه، محل فعلی پردیس مرکزی دانشگاه تهران، را برای احداث دانشگاه برگزیده شد.
اهمیت تاریخی تأسیس دارالفنون و دانشگاه تهران
از منظر جامعه شناختی، ارتباط وثیقی بین رویدادهای تاریخی و توسعه وجود دارد. گاهی سلسله رویدادهای تاریخی منجر به توسعه میشود و گاهی نیز بزنگاههای توسعه، تاریخ ساز میشوند. به این اعتبار، بدون دستیابی به تصویر جامعی از آنچه به لحاظ تاریخی در تأسیس دارالفنون و متعاقباً دانشگاه تهران گذشته است، نمیتوان فهمید چرا، چطور و چگونه این دانشگاه به جایگاهی رسیده است که «هم اکنون هست».
مروری بر حافظه تاریخی این سرزمین، نمایانگر نقش بیبدیل دارالفنون و میراث دار اصلی آن، دانشگاه تهران، در توسعه و آبادانی ایران و به خصوص گذار از بزنگاههای مهمی تاریخی در دو سده اخیر است. در این دوره، هم دارالفنون و دانشگاه تهران علاوه بر مأموریت پرورش انسانها، در بسیاری از این تحولات مهم تاریخی، سیاسی و اجتماعی کشور هم مهد شکلگیری و هم سرآغاز آنها بوده است.
از اینرو، ادارهکل روابطعمومی دانشگاه تهران با هدف دستیابی به شناختی جامع از سلسله تحولات تاریخی، علمی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی و آنچه که در مجموع منجر به شکلگیری دارالفنون و هویت جدید آن، یعنی دانشگاه تهران در قامت فعلی آن شده است، از طریق سلسله گفتارها، یادداشتها و مصاحبههایی با اساتید، مورخین و صاحبنظران این عرصه تلاش خواهد نمود تصویر روشنی در این زمینه به دست دهد.
منابع
-دبیرسیاقی، سیدمحمد (۱۳۸۴)، «داستان بنا شدن دانشگاه تهران به روایت علی اصغر حکمت»، پیک نور-علوم انسانی, دوره ۳, شماره ۱ (ویژه تاریخ); صص ۱۶ تا صفحه ۲۵.
زرگرینژاد، غلامحسین، صفت گل، محمد حسین، و وثوقی، محمدباقر (۱۳۹۷). تاریخ دانشگاه تهران، جلد نخست و دوم، تهران، انتشارات دانشگاه تهران.
نظر شما :