بزرگداشت استاد دانشگاه تهران در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی
به گزارش روابط عمومی دانشگاه تهران، مراسم بزرگداشت دکتر آذرتاش آذرنوش، استاد برجسته دانشگاه تهران، به اهتمام انجمن آثار و مفاخر فرهنگی و با حضور دکتر سیداحمدرضا خضری، مشاور رئیس و مدیر کل حوزه ریاست و روابط عمومی دانشگاه تهران و رئیس هیات مدیره انجمن ایرانی تاریخ اسلام و شمار فراوانی از استادان، فرهیختگان و دوستداران دانش و فرهنگ روز چهارشنبه ۲۲ آذرماه ۱۳۹۶ برگزار شد.
در این مراسم، لوح تقدیر ریاست دانشگاه تهران، از سوی دکتر سیداحمدرضا خضری به این استاد فرهیخته اهداء شد.
در مراسم بزرگداشت استاد دانشگاه تهران که در تالار اجتماعات شهید مطهری انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برگزار شد، دکتر حسن بلخاری، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، استاد محمد کاظم موسوی بجنوردی، رئیس دایرهالمعارف بزرگ اسلامی؛ دکتر احمد پاکتچی، مدیر بخش علوم قرآنی دایرهالمعارف بزرگ اسلامی؛ دکتر ژاله آموزگار، عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی و دکتر عنایتالله فاتحینژاد، مدیر بخش ترجمه عربی دایرهالمعارف بزرگ اسلامی درباره شخصیت و آثار دکتر آذرنوش به ایراد سخن پرداختند.
دکتر بلخاری، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در توصیف ویژگیهای علمی استاد آذرتاش گفت: بزرگوارانی چون استاد آذرتاش آذرنوش، که این حقیر، سعادت شاگردی و حضور در کلاسهای ایشان و بهرهمندی از آثار او را در دانشکده الهیات دانشگاه تهران بین سالهای ۱۳۶۵ الی ۱۳۶۹ داشتم، زبان مبین قرآن را به ما آموختند.
وی افزود: در ایران و در عرف خاص چون سخن از آموزش زبان عربی به میان میآید، ناخودآگاه نام استاد آذرنوش تداعی میشود و البته نام منحصر به فرد استاد که کاملاً ایرانی و فارسی است، نیز مانع و رادع این یادآوری نمیشود. مگر نه اینکه ایرانیان بالاترین و مهمترین سهم را در تبیین و تحقیق صرف و نحو عربی دارند.
شایان ذکر است که دکتر آذرنوش درباره زندگی خود نوشته است:
این بنده، آذرتاش آذرنوش، فرزند محمد آذرنوش در ۲۹ بهمن ۱۳۱۶ ش در قم زاده شده اما در تهران زیست و همانجا تحصیلات دوره ابتدائی را آغاز کرد. در نه سالگی همراه پدر که ریاست حسابداری راهآهن ایران، ناحیه جنوب را بهعهده گرفته بود، به اهواز رفت و تا سال ۱۳۲۹ که دوره ابتدایی را به پایان رسانید در آن شهر زیست. دوره متوسطه را در تهران و در دبیرستان رازی آغاز کرد. در سال ۱۳۳۵ برای آنکه بتواند در رشته ادبی ادامه تحصیل دهد، به دبیرستان دارالفنون انتقال یافت. طی یک سالی که در آن دبیرستان بود در انجمنهای ادبی شرکت میجست، و گاه شعر میسرود و در مجلات آن زمان منتشر میساخت. نیز به همراهی چند تن از دوستان خوش قریحه خود انجمنی به نام انجمن شعرا تشکیل داد که بیگمان در پرورش ذوق ادبی و تعیین سرنوشت او و دوستانش بیتأثیر نبود.
در سال ۱۳۳۶، در رشته ادبیات عرب که به تازگی در دانشکده معقول و منقول (الهیات) دانشگاه تهران تشکیل شده بود نامنویسی کرد. در پایان سال تحصیلی ۳۷-۳۶ در مسابقهای که دانشکده معقول برای تخصیص بورس تحصیلی دولت عراق به دو دانشجوی ایرانی برگزار کرده بود شرکت جست و بیدرنگ به آن کشور سفر کرد و در دانشکده ادبیات، در رشته ادبیات عرب نام نوشت. دو سال بعد، انقلاب عراق و پریشانی احوال، ادامه تحصیل را برای او غیرممکن ساخت و او ناچار به تهران بازگشت و در سال ۱۳۳۹ از دانشکده معقول فارغالتحصیل شد.
