گزیده‌ای از زندگی‌نامه و وصیت‌نامه شهید سید علی اصغر ربیع نتاج

۳۱ شهریور ۱۳۹۹ | ۰۸:۴۸ کد : ۱۲۷۵۱ اخبار اخبار فرهنگی-دینی
تعداد بازدید:۹۶۲
گزیده‌ای از زندگی‌نامه و وصیت‌نامه شهید سید علی اصغر ربیع نتاج، دانشجوی کارشناسی رشته دبیری الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران، به مناسبت هفته دفاع مقدس توسط اداره کل امور دانشجویان و کارکنان شاهد و ایثارگر دانشگاه منتشر شد.

 

زندگی‌نامه شهید سید علی اصغر ربیع نتاج

شهید سید علی اصغر ربیع نتاج، ۲۵ آبان سال ۱۳۴۳ در فریدون کنار به دنیا آمد. از همان دوران تحصیل در مقطع ابتدایی به مطالعه کتب غیر درسی و دینی مشغول شد. زمانی‌که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید او یک نوجوان چهارده ساله بود. دوران قبل از انقلاب در تظاهرات و نوشتن شعار ضد رژیم روی دیوارهای شهر و پخش اعلامیه شرکت داشت. وی با تمام وجود بر به انجام رساندن تکلیف اعتقاد داشت، تکلیفی که امام امت برای مردم کشورش یقین کرده بود. دوران جنگ تحمیلی وظیفه رفتن به جبهه را بر دوش گرفت و در حالی‌که از امتحانات سال دوم دبیرستان فارغ شده بود، برای نخستین بار عازم جبهه ذوالفقاری آبادان شد و از آن پس جبهه او به‌همراه درس تا سال سوم دانشگاه ادامه داشت. در سال ۱۳۶۲ در رشته اقتصاد دیپلم خود را اخذ کرد و در سال تحصیلی ۶۴-۶۳ در رشته الهیات دانشگاه تهران، مشغول به تحصیل شد، اما در کلاس‌های جبهه بیشتر از کلاس‌های درس حضور داشت.
شهید ربیع نتاج، به میدان‌های خودسازی (جبهه) می‌رفت و این میادین را بر پشت جبهه ماندن که معتقد بود میدان دیگران‌سازی است، ترجیح می‌داد. وی در عملیات‌های رمضان، والفجر ۸، فاو، کربلای ۵، شلمچه حضور یافت و سوم اردیبهشت ۱۳۶۶ در عملیات کربلای ۱۰ در کردستان به شهادت رسید. مزار این شهید بزرگوار، در گلزار شهدای تکیه معصوم‌زاده، شهر فریدون کنار واقع شده است.


گزیده‌ای از وصیت‌نامه شهید

وصیت‌ها و سفارش‌های شهیدان در اجتماع ما کم نیستند ولی کو گوش شنوا؟! به یادگار گذاشتن وصیت بر انسان‌هایی که بزرگان ما را فراموش کردند؟ درد ما این است که جای این شهیدان را کسی نمی‌تواند پر کند. خوبان و دلسوزان انقلاب می‌روند و انسان‌های ناخالص به جا می‌مانند. کسانی‌که یک تنه در مقابل یک گردان ایستادند و حتی دیده شده با سرنیزه ایستادند و مقاومت کردند و تشنگی کشیدند. اما مقاومت کردند، برای شما مردم پشت جبهه و مردم شهرها … اما واقعاً جای تعجب است هزاران شایعه و تهمت و دروغ بر علیه همین انسان‌های پاک و بسیجی‌ها درست کردند که آنان برای پول یا چیز دیگر به جبهه می‌روند و دین و تقوی و ایمانشان از یادشان رفته. اصلاً با خود نمی‌گفتید اگر اینان هم نروند تکلیف مرزها و حفاظت کشور چه می‌شود؟ اینان انسان‌هایی بودند که قدر آنان را کسی نشناخت و حیف بود با کسانی زندگانی می‌کردند که هم پرواز آنان نبودند … بعضی شب‌ها آنقدر به حال اینان می‌اندیشم که نه خوابم می‌گیرد و نه طاقت مطالعه را دارم. در یکی از این شب‌ها برآمدم بر تربت شهیدان و گفتم این شعر را؛


آمدم بر تربتت تا کوله سنگین‌تر کنم
عهد محکم‌تر کنم خون‌نامه رنگین‌تر کنم


برادران! … باید آن کسی که همه چیز را رها کرده زن و فرزند، مال و … و به جبهه آمده و با کسی که امروز و فردا می‌کند و در برابر خود مانع و مشکلات خانوادگی را ظاهر می‌بینند و عزم جبهه نمی‌کند، فرق داشته باشد. مگر نه اینکه عاشق با خون سخن می‌گوید و با خون پیام می‌دهد. نمی‌دانم چرا از جهاد واهمه دارند؟ اشاره می‌کنم به دوستان ورزشکار، ورزشکاری که پایش با زمین فوتبال بیشتر از مسجد آشنا باشد، ورزشکاری که با توپ بیشتر از قرآن آشنا باشند، زندگی را باخته است و بعضی مداحان را می‌بینم که به صرف خوب بودن صدای آنان بزرگ شدند …. و فقط می‌خواهند مردم را بگریانند، چند تا کلک هم قاطی شد، عیبی ندارد. بگویید به مردم که ما باید خونین زندگی کنیم؛ چون وارث خون شهیدانیم و ما امروز باید دست و پا بزنیم تا دیگران نروند و باید خود قربان شویم تا آیندگان نشوند.


( ۲۱ )

نظر شما :