گزیدهای از وصیتنامه شهدای دانشگاه تهران
گزیدهای از وصیتنامه شهید مجید انتظاری
اکنون که مشغول نوشتن این اوراق میباشم اولین روز عملیات والفجر ۶ است و ما هنوز در دو کوهه هستیم. احساس میکنم هر چه زودتر ما را هم به خط میبرند و سعادت جهاد فی سبیل الله را شاید گوشهای از آن را ببریم چرا که اکنون پی بردهام زندگی، مادیات ظاهری نیست بلکه ورای آن است و چیزی که به زندگی معنی و مفهوم میدهد روحانیت و معنویت خدایی است.
بار پروردگارا! تو را شکر میگویم که مرا در خانوادهای مذهبی و در دامن پاک مادری مسلمان و پدری مؤمن قرار دادی تا مرا به سوی تو هدایت کنند.
بار پروردگارا! نیرویی که مرا به جبهه میکشاند خود میدانم که تو خواستی و تو لطفت شامل من گردید.
بار پروردگارا! در مدت زندگیم نافرمانی و ریا کردم که نمیدانم با چه روئی از تو آمرزش بطلبم ولی چه کنم خودت گفتی " ادعونی استجب لکم" و من نیز امیدم به فضل و رحمت توست.
بار خدایا! رضایت تو هر چه هست برایم مقدور فرما و من عبد ذلیل و بیچاره هر چه دارم از توست و راضیم به رضایت تو ای خدا.
اگر در این چند سال عمرم به تو ای مادر بدی کردم، نافرمانیت را کردم و تو حق مادری را برایم تمام کردی ولی من فرزند خوبی برای تو نبودم از من درگذر و مرا حلال کن و از من راضی باش که رضایت خدا در رضایت والدین است.
ای خواهران و برادرانم مرا حلال کنید و فرزندان خود را تربیت کنید تا برای اسلام فداکاری کنند و همه چیز خود را برای اسلام بدهید و خدای ناکرده مهر و محبت باعث نشود که فرزندان خود را از سعادت محروم کنید که رستگاری در فنا شدن است در راه الله. در نمازهایتان برای پیروزی اسلام و فرج امام زمان (عج) دعا کنید.
نمیدانید جبهه چه حال و هوایی دارد به قول یکی از شهدا "جبهه بوی بهشت میدهد" در جبهه چیزی که حاکم است معنویت و خلوص است...
برادران از همگی شما میخواهم که مرا حلال کنید و از خدا برایم طلب مغفرت نمائید.
نظر شما :