چون در آن هنگام برای ادامه تحصیل در رشته ادبیات عرب در ایران جایی نبود، او عازم کشور فرانسه شد. از آنجا که در زبان عربی و فرانسه را در حد معقول آموخته بود، به آسانی توانست دوره دکتری را بگذراند و از نخستین رساله دکتری خود که «تحقیق و ترجمه بخشی از کتاب طبقات الشعرای ابن معتز» بود دفاع کند. اما چون هنوز خود را نیازمند دانش بیشتری دید، دوباره در رشته ادبیات عرب برای نگاشتن رساله دیگری نامنویسی کرد و چون پیش از آن دوره کتابداری را نیز خوانده بود، در کتابخانه ملی پاریس، بخش عربی به کار نیز مشغول شد. این شغل به او اجازه داد که به وجود دو نسخه از کتاب خریدۀ القصر عمادالدین اصفهانی، بخش مغرب و اندلس، پی ببرد و به راهنمایی شارل پلا به عنوان رساله دومین دکترا، به تصحیح آن اقدام نماید. این کتاب در سال ۱۹۷۲ در تونس به چاپ رسید.
او پس از حصول بر دومین دکترای خود به ایران بازگشت و پس از چند ماه کار در «بنیاد فرهنگ ایران» و پژوهش در باب واژههای فارسی معرب، و نیز ترجمه کتاب فتوح البلدان بلاذری، در دانشکده خود، معقول و منقول که آن هنگام به «الهیات و معارف اسلامی» تغییر نام داده بود، استخدام شد (سال ۱۳۴۶).
او نخستین ایرانی بود که در ادب عرب دکترا گرفته بود. به همین جهت از مسئولیتی که بر عهدهاش میافتاد آگاه بود، وی نخست گروه عربی دانشکده خود را سر و سامان بخشید و سپس به معاونت دانشکده برگزیده شد. اما کار اداری هیچگاه مانع پژوهشهای او نگردید و در همان احوال، علاوه بر چندین مقاله به فارسی و عربی و فرانسه، و شرکت در چندین کنگره خارجی، کتاب «راههای نفوذ فارسی در فرهنگ و زبان تازی» را نگاشت و کتاب موسیقی الکبیر فارابی را به فارسی ترجمه کرد.
او هیچگاه از کاری که درباره معربات آغاز کرده بود، چشم نپوشید. اما ملاحظهای کرد که اینگونه پژوهش، به دانش زبانشناسی و زبانهای کهن سامی بهویژه زبان آرامی نیاز دارد. از اینرو در سال ۱۳۵۶ از معاونت دانشکده استعفا داد و به کشور انگلستان شتافت تا در دانشگاه کمبریج به تحقیق و آموختن زبان آرامی بپردازد...
آذرنوش در فرصت انقلاب فرهنگی باز به ترجمه و تألیف دست زد و همینکه درسهای دانشگاه آغاز شد، به امر آموزش زبان عربی همت گماشت، زیرا دریافت که در برنامه تازه به زبان دین که همانا زبان عربی است عنایت خاصی شده و بر حجم ساعات درس سخت افزوده است. دلنگرانی او از آنجا برمیخاست که میدید هر هفته، میلیونها ساعت در سطح کشور صرف تدریس این زبان میگردد و حاصلی که از آن همه کوشش بهبار میآید، بس ناچیز است. بنابراین او، باتوجه به ساختار زبانهای هند و اروپایی بهخصوص زبان مادری خود فارسی، و با گوشه چشمی به علم زبانشناسی به تدوین کتابی برای آموزش عربی با شیوهها و ساختارهای دستوری تازه دست زد. کار تدوین کتاب با آزمایش در کلاسهای درس آغاز شد و در اثنای جنگ ایران و عراق نگارش نهایی یافت. به همین جهت بیشتر داستانهای آن گرد جنگ میگردد و به شهادت قهرمان آن ختم میشود... انتشار بیش از ۵۰ هزار نسخه از کتاب حتی در جوامع غیردانشگاهی نشان از موفقیت نسبی آن دارد....
گفتنی است استاد آذرتاش آذرنوش دهها کتاب ارزشمند تالیف و ترجمه کرده و علاوه بر تدوین مدخلهای متعدد از دایرهالمعارف بزرگ اسلامی، مقالات متعددی به رشته تحریر در آورده است.
نظر شما :